قرآن كريم:)وَالُمحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَ لَكُم مَا وَرَاءَ ذلِكُمْ أَن تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُم مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيَما تَرَاضَيْتُم بِهِ مِن بَعْدِالْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيماً حَكِيماً (248))"ونكاح زنان محصنه )شوهردار( نيز براى شما حرام شد، مگر آن زنان كه )در جنگهاى با كفار به حكم خدا( متصرف ومالك شده ايد. برشماست كه پيرو كتاب خدا باشيد، وهر زنى غير آنكه ذكر شد شما راحلال است كه به مال خود به طريق زناشويى بگيريد، نه آنكه زنا كنيد،پس چنانكه شما از آنها بهرمند شديد، آن مهر معين كه مزد آنهاست به آنان بپردازيد، وباكى نيست بر شما كه بعد از تعيين مهر هم به چيزى باهم تراضى كنيد )وبدانيد كه( البته خدا دانا و )به حقايق امور( آگاه است."دين خدا، دين فطرت است واز فطرت بشرى، حب شهوات است، وكام گيرى جنسى غريزه اى است بشرى همچون نيازهاى ديگر ودين مبين اسلام، براى اشباع آن راههاى مشخصى را پيش نهاده است كه از آن جمله است نكاح دائم، وملك يمين ومتعه. ودربرابر، عمل زشت زنا ولواط، ودوست پسر ودوست دختر بازى،وهر ابزار نامشروع ديگر را براى فرو نشاندن شهوت، حرام شمرده است. خداوند مى فرمايد: )فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْعَادُونَ(249))."وآنان كه جز اين را بطلبند به حقيقت متجاوزان هستند."عقد متعه سامان دادنى است در جهت اشباع غريزه جنسى درچهار چوب شريعت درخشان اسلامى وبا نظارت جامعه وقانون ودرچهار چوب پيمانى استوار )عقد( كه دو طرف را به پذيرش شرايطواجب قانونى ونيز شرايط فردى مورد نظر، ملزم مى كند.بدين ترتيب متعه با فحشا تفاوت مى يابد كه تنها كار فحشاء برآوردن نياز جنسى است بدون هيچ گونه التزامى نسبت به وظايف مترتب بر آن )كه مهمترين آن، سرنوشت نسل است(.كما اينكه گرفتن رفيق يا رفيقه )دوستى ميان دخترها وپسرهاى جوان كه معمولاً در حاشيه زندگى، آن هم به صورت پنهان صورت مى پذيرد( با ازدواج متعه، تفاوت ريشه اى دارد، زيرا رفيق بازى به هيچ روى تابع قانونى نيست كه زير نظر نظام اجتماعى باشد و دوطرف بدان متعهّد باشند، همچون دوستيهاى ديگر، وبه همين سبب، به دليل در پى داشتن مفاسد بزرگ اجتماعى، دوستى درزمينه امور جنسى مردود است.اين از آن روست كه غريزه جنسى از نيرومندترين غريزه هاست وخداوند سبحان آن را چنين قرار داده است تا پيوندهاى ميان زن ومرد محكم واستوار گردد، واستمرار هميارى آنها در ساختن خانواده ورويارويى بادشواريهاى زندگى، ضمانت يابد وزير ساز كوشك جامعه به سامان رسد. پس اگر اجازه داده شود اين غريزه از اختيارقانون ونظارت جامعه خارج گردد، نه تنها در استوار كردن پيوندهاسودى نخواهد داشت، بلكه موجب گسستن ساختار متين خانواده نيز مى گردد.رفيقه بازى همچون عمل زشت فحشا، پيوندى است از ديدگاه قانون نابسامان، در حالى كه ازدواج دائم يا موقت پيمانى است ميان دو شخص كه قانون آن را زير نظر دارد، وجامعه بر روى آن محاسبه ونظارت دارد.از آيه كريمه كه گذشت چند حقيقت را الهام مى گيريم:1 - كسى كه مالى در اختيار دارد مى تواند از مالش برخوردار گرددونيازهاى گوناگونش را برآورده سازد به شرط آن كه براى جامعه ياخود هيچ گونه فساد وتباهى به بار نياورد.2 - حرام آن است كه مرد، آب خود را جايى ريزد كه خانواده اى بنانگردد ونسلى به بار نيايد، وبدين ترتيب فلسفه متعه نيز همچون فلسفه نكاح دائم ساختن دژ استوار خانواده است.3 - اين كامگيرى )كه در عقد متعه صورت مى گيرد( بايد بر پايه توافق طرفين برابر مزدى صورت پذيرد وهر چه مدت آن بيشتر باشدمزد فزونى مى يابد وبر عكس .بدين ترتيب وجود دو شرط در متعه را دانستيم: اجرت )مهر(ومدت.4 - اين بر پايه توافق اوليّه ميان دو طرف است، ولى مى توان اين توافق را بر حسب رضايت طرفين تغيير داد، پس زن مى تواند قدرى از اجرت خود را ببخشد چنان كه مرد مى تواند مقدارى از مدت راناديده بگيرد.حديث شريف:1 - در تفسير عياشى به نقل از محمد بن مسلم آمده است كه ازابوجعفرعليه السلام روايت مى كند كه فرموده است: "جابر بن عبد اللَّه ازپيامبرصلى الله عليه وآله روايت كرده كه آنان به همراه پيامبر جنگيدند ومتعه را براى آنان حلال كرد وحرام نشمرد، وعلى عليه السلام مى فرمود: اگر عمر بر من پيشى نمى گرفت )در تحريم متعه( كسى زنا نمى كرد مگر نگون بخت، وابن عباس مى گفت )واين آيه را مى خواند(: هر آنچه از زنهارا متعه كرديد مدتش مشخص باشد وحتماً مزد آنها را بدهيد، واينان بدان آيه كفر ورزيدند وپيامبرصلى الله عليه وآله آن را حلال كرد وحرام نشمرد."(250)2 - از در المنثور به نقل از ابن ابى حاتم روايت شده كه ابن عباس گفته است: "متعه زنان در آغاز اسلام بوده است، بدين ترتيب كه مردى به شهرى مى آمد وكسى را همراه نداشته كه زمين زراعى اش رااصلاح، دارايى وكالايش را حفظ كند وبه همين سبب با زنى تا زمانى كه به نظر مى رسد كارهايش انجام مى گردد ازدواج مى كرده وآن زن هم كالا ودارايى او را پاس مى داشته وبه زمينش رسيدگى مى كرده است."(251)3 - در تفسير فخر رازى آمده است: روايت شده كه عمر بر منبرگفت: دو متعه در زمان پيامبرصلى الله عليه وآله مشروع بوده است كه من از هر دوى آنها بازمى دارم؛ متعه حج ومتعه زنان.فخر رازى مى افزايد: اين از سوى او تصريحى است بر آن كه متعه نكاح در زمان پيامبرصلى الله عليه وآله موجود بوده است واين سخن عمر: )من ازآن دو باز مى دارم( دلالت بر آن دارد كه پيامبر آن را نسخ نكرده است واين عمر بوده كه به نسخ آن پرداخته است. حال كه اين ثابت شدمى گوييم چنين كلامى دلالت بر آن دارد كه متعه در زمان پيامبرصلى الله عليه وآله ثابت بوده ونسخ نشد مگر به وسيله عمر، وهرگاه اين ثابت تلقى شودبايد كه منسوخ به شمار نيايد، زيرا آنچه در زمان پيامبرصلى الله عليه وآله ثابت بوده وشخص پيامبر آن را نسخ نكرده نمى تواند با نسخ عمر منسوخ دانسته شود، واين همان برهانى است كه عمران بن حصين به آن استشهاد كرد وگفت: خداوند درباره متعه آيه اى فرو فرستاد وآن را باآيه ديگرى نسخ نكرد، وپيامبر ما را بدان خواند واز آن باز نداشت،سپس مردى هرچه خواست، طبق نظر خودش گفت: )يعنى عمر ازآن نهى كرد.("(252)4 - از امام باقرعليه السلام نقل شده كه على عليه السلام مى فرمود: "اگر پسرخطاب بر من پيشى نمى گرفت )در تحريم متعه( كسى زنا نمى كردمگر انسان نگون بخت وشقى."(253)5 - از امام عليه السلام رسيده است كه فرمود: "خداوند براى شما رأفت به ارمغان آورد وبه جاى شراب، متعه را برايتان قرار داد."(254)6 - ابن بابويه به سندش روايت مى كند كه على عليه السلام در كوفه زنى ازبنى نهشل را متعه كرد.(255)از اين احاديث چنين به دست مى آيد كه متعه باقى است بنا به اصل تشريعى كه وحى آن را نازل كرده وسنت پيامبر بر آن تأكيدورزيده ومسلمانان نخستين بدان عمل مى كرده اند، وحكمت آن هم جلوگيرى از انتشار زنا وامكان بهره ورى بيشتر مسلمانان از طيبات وبرآوردن نيازهاى مبرم بويژه هنگام سفر ودورى از اهل وعيال است.