ف‍ق‍ه‌ الاس‍لام‍ی‌ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ف‍ق‍ه‌ الاس‍لام‍ی‌ - نسخه متنی

سید محمدتقی مدرسی؛ ترجمه: حمیدرضا آژیر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ب - پيوند نكاح

قرآن كريم:

1 - )وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَى فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُم مِنَ النِّسَاءِمَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذلِكَ أَدْنَى أَلَّا تَعُولُوا(316)).

"اگر شما را بيم آن است كه در كار يتيمان عدالت نورزيد، از زنان هرچه شما را پسند افتد، دو، يا سه، يا چهار )نه بيشتر( به نكاح درآوريد، واگر بيم آن داريد كه به عدالت رفتار نكنيد تنها يك زن بگيريد، ويا چنانچه كنيزى داريد به آن اكتفا كنيد. اين راهى بهتر است تامرتكب ستم نگرديد."

دين براى پاسداشت منافع يتيمان پس از وفات پدرانشان تعددهمسر را قانونى كرد، ومعيار آن هم بر قرار كردن عدالت است ميان همسران، واگر مردى نتوانست چنين كند بايد به يك زن بسنده كند كه اين به دادگرى نزديكتر است تا به زن ستم نكند، وآن قدر زن گرد خودجمع آورى نكند كه نتواند حقوقشان را ادا كند.

2 - )وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِن طِبْنَ لَكُمْ عَن شَيْ ءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنِيئاً مَرِيئاً (317)).

"ومهر زنان را با طيب خاطر به آنها به عنوان هديه بدهيد، پس اگرپاره اى از آن را به رضايت به شما بخشيدند، برخوردار شويد، كه خوش وگوارايتان خواهد بود."

از اين آيه به دست مى آيد كه نشانه صداقت مرد در عقد ازدواج همان مهرى است كه چونان هديه اى به همسرش مى دهد، وجايزنيست آن را باز ستاند مگر با خشنودى همسرش، كه خود دلالت برمودت ميان آن دو دارد، وتنها در اين حالت است كه مرد با گوارايى مهر را مى خورد، زيرا مالى است حلال وبيانى است از وفادارى زن نسبت به شوهرش.

3 - )وَأَنكِحُوا الْأَيَامَى مِنكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِن يَكُونُوافُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ(318)).

"ومردان وزنان بى همسر را همسر دهيد، وهمچنين غلامان وكنيزان صالح ودرستكارتان را، اگر فقير وتنگدست باشند خداوند آنها را از فضل خود بى نياز مى سازد، خداوند واسع وعليم است."

بينشهايى كه از اين آيه به دست مى آيد چنين است:

الف - شايسته است در راه تزويج جوانان مجرد آزاد وبردگان وكنيزان شايسته، كوشيد.

ب - ازدواج موجب جلب رزق وروزى است وآدمى نبايد به علّت هراس تهيدستى از آن روى برتابد، زيرا خداوند وعده داده است انسانى را كه ازدواج كرده از فضل خود بى نياز سازد، ورحمت وبخشش خداوند بسى گسترده است ومى داند چه كسى از بندگانش به فضل او نياز دارد.

4 - )الطَّلاَقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَن تَأْخُدُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئاً إِلَّا أَن يَخَافَا أَلَّا يُقِيَما حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيَماحُدُودَ اللَّهِ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيَما افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلاَ تَعْتَدُوهَا وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُون(319)).

"طلاقى كه شوهر مى تواند در آن رجوع كند دو مرتبه است، پس،چون طلاق داد، يا رجوع ونگهدارى زن كند به خوشى وسازگارى، يارها كند به نيكى وخير انديشى، وحلال نيست كه چيزى از مهر آنان به جور بگيرد، مگر آنكه بترسند كه حدود دين خدا را راجع به احكام ازدواج نگاه ندارند، پس اگر ترسيديد كه حدود دين خدا را نگه ندارند،زن هرچه از مهر خود به شوهر ببخشد روا باشد، اين احكام حدود دين خدا است، از آن سركشى نكنيد، كسانيكه از احكام خدا سرپيچند آنهابه حقيقت خود ستمكارانند."

آيات 229 - 226 سوره بقره ما را به بينشهاى مهمى رهنمون مى گردد كه برخى از آنها را ياد آور مى شويم:

الف - طلاق، وضعى است استثنايى كه مرد نبايد بدان پناه بردمگر پس از دشوارى در ادامه معاشرت نيكو )همچون ايلاء كه اندكى بعد پيرامون آن سخن خواهيم گفت(.

ب - شوهر، پس از طلاق، براى زن شايسته تر است اگر هر دوطالب اصلاح هستند )وخواستار زندگى زناشويى عارى از مشكلات سابق كه منجر به طلاق گرديد، مى باشند.(

ج - طلاق تا ابد ادامه نمى يابد، ومرز آن دو طلاق است ودر بارسوم يا مرد، زن خود را نگه مى دارد وزندگى زناشويى سالمى رامى آغازد يا او را براى هميشه رها مى كند، واين چنين خداوند سبحان فرمان مى دهد كه يا با معروف او را نگه داريد يا با احسان رهايش كنيد.

منظور از )معروف( همان رفتار ومعاشرتى است كه با سطح زندگى زن وشأن او در دادن نفقه واداى حقوق متعارف او هماهنگى دارد.

ومقصود از )احسان( اداى حقوقى است كه بر ذمه مرد باقى مانده - بويژه مهر - وچه بسا مطالبه نكردن از زن در حقوقى كه مردادعا مى كند بر او دارد.

د - جايز نيست چيزى از مهر كه مرد به زن داده ستانده شود مگرآن كه زن، خود، طلاق بخواهد كه در آن صورت بخشى از مهر يا تمام آن را به عنوان بهاى طلاق خود به مرد مى پردازد واين در شرع)خلع( ناميده مى شود.

ه - از اين سخن پروردگار: )فَإِنْ خِفْتُمْ( - يعنى: اگر ترسيديد كه حدود دين خدا را نگه ندارند.. كه خداوند مردم را، من جمله نزديكان دو طرف را مخاطب قرار مى دهد - درمى يابيم كه جامعه بايدزندگى زناشويى را تحت نظر داشته باشد ومراقب رفتار دو زوج بايكديگر باشد، وشايد حكمت از شرط شهادت در طلاق، رعايت همين نكته باشد.

و - مجوز طلاق، ترس از دو طرف يا از يكى از طرفين است درعمل نكردن به احكام شرعى، )مثل حقوق روابط جنسى يا حق نفقه يا حق تمكين.(

5 - )وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَ بِمَعْرُوفٍ وَلَا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَاراً لِتَعْتَدُوا وَمَن يَفْعَلْ ذلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَلَاتَتَّخِذُوا آيَاتِ اللَّهِ هُزُواً وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَمَا أَنْزَلَ عَلَيْكُم مِنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ يَعِظُكُم بِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ(320)).

"هرگاه زنان را طلاق داديد وزمان عده آنها به پايان نزديك شد، ياآنان را به وجهى نيكو نگه داريد يا به وجهى نيكو رها سازيد، وروانيست كه آنان را به آزار نگه داشته تا بر آنها ستم كنيد )يعنى تعدى به حقوق ومهر آنها كنيد(، وهر كس كه چنين كند به خويشتن ستم كرده است، وآيات خدا را به ريشخند مگيريد، واز نعمتى كه خدا به شماداده است واز آيات وحكمتى كه براى موعظه شما فرستاده است ياد كنيدواز خدا بترسيد وبدانيد كه او به همه چيز آگاه است."

اينك برخى از حكمتهاى اين آيه را از نظر مى گذرانيم:

الف - مرد بايد پيش از پايان يافتن عده مطلقه اش، يا او را بر اساس معاشرت نيك ومعروف )وتطبيق احكام دين بر حسب مقتضايات عرف( نگه دارد، يا پس از اداى حقوق او رهايش سازد.

ب - جايز نيست مرد، پيش از پايان يافتن عده به قصد زيان رساندن به زن به سوى او باز گردد )مثل اين كه طلاقش دهد وپيش ازپايان يافتن عده به سوى او باز گردد وپس از مدتى دوباره طلاقش دهد وبدين ترتيب آن قدر آزارش رساند كه زن از حقوقش چشم پوشد يا در زندگى زناشويى تن به شرايط مرد دهد(.

در حديثى از امام صادق عليه السلام رسيده است كه فرموده: "شايسته نيست مرد زن را طلاق دهد وسپس بدون آن كه نيازى داشته باشد به سوى او باز گردد، سپس دو باره طلاقش دهد، اين همان طلاقى است كه خداوند نهى كرده، مگر اين كه مرد زنش را طلاق دهدوسپس به سوى او باز گردد ودر نظر داشته باشد كه او را با رفتار نيكونگهدارد."(321)

6 - )وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلاَ تَعْضُلُوهُنَّ أَن يَنكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَ إِذَا تَرَاضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ ذلِكَ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ مِنكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِذلِكُمْ أَزْكَى لَكُمْ وَأَطْهَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ (322)).

"وچون زنان را طلاق داديد وزمان عده آنان سر آمد مانع نشويد كه به نكاح شوهران خويش - هرگاه كه ميانشان رضايتى حاصل شده باشد - درآيند. كسى كه از شما به خداى وروز قيامت ايمان آورده باشد اين چنين پند گيرد، واين شما را بهتر وبه پاكى نزديكتر است، خدا مى داند وشما)خير وصلاح خود( نمى دانيد."

زنى كه اختيار دار خوداست، درگزينش شريك زندگيش آزادى كامل دارد، وپدر ومادر وبرادران وكسانش نمى توانند مانع از رجوع به همسر سابقش شوند كه خود خواسته است.

/ 100