1 - اسلام توصيه مى كند همين كه دختر به حد زنانگى رسيدشوهرش دهند، ونشانه آن قاعدگى ماهانه است. امام صادق عليه السلام فرمود: "از سعادت شخص آن است كه دخترش در خانه اش حيض نشود."(459)پيامبرصلى الله عليه وآله حكمت اين كار را مصونيت در برابر تباهى وفساددختران مى داند. حضرت صلى الله عليه وآله در خطبه شريفى مى فرمايد: "اى مردم! جبرئيل از خداوند لطيف وخبير براى من خبر آورد كه:دختران باكره همچون ميوه هستند بر روى درخت كه هرگاه اين ميوه برسد وچيده نشود آفتاب او را فاسد مى كند وباد او را مى پراكند.دختران باكره نيز هرگاه به حد زنان برسند دارويى ندارند مگر شوهر،ودر غير اين صورت از تباهى مصون نخواهند بود، زيرا آنها نيزانسانند."مردى برخاست وگفت: يا رسول اللَّه دختران خود را به كه بدهيم؟ فرمود: )به همتاهايشان( مرد عرض كرد: همتاهاى ايشان كيانند؟پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: "مؤمنان، كفو وهمتاى يكديگر هستند،مؤمنان كفو وهمتاى يكديگر هستند."(460)پيامبرصلى الله عليه وآله در همين معنا مى فرمايد: "خداوند با اسلام، كسى راكه در جاهليت ارجمند بود پست كرد، وكسى را كه در جاهليت پست بود، با اسلام ارجمند گرداند، وكسى را كه در جاهليت ذليل بود، بااسلام گرامى داشت، وبا اسلام همه تكبرهاى جاهلى وباليدن به عشيره وقبيله ونسب والا را از بين برد، پس همه مردم امروز خواه سفيد باشند يا سياه، قريشى باشند يا عرب يا عجم همگى از آدمندوآدم را هم خداوند از گل بسرشت، ومحبوبترين مردم نزد خداوندفرمانبرترين ومتقى ترين آنهاست."(461)پيامبرصلى الله عليه وآله عملاً به همين كار پرداخت تا پس از خود سنتى بر جاى نهاده باشد. او دختر زبير عمويش را به ازدواج مقداد بن اسود درآورد همانطور كه در حديث امام صادق عليه السلام آمده است:"پيامبرصلى الله عليه وآله، ضباعه دختر زبير بن عبد المطلب را به ازدواج مقداد بن اسود در آورد. حضرت رسول اين كار را كرد تا ازدواج راآسان كند، وتا آن كه مردم از پيامبرصلى الله عليه وآله پيروى كنند، وبدانند كه گرامى ترين آنها نزد خداوند پرهيزگارترين آنهاست."(462)براساس همين روايت وروايات ديگر، فقها ازدواج دختر هاشمى با پسر غير هاشمى را روا دانسته اند.وملاك در مرد آن است كه اخلاق ودينى پسنديده داشته باشد.2 - پيامبرصلى الله عليه وآله مى فرمايد: "اگر كسى به خواستگارى دختر شماآمد كه اخلاق ودين پسنديده اى داشت دختر خويش را به او بدهيد،واگر چنين نكنيد در زمين فتنه وتباهى بسيار پديد آيد."(463) امام صادق عليه السلام در روايتى شرط توانگرى مالى را نيز بدان مى افزايدومى فرمايد: "كفو وهمتا آن است كه پاكدامن باشد و )از نظر مالى(توانگر".(464)ترديدى نيست كه مرد توانگر بهتر از مرد نادار است، ولى اصل،ديانت واخلاق است، پس اگر كسى ثروتمند بود ولى ايمانى سست داشت واخلاقى ناپسند، بايد فقير مؤمن خوش اخلاق را به او برترى داد.3 - از نشانه هاى ديندارى است ترك اعمال و رفتارهاى تباه كننده ومهلك، بويژه ميگسارى، وشرع نهى نموده از آن كه دخترى را به باده گسارى داد. در حديثى از امام صادق عليه السلام رسيده است كه: "كسى كه دختر خود را به باده گسارى دهد قطع رحم او كرده است."(465)4 - ونيز اسلام مانع از آن شده كه به منحرف جنسى و)مخنَّث(دختر داد. در حديثى كه على بن جعفر از امام صادق روايت مى كندآمده است كه از حضرت درباره اين پرسيدم كه آيا دخترم با جوانى ازدواج بكند كه انسان نرمى است وپدرش هم اشكالى ندارد؟حضرت عليه السلام فرمود: )اگر بد كردار )مخنث( نيست به ازدواج او درآور."(466)5 - در بُعد اخلاق، شرع نهى مى كند از اين كه دختر را به ازدواج اقوامى در آورد كه از وفادارى دورند. در حديثى از امام صادق عليه السلام آمده است كه فرمود: "دختران خود را به اقوام زنجى وخزرى ندهيدكه بى وفا هستند."(467)ظاهر حديث دلالت بر آن دارد كه حكمت اين نهى، كاستى دروفادارى است واين حكمت همه موارد مشابه را در بر مى گيرد چنان كه با از ميان رفتن سبب، حكم نيز از ميان مى رود، پس اگر اهالى خزربه وفادارى شناخته شدند مى توان با آنان خويشاوندى بر قرار كرد.6 - از ديانت است خردمندى، پس شرعاً مكروه است زن نادان واحمقى را به همسرى گرفت. امير المؤمنين مى فرمايد: "بپرهيزيد ازازدواج با زن احمق كه همراهى با او بلا وفرزندش موجب تباهى است."(468)بيشتر از زن احمق، ازدواج با زن ديوانه كراهت دارد، زيرا جنون او در كودكان اثر مى نهد.