با مراجعه به روايات شيعه و عامه پى خواهيم برد كه روايات فراوانى وجود دارد كه به طور وضوح و آشكار دلالت بر ايمان پدر و اجداد پيامبر اسلام دارد، اينك به برخى از آنها اشاره مى كنيم:أ ـ روايات شيعه:1ـ كلينى(رحمه الله) به سندهاى خود از امام صادق(عليه السلام) نقل مى كند كه فرمود: «جبرئيل بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) نازل شد و عرض كرد: اى محمّد! خداوند ـ جلّ جلاله ـ بر تو درود مى فرستد و مى فرمايد: همانا من آتش را حرام نمودم بر صلبى كه تو را فرود آورده، و رَحِمى كه تو را حمل كرده، و دامنى كه تو را كفالت كرده است».2ـ شيخ طوسى(رحمه الله) به سند خود از جابر بن عبدالله انصارى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در حديثى نقل مى كند: «خداوند چون خواست مرا خلق كند، مرا نطفه اى سفيد و پاك آفريد. آنگاه آن را در صلب پدرم آدم(عليه السلام) قرار داد. و پيوسته آن نطفه را از صلب پاكى به رحم پاكى تا نوح و ابراهيم(عليهما السلام) منتقل نمود، و اينچنين بود تا به عبدالمطلب رسيد. پس مرا بدى هاى جاهليت اصابت نكرده است.»
3ـ امير المؤمنين على(عليه السلام) در صفات انبيا مرسلين مى فرمايد:«پيامبران را در بهترين جايگاه به وديعت گذارد و در بهترين مكان ها استقرارشان داد. از صلب كريمانه پدران به رحم پاك مادران منتقل فرمود كه هرگاه يكى از آنان درگذشت ديگرى براى پيشبرد دين خدا بپاخواست تا آنكه كرامت اعزام نبوت از طرف خداى سبحان به حضرت محمّد(صلى الله عليه وآله) رسيد. نهاد اصلى وجود او را از بهترين معدن استخراج كرد. و نهال وجود او را در اصيل ترين و عزيزترين سرزمين ها كاشت و آبيارى كرد.
او را از همان درختى كه ديگر پيامبران و امينان خود را از آن آفريد، به وجود آورد، كه عترت او بهترين عترت ها و خاندانش بهترين خاندان ها و درخت وجودش بهترين درختان است. در حرم امن الهى روييد و در آغوش خانواده كريمى بزرگ شد. شاخه هاى بلند آن سر به آسمان كشيد كه دست كسى به ميوه آن نمى رسد.»
4ـ شيخ صدوق به سندش از على(عليه السلام) نقل مى كند كه فرمود: «به خدا سوگند! پدرم و جدّم عبدالمطلب و هاشم و عبدمناف هرگز بتى را سجده نكردند. از او سؤال شد: پس چه چيزى را عبادت مى كردند؟ فرمود: رو به خانه خدا نماز مى گزارده و بر دين حضرتابراهيم بوده و به آن تمسك مى جستند.»
5ـ و نيز به سندش از جابر بن يزيد جعفى از جابر بن عبدالله انصارى نقل مى كند كه فرمود: «از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) سؤال شد كه شما كجا بوديد در حالى كه آدم در بهشت بود؟ فرمود: من در صلب او بودم كه در آن حال به سوى زمين فرود آمديم. من در كشتى در صلب پدرم نوح بودم. و هنگام پرتاب شدن ابراهيم در آتش در صلب او قرار داشتم... خداوند ـ عزّوجلّ ـ همواره مرا از اصلاب پاك به رحم هاى پاك و مطهّر منتقل مى ساخت در حالى كه هدايت گر و هدايت شده بودند.»
همين مضمون را بسيارى از علماى اهل سنّت همانند: متقى هندى در (كنز العمال) و سيوطى در (در المنثور) نيز نقل كرده اند.ب: روايات اهل سنّت
1ـ ترمذى به سند خود روايت كرده است كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «همانا خداوند مردم را آفريد و من را در ميان بهترين آنان و بهترين فرقه ها و بهترين دو دسته قرار داد. سپس قبيله ها را اختيار كرد و مرا در بهترين قبيله قرار داد. و نيز خانواده ها را اختيار نمود آنگاه مرا در بهترين خانواده قرار داد. پس من بهترين مردم از جهت نَفْس و خانواده ام.»
2ـ قندوزى حنفى از طبرانى به سندش نقل مى كند كه رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: «من همواره از شخصى اختيار شده به شخصى ديگر اختيار شده منتقل شدم.»
3ـ هيتمى به سندش از ابن عباس در تفسير آيه شريفه { وَ تَقَلُّبَكَ فِي السّاجِدِينَ }نقل مى كند كه پيامبر(صلى الله عليه وآله)فرمود: «از صلب پيامبرى به صلب پيامبرى ديگر منتقل شدم تا آنكه به پيامبرى رسيدم.»
نقد ادله قائلين به عدم ايمان آباء النبى(صلى الله عليه وآله)
قائلين به عدمِ ايمان آباء پبامبر(صلى الله عليه وآله) به برخى از ادلّه تمسّك كرده اند كه آنها را ذكر كرده و پاسخ مى دهيم:دليل اول
در قرآن كريم به كفر آزر، پدر ابراهيم(عليه السلام) تصريح شده است; آن جا كه مى فرمايد: { وَما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهيمَ ِلأَبيهِ إِلاّ عَنْ مَوْعِدَة وَعَدَها إِيّاهُ فَلَمّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوُّ لِلّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْراهيمَ َلأَوّاهٌ حَليمٌ;(808) «و طلب آمرزش ابراهيم براى پدرش جز براى وعده اى كه به او داده بود، نبود. [ولى] هنگامى كه براى او روشن شد كه وى دشمن خداست، از او بيزارى جست. راستى، ابراهيم دلسوزى بردبار بود.»
پاسخ
اولاً، ابن حجر ادعاى اجماع مورخّان را كرده است كه آزر، پدر ابراهيم(عليه السلام) نبوده، بلكه عمو يا جدّ مادرى اش بوده; بنابر اختلافى كه در نقل آن رسيده است.اسم حقيقى پدر ابراهيم(عليه السلام) «تارخ» است.(810) و اطلاق «اب» بر عمو به جهت توسّع و مجازگويى است.و اين نظير قول خداوند است كه مى فرمايد: { أَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ لِبَنيهِ ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدي قالُوا نَعْبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ إِلهًا واحِدًا وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ(811) «شما كى و كجا بوديد هنگامى كه يعقوب را مرگ فرارسيد و به فرزندان خود گفت: بعد از من كه را مى پرستيد؟ گفتند خداى تو و خداى پدران تو ابراهيم و اسماعيل و اسحاق را كه خداى يگانه است و ما فرمانبردار اوييم.» در اين آيه خداوند متعال اسماعيل را از آباء يعقوب بر شمرده است، در حالى كه از آباء او نبوده، بلكه عموى او محسوب مى شود.ثانياً، بين «أب» و «والد» فرق است، زيرا «أب» اطلاق بر مربّى، عمو و جدّ نيز مى شود، به خلاف والد كه تنها بر پدر بدون واسطه اطلاق مى گردد، لذا در آيه فوق تعبير به «أب» آمده است، ولى در سوره ابراهيم خداوند متعال اين چنين از حضرت ابراهيم(عليه السلام)نقل مى كند كه به خداوند متعال عرض كرد: { رَبَّنَا اغْفِرْ لي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِلْمُؤْمِنينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسابُ.(812) «بار خدايا روزى كه حساب به پا مى شود تو در آن روز سخت به من و والدين من و همه مؤمنان از كرم ببخشا.»
دليل دوّم
مسلم و غير او روايت كرده اند كه شخصى از پيامبر(صلى الله عليه وآله) پرسيد: پدرت كجاست؟ حضرت فرمود: در آتش. او هنگامى كه به پيامبر(صلى الله عليه وآله) پشت كرد حضرت او را خواست و به او فرمود: همانا پدر من و تو در آتشند.پاسخ
اين حديث از جهاتى باطل است:اوّلاً، بنابه ادله اى كه قبلاً به آنها اشاره شد، جميع آباء پيامبر(صلى الله عليه وآله) مؤمن بوده اند.ثانياً، حماد بن سلمه اين روايت را از ثابت، از انس نقل كرده، ولى «معمر» همين حديث را از ثابت، از انس به كيفيتى ديگر نقل كرده است كه دلالت بر كفر پدر پيامبر(صلى الله عليه وآله) ندارد.علماى رجال از اهل سنت تصريح دارند كه معمّر در نقل حديث از حمّاد قوى تر است، بلكه مردم در حفظ و ضبط كردن «حمّاد» شك كرده اند. برخى قائلند كه در احاديث حماد امور منكر وجود دارد.ثالثاً، اين روايت به سند صحيح با شرط شيخين از سعد بن ابىوقّاص نقل شده، ولى در ذيل آن اين چنين آمده است: «حيثما مررت بقبر كافر فبشره بالنار;(816) هرگاه گذرت بر قبر كافرى افتاد او را به آتش دوزخ بشارت ده».رابعاً، ممكن است در اين روايت مراد از «ابى» عمو باشد كه همان ابولهب يا ابوجهل يا هر دو باشند، همان گونه كه لفظ «أب» در آيه قرآن بر عموى حضرت ابراهيم(عليه السلام) اطلاق شده است.سؤال و جواب
در پايان اين بحث به اين سؤال اشاره مى كنيم كه چرا عده اى در اين مسئله اين همه اصرار مىورزند كه آباء پيامبر(صلى الله عليه وآله) را تكفير نمايند؟
در جواب بايد گفت: سبب تكفير آباء پيامبر(صلى الله عليه وآله) چند جهت مى تواند باشد:ـ شريك كردن على(عليه السلام) با پيامبر(صلى الله عليه وآله) در آباء پيامبر(صلى الله عليه وآله) به جهت خصومتى كه با على(عليه السلام) دارند;ـ گروهى نمى توانند ببينند كه آباء و اجداد خلفاى بنى اميه و ديگران كافر بوده و آباء پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) مؤمن باشند، لذا در صدد آن برآمدند كه اين فضيلت را از پيامبر(صلى الله عليه وآله)سلب كرده تا بين او و ديگران مساوات برقرار كنند.كيفيت صلوات بر پيامبر(صلى الله عليه وآله)
كيفيت صلوات بر پيامبر(صلى الله عليه وآله)
موضوع صلوات و درود فرستادن بر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) از جمله مسائلى است كه اصل آن مورد اتفاق مسلمانان است، ولى در تفصيل و كيفيّت آن اختلاف است.اكثر اهل سنت هنگام درود فرستادن براى پيامبر(صلى الله عليه وآله) چه در قول يا كتابت آن را به صورت ابتر ادا مى كنند، يعنى تنها بر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) اكتفا كرده و يادى از آل او نمى كنند. برخلاف شيعه اماميه كه آل پيامبر را نيز در درودهايشان شريك مى سازند. اينك برآنيم كه به اين مسئله پرداخته و استجابت صلوات و كيفيت آن را تبيين كنيم.فضيلت صلوات
الف) صلوات در قرآنخداوند متعال مى فرمايد: { اِنَّ اللهَ وَمَلائِكَتهُ يُصَلّونَ عَلَى النَّبى يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا صَلّوا عَلَيهِ وَسَلِّموا تَسليماً;(818) «خدا و فرشتگان به روان پاك اين پيامبر درود مى فرستند، شما هم اى اهل ايمان بر او صلوات و درود بفرستيد، و با تعظيم و اجلال بر او سلام گوييد.»
خداوند متعال در اين آيه شريفه مؤمنان را به صلوات و درود فرستادن و سلام بر پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) امر كرده است، همان گونه كه خود و ملائكه اش نيز بر پيامبر(صلى الله عليه وآله)درود مى فرستند. واضح است كه صلوات خداوند بر پيامبرش عبارت از فرستادن رحمت و بالاترين درجات تكريم و تشريف براى آن حضرت است، و صلوات فرستادن ملائكه و مؤمنين بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) عبارت است از درخواست رحمت و كرم از خداوند براى آن حضرت.ب) صلوات در روايات
1ـ پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: «اكثروا الصلاة علىّ، فانّ صلاتكم علىّ مغفرة لذنوبكم»;(819) «بسيار بر من درود فرستيد، زيرا درود فرستادن شما بر من سبب مغفرت و آمرزش گناهان شما خواهد شد».2ـ پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «من صلّى حين يصبح عشراً و حين يمسى عشراً ادركته شفاعتى;(820) هركس بر من هنگام صبح و شام هر كدام ده مرتبه درود فرستد شفاعتم شامل حال او خواهد شد».3ـ ابى هريره از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل مى كند كه فرمود:«من صلّى علىّ واحدة صلّى الله عليه عشراً;(821) هر كس بر من يك بار درود فرستد، خداوند بر او ده بار درود مى فرستد».4ـ امام حسين(عليه السلام) از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل كرده كه فرمود:«البخيل من ذكرتُ عنده فلم يصلّ علىّ;(822) بخيل كسى است كه نام من نزد او برده شود، ولى بر من درود نفرستد».5ـ جابر از پيامبر(صلى الله عليه وآله) نقل كرده كه فرمود: «من ذكرتُ عنده فلم يصلّ علىّ فقد شقى;(823) هر كس كه نام من نزد او برده شود، ولى بر من درود نفرستد شقى است».6ـ عايشه مى گويد: از پيامبر(صلى الله عليه وآله) شنيدم كه مى فرمود: «لا يقبل صلاة الاّ بطهور، و بالصلاة علىّ»;(824) «هرگز نمازى بدون طهارت و درود برمن قبول نخواهد شد».7ـ امام صادق(عليه السلام) فرمود: «من صلّى ولم يصلّ على النّبى(صلى الله عليه وآله) و تركه عامداً فلا صلاة له;(825) هركس نماز بخواند و بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) درود نفرستد و آن را عمداً ترك كند نمازش باطل است».از همين رو اماميه، شافعى و احمد در يكى از روايت هايى كه از او نقل شده، و اسحاق و ابومسعود انصارى به وجوب درود بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) در نماز قائل شده اند.شيخ طوسى(رحمه الله) در كتاب خلاف بر وجوب درود بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) در نماز، ادعاى اجماع شيعه كرده، و آن را طريق احتياط مى داند. هم چنين از آيه سابق و سه روايت نيز استفاده وجوب كرده است.كيفيت صلوات بر پيامبر(صلى الله عليه وآله)
الف) در نماز
فقهاى شيعه اماميه اتفاق دارند بر اين كه در تشهدِ نماز اكتفا به درود فرستادن بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) جايز نيست; بلكه واجب است كه بعد از درود بر پيامبر(صلى الله عليه وآله)، بر آل او نيز درود فرستاده شود. و اين يكى از دو روايت از احمدبن حنبل و يكى از دو قول شافعى است(828) و اين به دليل وجود رواياتى است كه در كتاب هاى شيعه و سنّى وارد شده است:ـ كعب بن عجره مى گويد: رسول خدا(صلى الله عليه وآله) دائماً در نمازهاى خود اين چنين مى گفت: «اللّهم صلّ على محمّد و آل محمّد كما صلّيت على ابراهيم و آل ابراهيم انّك حميد مجيد.»
شكّى نيست كه متابعت از پيامبر(صلى الله عليه وآله) در نماز واجب است; زيرا كه آن حضرت(صلى الله عليه وآله)فرمود: «هم چنان كه من نماز مى خوانم، شما نيز نماز بخوانيد».ـ ابومسعود انصارى مى گويد كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «من صلّى صلاة و لم يصلّ فيها عليّ و على أهل بيتى لم تقبل منه;(831) هركس نماز بخواند و در آن به من و اهل بيتم درود نفرستد، نمازش مورد قبول نيست».ـ جابر بن يزيد جعفى از امام باقر(عليه السلام) و او از ابومسعود انصارى نقل مى كند كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «من صلّى صلاة لم يصلّ فيها علىّ و على اهل بيتى لم تقبل منه;هرگاه شخصى نمازى بخواند و در آن بر من و اهل بيتم درود نفرستد، نمازش مورد قبول واقع نمى شود.ب) در غير نماز
ـ ابومسعود انصارى مى گويد: رسول خدا(صلى الله عليه وآله) وارد مجلس سعد بن عباده شد. بشيربن سعد ـ كه همان ابوالنعمان بن بشير است ـ به رسول خدا(صلى الله عليه وآله)عرض كرد: امر كرديد ما را كه درود بر شما بفرستيم، كيفيت درود را براى ما ترسيم كنيد؟. پيامبر(صلى الله عليه وآله)لحظاتى سكوت نمود كه ما آرزو كرديم كاش از آن حضرت سؤال نكرده بوديم; آن گاه فرمود: بگوييد: اللّهم صلّ على محمّد و على آل محمّد كما صلّيت على ابراهيم، و بارك على محمّد و على آل محمّد، كما باركت على ابراهيم فى العالمين انّك حميد مجيد والسلام كما قد علمتم».ـ ابوسعيد خدرى مى گويد: به رسول خدا(صلى الله عليه وآله) عرض كرديم: كيفيّت سلام بر تو را دانستيم، حال كيفيّت درود بر تو چگونه است؟ پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: بگوييد: «اللّهم صلّ على محمّد عبدك و رسولك، كما صلّيت على ابراهيم، وبارك على محمّد وآل محمّد، كما باركت على إبراهيم».ـ ابن عباس مى گويد: به رسول خدا(صلى الله عليه وآله) عرض كرديم: كيفيت سلام بر تو را دانستيم، حال كيفيت صلوات بر تو چيست؟ فرمود بگوييد: «اللّهم صلّ على محمّد و آل محمّد كما صلّيت على ابراهيم و آل ابراهيم انّك حميد مجيد، و بارك على محمّد و على آل محمّد كما باركت على ابراهيم و آل ابراهيم انّك حميد مجيد.»(835) به همين مضمون امام علىّ(عليه السلام) از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل مى كند.ـ زيد بن خارجه نقل مى كند كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: بر من درود بفرستيد و در دعا كوشش كنيد و بگوييد: «اللّهم صلّ على محمّد، و بارك على محمّد و آل محمّد كما باركت على ابراهيم و على آل ابراهيم انّك حميد مجيد».ـ ابى طلحه مى گويد: به پيامبر(صلى الله عليه وآله) عرض كرديم: اى رسول خدا! كيفيت درود بر تو چيست؟ فرمود: بگوييد: «اللّهم صلّ على محمّد و آل محمّد كما صلّيت على ابراهيم و آل ابراهيم انّك حميد مجيد، و بارك على محمّد و آل محمّد كما باركت على ابراهيم و آل ابراهيم انّك حميد مجيد».ـ طلحه مى گويد به پيامبر(صلى الله عليه وآله) عرض كرديم: كيفيت سلام بر تو را دانستيم، حال كيفيت درود بر تو چيست؟ فرمود بگوييد: «اللّهم صلّ على محمّد و على آل محمّد، و بارك على محمّد و على آل محمّد، كما صلّيت و باركت على ابراهيم و على آل ابراهيم انّك حميد مجيد.»
به همين مضمون بخارى از كعب بن عجزه و او از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل مى كند كه در فصل قبل به آن اشاره شد.
ـ بريده خزايى از پيامبر(صلى الله عليه وآله) نقل مى كند كه فرمود بگوييد: «اللّهم اجعل صلواتك و رحمتك و بركاتك على محمّد و على آل محمّد، كما جعلتها على ابراهيم انّك حميد مجيد».ـ عايشه مى گويد: اصحاب به پيامبر(صلى الله عليه وآله) عرض كردند: اى رسول خدا! ما امر شديم كه بر تو زياد (شبانه روز) درود فرستيم، دوست داريم آن چنان كه شما مى پسنديد درود فرستيم. حضرت فرمود: بگوييد: «اللّهم صلّ على محمّد و على آل محمّد كما صلّيت على ابراهيم و آل ابراهيم، و ارحم محمداً و آل محمّد كما رحمت ابراهيم و آل ابراهيم، و بارك على محمّد و آل محمّد كما باركت على ابراهيم و آل ابراهيم انّك حميد مجيد». و امّا سلام همان گونه اى است كه شناختيد.ـ ابن حجر از پيامبر(صلى الله عليه وآله) نقل كرده كه فرمود: «بر من درود ناتمام و بريده نفرستيد.» عرض كردند: درود ناتمام چيست؟ فرمود: «نگوييد: اللّهم صلّ على محمّد; آن گاه توقف كنيد، بلكه بگوييد: اللّهم صلّ على محمّد و على آل محمّد».از همين رو فخر رازى در تفسيرش تاكيد دارد كه صيغه درود بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) اين گونه بايد باشد: «اللّهم صلِّ على محمد و على آل محمّد».آل پيامبر چه كسانى اند؟
با مراجعه به روايات پى مى بريم كه مقصود از اهل بيت(عليهم السلام) امامان معصوم هستند.مسلم از عايشه نقل مى كند: «رسول خدا صبحگاهى در حالى كه بر دوش او كسايى خياطى نشده بود خارج شد. در آن هنگام حسن بن على وارد شد، او را داخل كسا كرد، سپس حسين آمد، او را نيز داخل آن نمود، سپس فاطمه آمد او را نيز داخل كسا كرد، سپس على(عليه السلام) آمد، او را نيز در آن داخل نمود، سپس اين آيه را تلاوت كرد: { إِنَّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرًا.ترمذى در صحيحش از عمربن ابى سلمه نقل مى كند: «هنگامى كه آيه تطهير برپيامبر در خانه ام سلمه نازل شد پيامبر، فاطمه و حسن و حسين و على را دعوت كرد و سپس كسا را بر روى آنها كشيد و عرض كرد: بارخدايا! اينان اهل بيت من هستند، پس رجس و پليدى را از آنان دور فرما و پاكشان گردان. ام سلمه مى گويد: عرض كردم اى نبىّ خدا! آيا من نيز از آنها هستم؟ فرمود: تو در مقام خود هستى».هم چنين احمد بن حنبل نقل مى كند: هنگامى كه آيه مباهله نازل شد رسول خدا(صلى الله عليه وآله)على و فاطمه و حسن و حسين(عليهم السلام) را دعوت نمود و فرمود: «بارخدايا اينان اهل بيت من هستند.»
مى دانيم كه اين چهار نفر از اهل بيت كه مورد توجه خاص پيامبر(صلى الله عليه وآله) بوده اند خصوصيت ندارند، و اگر در برخى از روايات حصر وجود دارد، حصر اضافى، در مقابل غير معصومين است، نه حقيقى، و از طرفى ديگر از آن جا كه اين چهار نفر از اهل بيت(عليهم السلام)موجود بودند، آنان را مورد خطاب قرار داده است.فخر رازى مى گويد: «آل محمّد(عليهم السلام) كسانى اند كه رجوع امرشان به پيامبر(صلى الله عليه وآله) است، و هر كس كه ارتباطش با پيامبر شديدتر و كامل تر باشد، او آل پيامبر است و شكّى نيست كه فاطمه و على و حسن و حسين(عليهم السلام) شديدترين و وثيق ترين ارتباط را با پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)دارند. اين مطلب به نقل متواتر به اثبات رسيده، پسواجب است كه آنان آل پيامبر باشند...»