امر چهارم: روايات امامت و ولايت
يكى ديگر از عوامل ظهور و بروز شيعه، رواياتى است كه دلالت بر امامت و ولايت اهل بيت(عليهم السلام) و در رأس آن على بن ابى طالب(عليه السلام) دارد; مانند:ـ حديث غديرپيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در غدير خم فرمود: «من كنت مولاه فعلىّ مولاه»;(97) «هر كه من مولاى اويم اين على مولاى اوست.»
ـ حديث دوازده خليفه
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: «يكون بعدى اثنا عشر اميراً كلّهم من قريش»;(98) «بعد از من دوازده خليفه و امير خواهد بود كه همه آنان از قريش هستند.»
ـ حديث ولايت
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) خطاب به على(عليه السلام) فرمود: «انت ولىّ كلّ مؤمن بعدى;(99) «تو ولىّ و سرپرست هر مؤمنى بعد از من هستى.»
ـ حديث وصايت
پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «انّ لكلّ نبى وصيّاً; و وارثاً و انّ علياً وصيَّى و وارثى»;(100) «همانا براى هر نبى، وصىّ و وارثى است و همانا علىّ وصىّ و وارث من است.»
ـ حديث منزلت
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: «انت منّى بمنزلة هارون من موسى الاّ انّه لا نبىّ بعدى»;«تو نزد من مانند هارون نزد موسايى، مگر آن كه بعد از من نبى اى نيست.»
ـ حديث خلافت
پيامبر(صلى الله عليه وآله) خطاب به على(عليه السلام) فرمود: «انت اخى و وصيّى و خليفتى فيكم فاسمعوا له و أطيعوا»;(102) «تو برادر، وصىّ و جانشين من در ميان قومت مى باشى، پس به سخنان او گوش داده و او را اطاعت كنيد.»
امر پنجم: روايات فضائل
در ذيل به برخى از اين روايات اشاره مى كنيم:ـ حديث نورپيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: «كنت انا و على بن ابى طالب(عليه السلام) نوراً بين يدى الله قبل أن يخلق آدم باربعة آلاف عام، فلمّا خلق آدم قسّم ذلك النور جزئين. فجزء أنا و جزء علىّ»;(103) «من و على بن ابى طالب نورى واحد نزد خداوند متعال بوديم، قبل از آن كه خداوند حضرت آدم را به چهار هزار سال خلق كند، بعد از خلقت آدم آن نور را به دو جزء تقسيمنمود: جزئى من و جزء ديگر آن علىّ است.»
اين حديث را هشت نفر از صحابه، هشت نفر از تابعين و بيش از چهل نفر از علماى اهل سنت نقل كرده اند.ـ حديث «أحبّ الخلق»
امام على(عليه السلام) كسى است كه طبق نصّ نبوى: «احبّ الخلق الى الله» است.ترمذى به سند خود از انس بن مالك نقل مى كند: مرغ بريانى نزد پيامبر(صلى الله عليه وآله)بود. عرض كرد: خدايا! محبوبترين خلق نزد خودت را نزد من بفرست تا با من در اين غذا شركت كند. در اين هنگام على(عليه السلام) وارد شد و با او در غذا شركت كرد.ابن عبد البرّ، محمّد بن طلحه شافعى در مطالب السؤول،(106) صفورى در نزهة المجالس و فضل بن روزبهان در ابطال الباطل.اين حديث را مى توان از راه هايى تصحيح نمود:الف ـ عدالت و وثاقت راويانش.ب ـ تصحيح جماعتى از علماى اهل سنت; مانند: حاكم نيشابورى و قاضى عبدالجبار معتزلى.ج ـ به شعر در آمدن حديث كه دلالت بر اشتهار آن دارد.استاد احمد حسن باقورى مصرى مى گويد: «اگر كسى از تو سؤال كند كه به چه دليل مردم علىّ(عليه السلام) را دوست دارند، تو بايد در جواب بگويى: اين دوستى از حديث نبوى شأن گرفته است، زيرا طبق نصّ پيامبر(صلى الله عليه وآله)علىّ محبوب ترين فرد نزد خداست.»
ـ امام على(عليه السلام) ميزان ايمان و نفاق
امام على(عليه السلام) فرمود: «لا يحبّنى الاّ مؤمن و لا يبغضنى الاّ منافق»; «دوست ندارد مرا مگر مؤمن و مبغوض ندارد مرا مگر منافق.»
اين حديث را هشت نفر از صحابه وحدود چهل نفر ازعلماى اهل سنت نقل كرده اند، مانند مسلم در صحيح،(108) ترمذى در صحيح،(109) احمد در مسند(110) و ابن ماجه در سنن.ترمذى نقل مى كند كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «درب ها را به مسجد، ببنديد، جز درب خانه على.»
اين حديث را حدود دوازده نفر از صحابه و سى نفر از علماى عامه نقل كرده اند.ـ امام على(عليه السلام) و ردّ شمس
ابوهريره مى گويد: رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در حالى كه سرش در دامان على(عليه السلام) بود خوابيد، نماز عصر را نخوانده بود كه خورشيد غروب كرد. پيامبر(صلى الله عليه وآله) كه بيدار شد بر او دعا كرد، خورشيد بازگشت، على(عليه السلام) نماز عصر را در وقت خود به جاى آورد، آن گاه خورشيد بازگشت.اين حديث را نُه نفر از صحابه و چهل نفر از علماى عامه نقل كرده اند كه ده نفر از آنها درباره اين حديث كتاب تأليف نموده و حدود سيزده نفر نيز آن را تصحيح كرده اند; امثال: ابوجعفر طحاوى،(117) طبرانى،(118) بيهقى،(119) هيثمى(120) و قسطلانى.اين حديث را هفتاد و سه نفر از علماى اهل سنت نقل كرده اند كه برخى از آنها عبارت است از: احمد بن حنبل در مسند،(123) ابن ماجه در سنن(124) و ترمذى در صحيح.اين حديث را هفده نفر از علماى اهل سنت نقل كرده، دوازده نفر به تواتريا شهرت آن تصريح نموده و نه نفر نيز به اختصاص اين فضيلت به امام على(عليه السلام)تصريح كرده اند.ـ امام على(عليه السلام) و گرفتن لواء
بريده اسلمى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل مى كند كه فرمود: «فردا پرچم را به دست كسى خواهم داد كه خدا و رسول او را دوست دارند و او نيز خدا و رسول را دوست دارد. روز بعد ابوبكر و عمر منتظر بودند كه آنها را صدا زند، ولى پيامبر(صلى الله عليه وآله) علىّ(عليه السلام) را در حالى كه درد چشم داشت صدا زد و آب دهان در چشم او ماليد، آن گاه پرچم را به دست او داد و عده اى نيز با او حركت كردند.»
ـ امام على(عليه السلام) اولين مسلمان و مؤمن
پيامبر(صلى الله عليه وآله) به فاطمه(عليها السلام) فرمود: «علىّ اوّلين نفر از اصحاب من است كه اسلام آورد.»
ـ امام على(عليه السلام) اولين نمازگزار با پيامبر(صلى الله عليه وآله)
حاكم نيشابورى به سندش از امام على(عليه السلام) نقل مى كند كه فرمود: «با رسول خدا(صلى الله عليه وآله)هفت سال قبل از ديگران عبادت كردم.»
ـ امام على(عليه السلام) اعلم صحابه
رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «من خانه حكمت و علىّ درب آن است.»
و نيز فرمود: من خانه علم و علىّ درب آن است، هر كس كه اراده علم مرا دارد بايد از درب آن وارد شود.»
امر ششم: وجود روايات فراوان در مرجعيّت دينى اهل بيت(عليهم السلام)
از روايات نيز مى توان مرجعيّت دينى اهل بيت(عليهم السلام) را استفاده نمود كه در ذيل به برخى از آنها اشاره مى كنيم:ـ حديث ثقلين
ترمذى از جابربن عبدالله انصارى نقل مى كند كه: در حجة الوداع روز عرفه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) را ديدم در حالى كه بر شتر خود سوار بود و خطبه مى خواند. شنيدم كه فرمود: اى مردم! من در ميان شما دو چيز گران بها مى گذارم كه اگر به آن دو چنگ زنيد هرگز گمراه نخواهيد شد: كتاب خدا و عترتم.مضمون اين حديث را سى و چهار نفر از صحابه نقل كرده اند و نيز دويست و شصت و شش نفر از علماى اهل سنت در كتب خود به آن اشاره نموده اند.ـ حديث «انا مدينة العلم»
حاكم نيشابورى به سند خود از جابر نقل مى كند كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «من شهر علم و على درب آن است، هر كس كه اراده كرده است شهر علم را دريابد بايد از درب آن وارد شود.»
مضمون اين حديث را ده نفر از صحابه پانزده نفر از تابعين و ده ها نفر از علماى اهل سنت نقل كرده اند.ـ حديث سفينه
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: «مثل اهل بيت من مثل كشتى نوح است، هر كس از آن تخلف كند در آتش قرار خواهد گرفت.»
اين حديث را هشت نفر از صحابه; هفت نفر از تابعين و صد و پنجاه نفر از علماى اهل سنت نقل كرده اند.ـ حديث امان
حاكم نيشابورى از ابن عباس نقل مى كند كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «ستارگان، امان بر اهل زمين اند. از غرق شدن و اهل بيت من امان اين امت از اختلاف اند، اگر قبيله اى از عرب با اهل بيتم مخالفت نمايند بين خودشان اختلاف شده و از گروه شيطان محسوب خواهند شد.»
اين حديث را گروه زيادى از علماى اهل سنت نقل كرده اند.ـ حديث: «علىّ مع الحقّ»
رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «خدا رحمت كند علىّ را، با خدايا! هر جا على است حق را با او قرار بده.»
حاكم نيشابورى از ام سلمه نقل مى كند كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: علىّ با قرآن و قرآن باعلىّ است، اين دو از يكديگر جدا نمى شوند تا در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند.»
اين حديث را بيست و سه نفر از صحابه و ده ها نفر از علماى اهل سنت نقل كرده اند.آيات و رواياتى كه در شأن اهل بيت(عليهم السلام) ذكر شدند تنها فضيلتى براى آنان محسوب مى شود بلكه از آنجا كه اين فضائل انحصارى آنان است دلالت بر افضليت و برترى آنان بر ديگران دارد، وطبق نصّ عدّه اى از اهل سنت همچون ابن تيمير امامت حقّ افضل امت است.امر هفتم: وجود روايات فراوان در مدح شيعه
در مصادر حديثى اهل سنت روايات بسيارى مى يابيم كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) پيروان اهل بيت(عليهم السلام) را تحت عنوان شيعيان على(عليه السلام) مورد مدح و ستايش قرار داده است، اينك به برخى از آنها اشاره مى كنيم:جابر بن عبدالله انصارى مى گويد: نزد رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بوديم كه علىّ(عليه السلام) وارد شد، پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «قسم به كسى كه جانم به دست اوست همانا اين (على) و شيعيان او قطعاً كسانى هستند كه روز قيامت به فوز بهشت و سعادت نائل خواهند شد.»
امام علىّ(عليه السلام) فرمود: «رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به من فرمود: تو و شيعيانت در بهشت خواهيد بود.»
اين مضمون را حدود سى و چهار نفر از علماى اهل سنت نقل كرده اند كه برخى از آنها عبارت اند از: ابن عساكر، ابن حجر، ابن اثير، طبرانى، هيثمى، حاكم نيشابورى، سيوطى، ابن حجر، بلاذرى، طبرى، خطيب بغدادى، علامه مناوى، متقى هندى، آلوسى و شوكانى.
در بحث ظهور شيعه به عواملى چند اشاره كرده و گفتيم كه مؤسس شيعه خداوند متعال است، زيرا در قرآن كريم، على(عليه السلام) را به عنوان ولىّ و سرپرست، بعد از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) معيّن كرده و مردم را به پيروى از او دعوت نموده است. نه تنها على(عليه السلام)بلكه با معرفى كردن اهل بيت عصمت و طهارت به عنوان افراد معصوم، همه را به پيروى از آن بزرگواران فراخوانده است.و در طول 23 سال بعثت، پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نيز مردم را به پيروى از امام على(عليه السلام) و التزام به امامت و ولايت آن حضرت و امامت يازده امام بعد از او فرمان داده است. آيا در زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله)كسانى بوده اند كه على(عليه السلام) را به اين عنوان پذيرفته و او را ولىّ و جانشين بعد از رسول خدا(صلى الله عليه وآله)قبول كرده باشند؟ وضعيت شيعيان و پيروان على(عليه السلام)در طول تاريخ اسلام تا اين زمان چگونه بوده است؟
شيعه در عصر پيامبر(صلى الله عليه وآله)
گروهى از صحابه در زمان پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) با شنيدن آيات و روايات در امر امامت و ولايت و خلافت امام على(عليه السلام)، بعد از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)، به او اعتقاد پيدا كرده زعامت و امامت او را پذيرفتند و از ارادتمندان آن حضرت قرار گرفتند. اين گروه از همان زمان به «شيعه على(عليه السلام)» معروف شدند:1ـ ابوحاتم رازى مى گويد: «اوّلين لقب و كلمه اى كه در عهد رسول خدا(صلى الله عليه وآله)ظهور كرد كلمه «شيعه» بود. اين كلمه، لقب چهار نفر از صحابه بوده است كه عبارتند از: ابوذر،سلمان، مقداد و عمّار.»
2ـ ابن خلدون مى نويسد: «جماعتى از صحابه، شيعه على بودند و او را سزاوارتر از ديگران به خلافت مى دانستند.»
3ـ استاد محمّد كردعلى مى گويد: «گروهى از بزرگانِ صحابه، معروف به مواليان على(عليه السلام) در عصر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بودند از آن جمله سلمان فارسى است كه مى گفت: ما با رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بيعت كرديم بر خيرخواهى مسلمانان و اقتدا به على بن ابى طالب(عليه السلام) و مواليان او.و ابى سعيد خدرى است كه گفت: مردم به پنج كار امر شدند; چهار تا را انجام دادند و يكى را ترك نمودند. از او سؤال شد آنچه را كه ترك نمودند چه بود؟ او در جواب گفت: ولايت على بن ابى طالب(عليه السلام). از او سؤال شد آيا ولايت با چهار عمل ديگر واجب است؟ پاسخ داد: آرى. و ابوذر غفارى، عمار بن ياسر، حذيفة بن يمان، ذى الشهادتين خزيمة بن ثابت، ابى ايوب انصارى، خالد بن سعيد بن عاص و قيس بن سعد بن عباد.»
4ـ دكتر صبحى صالح مى نويسد: «در ميان صحابه حتى در عصر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)براى على(عليه السلام) پيروان و شيعيانى بوده است; از آن جمله مى توان ابوذر غفارى، مقداد بن اسود، جابر بن عبدالله، ابى بن كعب، ابوالطفيل عامر بن واثله، عباس بن عبدالمطلب و تمام فرزندان او، عمار ياسر و ابوايوب انصارى را نام برد.»
5ـ استاد محمّد عبدالله عنّان مى گويد: «اين اشتباه است كه بگوييم شيعه براى اولين بار هنگام جدايى خوارج ظهور پيدا كرده است بلكه ظهور شيعه در عصر رسول خدا(صلى الله عليه وآله)بوده است.»
برنامه شيعه در زمان رسول خدا(صلى الله عليه وآله)
شيعيان در زمان رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بعد از آن كه از ولايت و جانشينى امام على(عليه السلام)اطلاع يافتند درصدد تثبيت اين مقام و ولايت از راه هاى مختلف برآمدند كه از آن جمله است:1ـ بيعت با اميرالمؤمنين(عليه السلام) در روز غدير خم
پيامبر(صلى الله عليه وآله) در روز غدير خم خطبه اى ايراد كرد و در آن، مقام و منصب على بن ابى طالب(عليه السلام) را براى خلافت ابلاغ نمود، آنگاه فرمود: «آگاه باشيد! بعد از پايان خطبه ام شما را دعوت مى كنم كه با على(عليه السلام) دست داده و بر امامت او بيعت نماييد.»
2ـ سرودن شعر در دفاع از ولايت
حسان بن ثابت بعد از واقعه غدير از پيامبر(صلى الله عليه وآله) اجازه خواست تا نصب امام على(عليه السلام)به ولايت را به شعر درآورد. پيامبر(صلى الله عليه وآله) نيز به او اجازه داد، آن گاه واقعه غدير را چنين سرود:
يناديهم يوم الغدير نبيّهم
فقال له قم يا علىّ فانّنى
جعلتك من بعدى اماماً وهادياً
بخمّ وأسمع بالرسول منادياً
جعلتك من بعدى اماماً وهادياً
جعلتك من بعدى اماماً وهادياً
از جمله كارهايى كه پيروان امام على(عليه السلام) در جهت تثبيت امامت و ولايت آن حضرت انجام دادند اين بود كه شهادت به ولايت او را بعد از شهادت به رسالت پيامبر(صلى الله عليه وآله) در اذانشان به عنوان تبرك، نه به قصد جزئيت، مى گفتند تا از اين راه، هم اعتقادشان را به ولايت محكم كنند و هم به ديگران گوشزد نمايند.شيخ عبدالله مراغى مصرى نقل مى كند: «در زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله) سلمان فارسى در اذان و اقامه نمازش شهادت به ولايت را بعد از شهادت به رسالت مى گفت. شخصى بر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) وارد شد و عرض كرد: اى رسول خدا! چيزى شنيدم كه تاكنون نشنيده بودم. پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود آن چيست؟ عرض كرد سلمان در اذانش بعد از شهادت به رسالت، شهادت به ولايت مى گويد. رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: نيكى و خير شنيده اى.».و نيز نقل مى كند كه شخصى بر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) وارد شد و عرض كرد: اى رسول خدا! اباذر در اذان، بعد از شهادت به رسالت، شهادت به ولايت علىّ(عليه السلام) يعنى: «أشهد أنّ علياً وليّ الله» مى گويد. پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: همينطور است. آيا فراموش كرديد گفتار مرا در روز غدير خم «من كنت مولاه فعلىّ مولاه» پس هركس پيمان شكنى كند برضرر خود چنين كرده است.»
شيعه هنگام وفات پيامبر(صلى الله عليه وآله)
شيعيان هنگام وفات پيامبر(صلى الله عليه وآله) با توجه به دستورهاى آن حضرت درصدد تثبيت و تنفيذ دستورات برآمدند، از آن جمله:1ـ با تأكيد و اصرار پيامبر(صلى الله عليه وآله) به آوردن دوات و قلم براى نوشتن وصيت، در آن دسته و جماعتى بودند كه اصرار به آوردن دوات و قلم داشتند تا پيامبر(صلى الله عليه وآله) وصيت خود را مكتوب دارد، ولى از آن جا كه طرف مقابل قوى بود نتوانستند اين دستور را عملى سازند.2ـ بعد از آنكه پيامبر(صلى الله عليه وآله) به جهت عمل نكردن به دستورش جمعيّت را از خود دور كرد، افرادى از شيعيانِ امام على(عليه السلام) امثال مقداد و ابوذر را نزد خود نگاه داشت، آنگاه وصيت خود را نسبت به امامان بعد از خود نزد آنان مطرح نمود.3ـ بنابر نقل مظفر در «السقيفة» پيامبر(صلى الله عليه وآله) گروهى از شيعيان و ارادتمندان امام على(عليه السلام)را هنگام فرستادن لشكر اسامه به جنگ و مقابله با لشكر روم نزد خود نگاه داشت، تا چنانچه مرگ او فرا رسيد اين چند نفر با بيعت با امام على(عليه السلام) خلافت و حكومت را براى آن حضرت تمام كنند، ولى متأسفانه عمر، ابوبكر و برخى ديگر با تخلّف از لشكر اسامة بن زيد اين نقشه و تدبير عالى پيامبر(صلى الله عليه وآله) را برهم زدند تا مبادا خلافت از دست آنان گرفته شود.4ـ هنگامى كه برخى، به جهت رسيدن به ملك و سلطنت بعد از فوت پيامبر(صلى الله عليه وآله)به سقيفه بنى ساعده رفته و مشغول تقسيم قدرت يا تصاحب آن براى خود بودند، در حالى كه جنازه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) هنوز دفن نشده بود، شيعيان به پيروى امامشان على(عليه السلام)مشغول دفن رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و عزادارى براى آن حضرت بودند.