علم غيب امام - شیعه شناسی و پاسخ به شبهات جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شیعه شناسی و پاسخ به شبهات - جلد 1

ع‍ل‍ی‌اص‍غ‍ر رض‍وان‍ی؛ [برای] حوزه نمایندگی ولایت فقیه در امور حج و زیارت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

علم غيب امام

سؤال برخى از مخالفان اين است كه آيا امام نيز همانند پيامبر مى توانداز غيب مطلع باشد يا بالاتر از اين، آيا امام، همانند پيامبر بايد از علم غيب بهره مند باشد؟ اين سؤالى است كه با بيان مقدماتى به آن پاسخ خواهيم داد:

ـ مقصود از امام در مورد بحث همان شخصى است كه حجت خدا در روى زمين است. او كسى است كه معرفت و طاعتش واجب و مردن با عدم معرفت او همانند مردن جاهليت است و اينان كسانى جز اهل بيت معصوم پيامبر(صلى الله عليه وآله) نيستند.


ـ در علوم عقلى ثابت شده كه علم دوگونه است: علم حضورى و علم حصولى. مراد از علم حضورى علمى است كه از طريق اكتساب به دست نمى آيد و عبارت است از حضور معلوم نزد عالم. به خلاف علم حصولى.

ـ علم حضورى خداوند با علم حضورى بندگان خدا فرق دارد، زيرا علم خداوند سابق بر معلومات، عين ذات او و علت معلومات است، به خلاف علم حضورىِ اولياى الهى كه در اين جهات با خداوند شريك نيستند.

ـ مورد نزاع در علم غيب پيامبر(صلى الله عليه وآله) موضوعات خارجى است، نه احكام كلّى ; زيرا به اتفاق همه مسلمين حتى وهابيون، جهل به آنها موجب نقص در رتبه و نقض غرض خواهد بود.

دليل عقلى علم غيب

الف ـ علم غيب نبى
پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) مبعوث بر تمام افراد عالم است. چنين شريعتى طبعاً بايد كامل باشد، در هر عصر و زمانى و براى هر قوم و دسته اى قابل اجرا باشد. و نيز صاحب آن شريعت به خصوصيات افراد و نفوس آنان، تا روز قيامت، آگاه باشد، در غير اين صورت رسالت او ناقص و اصلاح و عدالت گسترى او فراگير نخواهد بود. در نتيجه، بايد پيامبر(صلى الله عليه وآله) احاطه غيبى نه تنها به احكام و موضوعات آنها داشته باشد، بلكه از موضوعات خارجى نيز مطلع باشد.

ب ـ علم غيب امام
مى دانيم كه همه موقعيت ها به طور كامل براى پيامبر(صلى الله عليه وآله) فراهم نگشت تا شريعت اسلامى را به طور كامل تبيين نمايد. عمر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) محدود بود ولذا بايد براى بعد از خود خليفه و امامان و جانشينانى قرار مى داد تا ادامه دهنده راه او باشند. و به همان دليل كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) احتياج به علم غيب دارد، امام و جانشين او نيز بايد از اين علم بهره مند گردد. شيخ الرئيس ابوعلى سينا مى گويد:

«تجربه و قياس مى پذيرند كه نفس انسانى مى تواند در عالم خواب به غيب نايل شود و مانعى نيز ندارد كه همين علم غيب در حال بيدارى به او افاضه شود.»
آيات قرآن و علم غيب
خداوند متعال مى فرمايد: { وَ عَلَّمَ آدَمَ اْلأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُوني بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ; قالُوا سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلاّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَليمُ الْحَكيمُ;(1541) «خداوند همه اسماء را به آدم ياد داد آن گاه حقايق آنها را بر فرشتگان عرضه داشت و فرمود اگر شما در دعواى خود صادق ايد اسماء اينان را بيان كنيد. فرشتگان عرضه داشتند اى خداى پاك و منزه ما نمى دانيم جز آنچه به ما تعليم فرمودى تويى دانا و حكيم.»
و نيز مى فرمايد: { عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَدًا، إِلاّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُول;(1542) «او داناى غيب است و هيچ كس بر عالم غيب او آگاه نيست به جز پيامبرانى كه خود برگزيده است.»
و نيز به نقل از حضرت عيسى(عليه السلام) مى فرمايد: { وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ في بُيُوتِكُمْ،(1543) «و به شما خبر مى دهم كه در خانه هايتان چه مى خوريد و چه ذخيره مى كنيد.»
بلكه زنده اند و نزد پروردگارشان روزى مى خورند.» و نيز مى فرمايد: { وَ مَنْ يُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقاً;(1545) «آنان كه خدا و رسول را اطاعت كنند البته با كسانى كهخدا به آنان لطف و عنايت كامل كرده يعنى با پيامبران و صدّيقان و شهيدان و نيكوكاران محشور خواهند شد و اينان رفيقان نيكويى هستند.» با ضميمه كردن اين دو آيه استفاده مى شود كه انسان هاى مطيع واقعى خدا و رسول با شهيدان اند، و شهدا نزد پروردگار متنعّم اند، اينان نيز نزد پروردگارند. و نيز با ضميمه اين دو آيه به آيه { وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ;(1546) «و او با شماست هر جا كه هستيد.»
و نيز آيه { أَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ;(1547) «هر كجا رو كنيد همان جا وجه خداست.» و نيز آيه { نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ;(1548) «وما از رگ گردن به او نزديك تريم.»
با جمع بين اين آيات استفاده مى شود كه اولياى الهى همانند خداوند با شما و همه حال باشمايند. هرچند از دنيا رفته اند. و همان گونه كه خداوند متعال مى فرمايد: { يَعْلَمُ خائِنَةَ اْلأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُورُ،(1549) «آنان نيز چنين اند و اين، غير از علم غيب چيز ديگرى نيست.»
احاديث و علم غيب
الف ـ از طريق اهل بيت(عليه السلام)
ـ امام باقر(عليه السلام) فرمود: «در وجود علىّ(عليه السلام) سنت هزار پيامبر است. آن گاه فرمود: علمى كه بر آدم نازل گشت بالا نرفت، علم هيچ كسى با مرگ نابود نگرديد. بلكه علم به ارث گذارده مى شود و زمين هرگز بدون عالم باقى نمى ماند.»
ـ عبدالأعلى بن أعين مى گويد: از امام صادق(عليه السلام) شنيدم كه مى فرمود: «من از اولاد رسول خدايم، به كتاب خدا علم دارم، كتابى كه در آن اشاره به پيدايش خلق وآنچه تا روز قيامت اتفاق خواهد افتاد نموده است. در آن كتاب خبر آسمان و زمين و بهشت و آتش جهنم و خبر آنچه هست مى باشد. من به اين امور همان گونه كه به كف دست نگاه مى كنم، آگاهم. خداوند مى فرمايد: در اين قرآن بيان هر چيزى است.

ـ امام صادق(عليه السلام) به ابوبصير فرمود: «اى ابابصير ما اهل بيتى هستيم كه علم خواب ها و بلاها و نسب ها و وصيت ها و فصل خطاب به ما داده شده است. شيعيانِ خود را مى شناسيم. همان گونه كه هر مردى اهل بيت خود را مى شناسد».

ـ امام صادق(عليه السلام) فرمود: «همانا امام هرگاه بخواهد كه بداند تعليم داده مى شود».

ـ سيف تمار مى گويد: من با جماعتى از شيعه نزد امام صادق(عليه السلام) در كنار حِجر بوديم، حضرت فرمود: جاسوسى بر ما نظاره مى كند. ما نگاه به راست و چپ كرديم ولى كسى را نديديم. عرض كرديم جاسوسى وجود ندارد. حضرت فرمود: قسم به پروردگار كعبه وپروردگار اين بنا ـ سه بار تكرار كرد ـ اگر من بين موسى و خضر بودم مى گفتم كه از آن دو داناترم، و نيز خبر مى دادم به چيزى كه آن دو نمى دانستند; زيرا موسى و خضر(عليهما السلام)تنها از علم گذشته آگاه بودند، نه از علم آينده و حال تا روز قيامت، و ما اين دو را از پيامبر(صلى الله عليه وآله)به ارث برده ايم.»
ب ـ از طريق عامه
ـ مسلم و ديگران از حذيفه نقل كرده اند كه گفت: پيامبر(صلى الله عليه وآله) به من علم گذشته و آينده تا روز قيامت را آموخت.

ـ احمد بن حنبل از ابن ادريس نقل مى كند كه فرمود: از حذيفة بن يمان شنيدم كه مى فرمود: به خدا سوگند همانا من داناترين مردم به هر فتنه اى هستم كه تا روز قيامت اتفاق خواهد افتاد.

ـ ابن النجّار مى گويد: روزى شيخ ابو محمّد عبدالله جبايى (متوفى 605) سخن از اخلاص و عُجب به ميان آورد در حالى كه من در مجلس او حاضر بودم، در نفسم اين سؤال خطور كرد: كه راه خلاصى از عجب چيست؟ فوراً شيخ به من توجه كرده و فرمود: هرگاه همه اشياء را از خدا ديدى و اين كه او تو را موفق به خير كرده و... آن گاه از عُجب رهانيده شده اى.

خبرهاى غيبى از امام على(عليه السلام)
با نگاهى گذرا به نهج البلاغه به خبرهايى غيبى از امام على(عليه السلام) پى مى بريم اينك به برخى از آنها اشاره مى كنيم:

ـ امام على(عليه السلام) در بصره بعد از پايان جنگ به ناكثين فرمود:

«كأنّى بمسجد كم كجؤجؤ سفينة قد بعث الله عليها العذاب من فوقها و من تحتها و غرق من فى ضمنها»;(1558) «گويا مسجد شما چون سينه كشتى است به امر خدا زير و زبر آن در عذاب است و هر كه در آن است غرق در آب.»
مى دانيم كه بصره دوبار غرق شد، يك بار در عصر حكومت قادر بالله، و بار ديگر در عصر حكومت قائم بامرالله، و تنها مسجد جامع آن طبق خبر اميرالمؤمنين(عليه السلام) باقى ماند.

ـ و نيز درباره فتنه تاتار و لشكريانش و هجوم آنان به بلاد مسلمين فرمود: «و كانّى أراهم قوماً كان وجوههم المجان المطرقة، يلبسون السرق و الديباج، يعتقبون الخيل العتاق، و يكون هناك استمرار قتل، حتّى يعيش المجروح على المقتول، و يكون المفلت أقلّ من المأسور»;(1559) «گويا آنان را مى بينم كه چهره هايشان چون سپرهاى تو بر تو است. حرير و ديبا پوشند و اسب هاى برگزيده نگاه دارند. آن جا كشتار چنان سختشود كه خسته بر كشته راه رود و گريخته از اسير كمتر باشد.»
ـ و نيز درباره حكومت بنى اميه و زوال آن هنگام اوج فساد در روى زمين مى فرمايد:

«أقسم ثمّ أقسم لتنخمنّها من بعدى كما تلفظ النخامة ثمّ لا تذوقها و لا تطعم بطعمها أبداً ما كرّ الجديدان»;(1560) «سوگند مى خورم و سوگند مى خورم كه فرزندان اميه پس از من اين خلافت را رها سازند، چنان كه خلط سينه را بيرون اندازند و از آن پس، چند شب و روز از پى هم آيد مزه آن را نچشند...»
ـ و نيز خبر از تسلط معاويه بر عراق و مجبور كردن اهل آن بر سبّ او داده مى فرمايد:

«أما انّه سيظهر عليكم بعدى رجل رحب البلعوم، مندحق البطن، يأكل ما يجد، و يطلب ما لا يجد، فاقتلوه، ألا وإنّه سيأمركم بسبّى و البرائة منّى أمّا السبّ فسبّونى، فإنّه لى زكاة و لكم النجاة، و أمّا البرائة فلاتتبرأوا منّى; فإنّى ولدت على الفطرة، و سبقت إلى الايمان و الهجرة»;(1561) «همانا پس از من مردى بر شما چيره شود كه گلويى گشاده دارد و شكمى فراخ و برون افتاده. بخورد هرچه يابد و بجويد آنچه نيابد. او را بكشيد. او شما را فرمان دهد تا مرا دشنام دهيد و از من بيزارى جوييد. اما دشنام; پس مرا دشنام دهيد كه براى من زكات است و براى شما نجات. امّا بيزارى; از من بيزارى مجوييد كه من بر فطرت مسلمانى زادم و در ايمان و هجرت از همه پيش افتادم.»

بررسى شبهات

در اين جا، به صورت خلاصه، به ذكر شبهات مخالفان و پاسخ آنها مى پردازيم:

شبهه اول:

وجود پيامبر و امام محدود است، در حالى كه غيب نامحدود است و محدود نمى تواند به حكم عقل بر غير محدود احاطه پيدا كند و لذا علم غيب مخصوص خداوند است.

جواب:

اولاً: گفتيم غيب بر دو قسم است: مطلق و نسبى و علم غيب پيامبر و امام نسبى است.

ثانياً: پيامبر و امام به اعتبار قرب الهى كه دارند، وجودشان به سعه وجود الهى وسيع گشته و به معدن عظمت و غيب الغيوب الهى متصل گرديده است.

شبهه دوم:

از برخى ادله استفاده مى شود كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) يا امام(عليه السلام) سهو مى كرده اند و اين، با علم غيب آنان منافات دارد:

جواب:

اوّلاً: روايات تماماً ضعيف السند است.

ثانياً: با حكم عقل قطعى سازگارى ندارد، زيرا نقض غرض بعثت است.

ثالثاً: با آيات قرآن سازگارى ندارد، زيرا بر اساس برخى آيات، پيامبر(صلى الله عليه وآله) در تمام امور، مورد تاييد خداوند است. تفصيل بيشتر را در بحث «عدم سهو النبى(صلى الله عليه وآله)» بررسى خواهيم نمود.

شبهه سوّم:

رسول و امام اگر از غيب اطلاع دارند بايد امور مكروه و شدايد را از خود دور نمايند، در حالى كه چنين نبوده است.

جواب:

اوّلاً: پيامبر وامام از آنجا كه مظهر جميع صفاتِ جمال و كمال الهى اند، لذا از جانب خداوند داراى علم غيب اند و به همه امور احاطه دارند ولى از اين نكته نبايد غفلت كرد كه اين نوع علم در اعمال و رفتار و تكاليف آنان اثرى ندارد، زيرا هيچ گاه مخالف قضا و قدر الهى كارى انجام نمى دهند و اين، با اختيار انسان نيز منافاتى ندارد. پس، اگر مشاهده مى كنيم كه ظواهر اعمال اولياى الهى با علل و اسباب طبيعى سازگارى دارد دليل بر عدم اطلاع آنان از علم غيب نيست.

ثانياً: مجرد انداختن نفس در هلاكت حرام نيست وگرنه جهاد نيز بايد حرام باشد، بلكه بايد اطلاق آيه { وَ لا تُلْقُوا بِأَيْديكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ را مقيد به صورتى كرد كه دليلى بر جواز آن نباشد، همان گونه كه در جريان قيام امام حسين(عليه السلام) چنين جوازى بود، لذا آن حضرت(عليه السلام) با علم به شهادت، دست به قيام زد.

و به تعبيرى ديگر هرگاه اولياى الهى رضاى خدا را در عملى ببينند كه ضرر دارد به جان خريده و خود را فداى خدا و دين او مى نمايند.

ثالثاً: ممكن است كسى علم غيب اولياى الهى به موضوعات خارجى را تعليقى بداند نه فعلىِ حضورى; يعنى هرگاه بخواهند بدانند مى دانند، همان گونه كه برخى از روايات به آن اشاره دارد.

شبهه چهارم:

عبدالله قميصى مى گويد: «علم غيب از آنِ خداوند است و اگر پيامبر و امام نيز از آن بهره مند باشند لازم مى آيد كه پيامبر و امام با خداوند در اين صفت شريك باشند كه اين باطل است».

جواب:

اين، شبه اى پوچ و بى پايه و اساس است، زيرا قبلا اشاره شد كه علم غيب خدا و بقيه صفات ذاتى او جزء ذات خدا و از براى او ـ بالاستقلال ـ است، به خلاف علم غيبى كه پيامبر يا امام دارند كه به عنايت و اذن خداوند متعال است و استقلالى ندارد.

شبهه پنجم:

وجود برخى از روايات متعارض كه علم غيب را از امام(عليه السلام) نفى كرده و به خداوند اختصاص مى دهد، همانند روايت احتجاج(1563) و روايت سدير به نقل از بصائر الدرجات.

خداوند متعال مى فرمايد: { إِنَّ اللّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السّاعَةِ وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ ما فِي اْلأَرْحامِ وَ ما تَدْري نَفْسٌ ماذا تَكْسِبُ غَدًا وَ ما تَدْري نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْض تَمُوتُ إِنَّ اللّهَ عَليمٌ خَبيرٌ;(1565) «همانا علم ساعت (قيامت) نزد خداست و او باران را فرو آرد و آنچه از نر و ماده و زشت و زيبا كه در رحم هاى آبستن است مى داند و هيچ كسى نمى داند كه فردا چه خواهد كرد و هيچ كس نمى داندكه به كدام سرزمين مرگش فرا رسد، پس خدا ـ به همه چيز خلايق دانا و به كليه اسرار دقايق عالم ـ آگاه است.»
از اين آيه برخى نتيجه گرفته اند كه علم اين پنج چيز به خداوند متعال اختصاص دارد، در حالى كه در واقع امروز با پيشرفت علم و تكنيك به برخى از اين امور علم حاصل شده است، از قبيل وقت بارش باران و شناسايى فرزند در رحم زن.

جواب:

اوّلاً: در مورد جنين، خداوند متعال از ابتداى قرار گرفتن نطفه در رحم زن، وضعيت آن را مى داند و اين، مقدور بشر نيست. و نيز اخبار هواشناسى به صورت دقيق و يقينى نيست، بلكه تماماً بر اساس ظنيّات و حدسيات است ولى خداوند متعال به خصوصيات آن علم يقينى و حضورى دارد.

ثانياً: بشر با وسايل مدرن امروز مى تواند كشف نمايد، ولى خداوند به اين امور، بدون وسايل پيشرفته، علم دارد.

ثالثاً: آيه تعبيرات جملاتش يكسان نيست، در بعضى به لسان حصر آمده و برخى با لسان اثبات علم و برخى ديگر با تصريح به جهل بشر است.

اما علم به زمان قيامت، منحصراً نزد خداوند متعال است. و در مورد نزول باران و موقعيت فرزند در رحم مادر، علمش را براى خود ثابت كرده نه حصر آن را.

و در مورد كسب انسان در آينده و اين كه در كجا خواهد مرد تصريح به جهل بشر دارد.

غلوّ


/ 68