تفسیر کوثر جلد 4

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تفسیر کوثر - جلد 4

یعقوب جعفری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قدخسروا انفسهم وضلّ عنهم ماكانوا يفترون(اعراف/53)

همانا به خود ضرر زدند و آنچه به دروغ مى گفتند، از آنها گم شد.

قالَ ادْخُلُوا فى أُمَم قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الاْنِْسِ فِى النّارِ كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها حَتّى اِذَا ادّارَكُوا فيها جَميعًا قالَتْ أُخْراهُمْ لِأُولاهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا فَاتِهِمْ عَذابًا ضِعْفًا مِنَ النّارِ قالَ لِكُلّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ (* ) وَ قالَتْ أُوْلاهُمْ لِأُخْراهُمْ فَما كانَ لَكُمْ عَلَيْنا مِنْ فَضْل فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ (* )

(خدا) گويد: در ميان گروههايى از جنّ و انس كه پيش از شما درگذشتند، داخل آتش شويد. هر وقت گروهى داخل شود همانند خود را لعنت مى كند تا هنگامى كه همه در آنجا جمع شوند، آخرينشان (پيروان) درباره اوّلينشان (رهبران) گويند: پروردگارا اينان ما را گمراه كردند پس آنان را عذابى دو چندان از آتش بده. (خدا) گويد: براى هر كدام دو چندان است ولى نمى دانيد(38) اوّلينشان به آخرينشان (رهبران به پيروان) گويند: شما را بر ما برترى نيست; پس به سبب آنچه انجام داده ايد عذاب را بچشيد(39)

نكات ادبى

1 ـ خلت گذشت، سپرى شد، جاخالى كرد.

2 ـ اختها همانندش را. اخت در اصل به معنى خواهر است و هرچيزى كه شبيه چيز ديگر باشد مجازاً به آن اخت گفته مى شود.

3 ـ ادّاركوا به همديگر رسيدند، جمع شدند; در اصل، تداركوا بود; تاء تفاعل در دال ادغام شد و همزه وصل به اوّل آن آمد.

4 ـ اخريهم پيروان آنها. چون پيروان نسبت به رهبران در مرتبه آخر قرار دارند همانطور كه منظور از اوليهم رهبران هستند كه در مرتبه نخست قرار دارند.

5 ـ ضعف دو برابر، دو چندان. ضعف يك، دو است و ضعف ده، بيست است و... توجه كنيم كه ضعفين هم به معناى دو برابر است و فرقى با ضعف ندارد چون هر دو طرف يك ضعف است. مانند زوج كه هم به دو فرد و هم به يك فرد از دو فرد گفته مى شود مثلا به زن و مرد زوج گفته مى شود و به هريك از شوهر و همسر به تنهايى هم زوج گفته مى شود.

تفسير و توضيح

آيات (38-39) قال ادخلوا فى امم قدخلت ... : به دنبال گفتگويى كه ميان فرشتگان و كافران در هنگام مرگ آنها اتفاق مى افتد و در آيه پيش نقل شد، اينك گفتگوى ديگرى را نقل مى كند كه ميان خدا وكافران از يك سو و ميان خود كافران از سوى ديگر در قيامت اتفاق خواهد افتاد.

در قيامت خداوند به اين كافران خواهد گفت: شما نيز در ميان گروههايى از جن و انس كه پيش از شما مرده اند وارد آتش شويد. به دنبال اين خطاب، كافران گروه گروه وارد آتش جهنم مى شوند و هر گروهى كه وارد مى شود گروه ديگر را كه همانند خود اوست لعنت مى كند، يعنى آنها همديگر را نفرين و لعن مى كنند و گناه خود را به گردن يكديگر مى اندازند و چون همگى به هم رسيدند و در آتش قرار گرفتند، آن گروه كه در اثر پيروى از پيشينيان و رهبران خود كافر شده بودند، شكايت آنها را مى كنند و مى گويند: پروردگارا اينها بودند كه ما را گمراه كردند; بنابراين عذاب آنها را دو چندان كن و آنها را بيشتر از ما عذاب بده. در پاسخ آنها خطاب مى رسد كه همه شما را، چه پيروان و چه رهبران، دو برابر عذاب مى دهيم ولى شما اين موضوع را نمى دانيد; يعنى شما از حال آنها خبر نداريد و آنها نيز از حال شما آگاه نيستند.

خداوند اين دو گروه را دو برابر عذاب خواهد كرد و اين در حالى است كه در آيات ديگر قرآنى آمده كه خدا حسنه را ده برابر پاداش مى دهد ولى بدى را مثل خودش كيفر مى دهد(انعام / 160) علت اينكه اين دو گروه، عذاب مضاعفى دارند اين است كه رهبران و گمراه كنندگان، يك عذاب براى كفر خود و يك عذاب براى گمراه كردن ديگران خواهند داشت و پيروان نيز كه در دنيا از آنها پيروى مى كردند يك عذاب براى كفر خود و يك عذاب براى تقليد از رهبران، خواهند داشت.

براى همين است كه در همان جهنم رهبران خطاب به پيروان خواهند گفت كه شما را بر ما برترى نيست كه خدا عذاب ما را بيشتر از شما كند. يعنى شما نيز مستحق عذاب مضاعف هستيد. پس به خاطر كارى كه كرده ايد عذاب را بچشيد.

بنابراين همانگونه كه گمراه كردن مردم، گناه بزرگى است، تقليد و پيروى از ائمه جور و رهبران فاسد نيز گناهى بزرگ است و اينان نمى توانند گناه خود را به گردن رهبران بيندازند هرچند كه خداوند به اندازه گناه اينها رهبران را كيفر خواهد داد و وزر و وبال گمراهى پيروان را بر آنها بار خواهد كرد ولى از گناه اينان كاسته نمى شود و علاوه بر كيفر خودگناه و كفر، كيفر ديگرى هم به خاطر پذيرش سخنان رهبران و پيروى از آنان خواهند داشت.

درباره گفتگوهاى پيروان و رهبران كافران و گنهكاران، آيات متعددى در قرآن كريم آمده و از همه آنها معلوم مى شود كه پيروان، تلاش مى كنند كه گناه خود را به گردن رهبران بيندازند، ولى خداوند عذر و بهانه آنها را نمى پذيرد. اينك به چند آيه در اين زمينه توجه فرماييد:

اذتبرّء الذين اتُّبعوا من الذين اتَّبعوا ورأوا العذاب و تقطّعت بهم الاسباب. وقال الذين اتّبعوا لو انّ لنا كرّة فنتبرّء منهم كما تبرّؤامنّا (بقره/166)

آنگاه كه پيشوايان از كسانى كه از آنان پيروى كرده اند بيزارى كنند و عذاب را ببينند و رشته هاى پيوند گسسته گردد و آنان كه پيروى كرده اند گويند: كاشما را بازگشتى بود تا از آنان بيزارى مى جستيم، همانگونه كه آنها از ما بيزارى جستند.

وقالوا ربنا انّا اطعنا سادتنا و كبرائنا فاضلّونا السبيلا. ربنا آتهم ضعفين من العذاب و العنهم لعنا كبيرا (احزاب/67-68)و گفتند: پروردگارا! ما از پيشوايان و بزرگان خود پيروى كرديم; پس آنها ما را از راه، گمراه كردند. پروردگارا! به آنها دو برابر عذاب بده و به آنها لعنتى بزرگ فرست.

واقبل بعضهم على بعض يتسائلون . قالوا انّكم كنتم تأتوننا عن اليمين. قالوا بل لم تكونوا مؤمنين. و ما كان لنا عليكم من سلطان بل كنتم قوما طاغين. فحق علينا قول ربنا انا لذائقون. فاغويناكم انا كنا غاوين. فانهم يومئذ فى العذاب مشتركون(صافات/27-32)

و بعضى از آنها با بعضى ديگر روبرو شدند در حالى كه از همديگر پرسش مى كردند. گفتند: شما بوديد كه از سمت راست سراغ ما مى آمديد. گفتند: بلكه شما خود مؤمن نبوديد و ما را بر شما تسلّطى نبود بلكه شما گروهى طغيانگر بوديد. پس سخن پروردگار ما بر همه ما فرا رسيد كه ما عذاب را خواهيم چشيد. پس شما را گمراه كرديم كه خود گمراه بوديم. آنان همگى در آن روز در عذاب با هم هستند.

توجه كنيم كه اين گفتگوها ميان پيروان و رهبران از مردم است. علاوه بر اينها گنهكاران گفتگوهايى هم با شيطان خواهند داشت و شيطان از آنها بيزارى خواهد كرد و به آنها خواهد گفت كه مرا مذمت نكنيد بلكه خود را مذمت كنيد كه فريب مرا خورديد و كافر شديد. (ابراهيم/22)

اين گفتگوها همه ناشى از شدت عذاب و پشيمانى سخت كافران و مجرمان در روز قيامت است ولى آنجا جايى است كه پشيمانى هيچ سودى نخواهد داد و انسان بايد از هم اكنون كه اختيار خود را دارد در فكر اصلاح باشد.

اِنَّ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّمآءِ وَ لا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتّى يَلِجَ الْجَمَلُ فى سَمِّ الْخِياطِ وَ كَذلِكَ نَجْزِى الْمُجْرِمينَ (* ) لَهُمْ مِنْ جَهَنَّمَ مِهادٌ وَ مِنْ فَوْقِهِمْ غَواش وَ كَذلِكَ نَجْزِى الظّالِمينَ (* )

همانا كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند و نسبت به آن گردنكشى نمودند، درهاى آسمان بر آنها گشوده نمى شود و وارد بهشت نخواهند شد مگر اينكه شتر در سوراخ سوزن رود! و بدينگونه گنهكاران را كيفر مى دهيم(40) براى آنها بسترهايى از جهنم و بر بالاى سرشان پوششهايى (از آتش) است و بدينگونه ستمگران را كيفر مى دهيم(41)

نكات ادبى

1 ـ يلج از ولوج به معناى داخل شدن.

2 ـ جمل شتر نر هفت تا نه ساله. شتر بزرگ. بعضى ها جمل را در اينجا به معناى طناب گرفته اند تا با رفتن در سوراخ سوزن تناسب داشته باشد ولى براى نشان دادن يك امر محال هرچه تشبيه غريبتر باشد مناسبتر است.

3 ـ سمّ سوراخ. جمع آن سموم. از آن جهت به آن سمّ گفته شده كه در تمام سوراخهاى گوشت و پوست انسان نفوذ مى كند.

4 ـ مجرم گنهكار. از جرم، مشتق شده كه در اصل به معناى چيدن ميوه نارس است. بعدها به هر كار فاسدى گفته شد.

5 ـ مهاد جمع مهد، بستر، گهواره.

6 ـ غواش جمع غاشيه، پوشش. اصل اين كلمه غواشى بود. ياء به جهت واقع شدن در طرف، حذف شد و تنوين به جاى آن آمد.

تفسير و توضيح

آيات (40-41) ان الذين كذبوا باياتنا و استكبروا عنها ... : آن گروه از كافران كه در برابر حق، عناد و لجاجت و گردنكشى مى كنند و آيات الهى را كه توسط پيامبران آمده دروغ مى انگارند، هم در دنيا و هم در آخرت كيفر سختى خواهند داشت. يكى از كيفرهاى آنها اين است كه خداوند درهاى آسمان را به روى آنها نمى گشايد.

اين تعبير يك تعبير جالب و جامعى است و اشاره به اين دارد كه آنها از خير و بركت آسمانى و الهى محروم مى شوند و اگر هم به ظاهر، ثروتمند و برخوردار باشند در واقع هيچ بركت و خيرى در زندگى آنها نيست و از آرامش روان و اطمينان قلبى كه زندگى را به كام انسان شيرين مى كند بى بهره اند و نعمتهايى كه دارند براى آنها لذتبخش نيست.

ديگر اينكه درهاى رحمت الهى به روى آنها بسته است و دعاى آنها به سوى بالا نمى رود و مقبول نمى شود. مى دانيم كه دعا آخرين پناهگاه انسان به هنگام بروز حوادث ناگوار و چاره بيچارگان است. اينان از دعا كردن محروم هستند و اگر هم به سابقه فطرت دعا كنند درهاى آسمان به رويشان بسته است و دعايشان مستجاب نمى شود.

ديگر اينكه اگر عمل صالحى از آنها سرزند مورد قبول نيست و به عالم بالا صعود نمى كند چون تنها سخنان پاكيزه و عمل صالح قبول مى شود و بالامى رود:

اليه يصعد الكلم الطيب و العمل الصالح يرفعه (فاطر/10)

سخنان پاكيزه به سوى او بالا مى رود و عمل صالح آن را بالا مى برد.

در اين آيه راجع به كافرانى كه در برابر آيات خدا گردنكشى مى كنند دو مطلب گفته شده است:نخست اينكه درهاى آسمان به روى آنها گشوده نمى شود كه شرح داديم.

دوم اينكه آنها هرگز وارد بهشت نخواهند شد و رفتن آنها به بهشت امر محالى است به طورى كه آنها به بهشت نمى روند مگر هنگامى كه شتر از سوراخ سوزن عبور كند! رفتن شتر با آن بزرگى جثه در سوراخ سوزن از بديهى ترين محالهاست و همه، حتى ساده لوحان هم مى دانند كه چنين كارى امكان ندارد. رفتن اين كافران به بهشت هم به همين اندازه محال است.

اينكه در اين تشبيه از شتر نام برده از آن جهت است كه شتر در ميان اعراب از لحاظ جثه، بزرگترين حيوان بود و سوراخ سوزن هم كوچكترين سوراخ است و اين مقابله براى نشان دادن ضرورت مطلب است.

بعضى ها كلمه جمل را در اين آيه نه به معناى شتر بلكه به معناى طناب گرفته اند; چون به طناب ضخيم كه كشتى ها را با آن مى بندند نيز جمل گفته مى شود. آنها از آن جهت چنين گفته اند تا مناسبتى ميان سوراخ سوزن و جمل باشد; چون طناب از جنس نخ است كه به سوزن مى كنند و در عين حال محال است كه طناب از سوراخ سوزن عبور كند.

اين يك استحسان بى دليلى است چون در اينگونه موارد هرچه مثل دورتر و غريب تر باشد، مطلوب تر است و هدف گوينده را بهتر و قوى تر مى رساند و استعمال جمل به معناى طناب كه معناى بعيدى است، قرينه مى خواهد كه در اينجا وجود ندارد.

در پايان آيه براى تاكيد بيشترمى فرمايد: براى آنها بسترهايى از جهنم وجود دارد; يعنى بستر و استراحتگاه آنها جهنم خواهد بود آنهم به اين صورت كه از بالاى سرشان پوششهايى از آتش قرار داده مى شود يعنى آتش جهنم آنها را احاطه كرده، بالا و پايين و آنها را خواهد گرفت به طورى كه در آيه ديگر هم مى فرمايد:

و انّ جهنم لمحيطة بالكافرين (توبه/49)

همانا جهنم بر كافران احاطه دارد.

پيش از اين، از آنها به عنوان مجرمان ياد كرد و در پايان اين آيه از آنها به عنوان ظالمان ياد مى كند و مى فرمايد: اينچنين به ظالمان كيفر مى دهيم. طبق اين آيات، كسانى كه آيات خدا را تكذيب كنند و نسبت به آن گردنكشى نمايند، علاوه بر كافر بودن، مجرم و ظالم نيز هستند و چه جرم و ستمى بالاتر از اينكه انسان در برابر خدا و پيامبران گردنكشى و تكبر كند.و َ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لا نُكَلِّفُ نَفْسًا اِلاّ وُسْعَهآ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فيها خالِدُونَ (* ) وَ نَزَعْنا ما فى صُدُورِهِمْ مِنْ غِلّ تَجْرى مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِىَ لَوْلا أَنْ هَدانَا اللّهُ لَقَدْ جآءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ وَ نُودُوا أَنْ تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوها بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (* ) و كسانى كه ايمان آورده اند و كارهاى شايسته انجام داده اند ـ هيچ كس را جز به اندازه توانش تكليف نمى كنيم ـ آنان ياران بهشتند و در آن جاويدان هستند(42) و هر گونه كينه اى كه در سينه هايشان بود برمى كنيم، نهرها از زير آنها جارى مى شود و گويند: ستايش خداوندى را كه ما را به اين راهنمايى كرد; اگر خدا ما را راهنمايى نمى كرد ما هدايت نمى شديم و فرستادگان پروردگار ما به حق آمدند. و به آنان ندا داده مى شود كه آن همان بهشت است كه شما به سبب كارهايى كه كرديد، وارثان آن شديد(43)

نكات ادبى

1 ـ لانكلف نفسا ... جمله معترضه است و محلى از اعراب ندارد. بعضى ها آن را خبر براى الذين آمنوا گرفته اند.

2 ـ وسع توان، گنجايش، نيرو و قدرت. اشاره به انجام عمل در وسعت و فراخى نه در شدّت و تنگى.

3 ـ نزعنا كنديم، زدوديم.

4 ـ غِلّ حقد و كينه. عداوتى كه در دل انسان نسبت به ديگرى باشد. دشمنى كه به دل چسبيده باشد. و به زنجير هم غُلّ گفته مى شود چون دست و پاى انسان را به بدن او مى چسباند.

5 ـ ان در ان تلكم براى تفسير ندايى است كه پيش از آن آمده است. گفته شده كه ممكن است ان مخفف از ثقيله و اسم آن ضمير شأن باشد.

6 ـ تلكم اشاره به دور دارد. و شايد اين اشاره به دليل بالا بودن شأن بهشت باشد و يا اشاره به اين باشد كه آن بهشتى كه در دنيا وعده داده شده ايد همين است.

تفسير و توضيح

آيات (42-43) والذين آمنوا و عملوا الصالحات لانكلف نفسا ... : در مقابل كافران مستكبر كه آتش جهنم آنها را احاطه خواهد كرد اكنون از مؤمنان ياد مى كند كه وارد بهشت خواهند شد. آنها كسانى هستند كه به خدا ايمان دارند و كارهاى شايسته انجام مى دهند. البته تصور نشود كه آنها بايد تمام اعمال صالح و كارهاى شايسته را انجام دهند تا وارد بهشت شوند بلكه آن مقدار كه در توان آنهاست و مى توانند با فراخى و آسانى آن را انجام بدهند، كافى است اين مطلب از جمله معترضه اى كه در آيه آمده استفاده مى شود (لانكلف نفسا الاّوسعها = هيچ كس را جز به اندازه توانش تكليف نمى كنيم) اين يك قاعده عمومى فقهى است و بر تمام احكام، حكومت دارد كه خداوند هيچ وقت بنده خود را به چيزى كه قدرت بر آن ندارد فرمان نمى دهد و به اصطلاح تكليف ما لايطاق نمى كند.

به هر حال خداوند در اين آيه سرانجام نيك مؤمنان را بيان مى كند و آنها را ياران بهشت مى خواند كه در آن جاودانه خواهند بود. تعبير (اصحاب الجنه = ياران بهشت) تعبير قابل دقتى است. يعنى اينكه آنها با ايمان و اعمال نيكى كه در دنيا انجام داده اند با بهشت نوعى سنخيّت و اتصال پيدا كرده اند و بهشت حق آنهاست، همانگونه كه كافران، ياران آتش هستند و با آن سنخيت دارند.

طبق اين آيه مؤمنان در بهشت حال خوشى دارند و به آرامش كامل رسيده اند;زيرا هر كينه و دغدغه و نگرانى كه ممكن است در دل انسان باشد از آنها گرفته شده و كينه هيچ كس را به دل ندارند; نه كينه مؤمنانى را كه در دنيا با آنها اختلافى داشتند و نه كينه مؤمنانى را كه در بهشت در درجه بالاترى از اينها قرار دارند و اين در حالى است كه از زير آنها نهرها جارى است. معلوم مى شود كه بهشتيان در كاخهايى خواهند بود كه از زير آن، نهرها روان است و بر لذت و عيش آنها مى افزايد.

بهشتيان وقتى اين آرامش و آسايش را مى بينند. زبان به حمد و ستايش خدا مى گشايند و مى گويند: سپاس و ستايش خداى را كه ما را به اين نعمت رهنمون شد و اگر او ما را هدايت نمى كرد، ما هدايت نمى شديم يعنى اين خداست كه با فرستادن پيامبران و كتابهاى آسمانى موجبات هدايت ما را فراهم كرد و گرنه ما از راه راست درمى مانديم.

در برابر اين حقشناسى و سپاس، از سوى خدا خطاب به بهشتيان ندا داده مى شود كه اين همان بهشت است كه اينك شما به سبب اعمالى كه در دنيا انجام داده ايد وارث آن شده ايد.

تعبير ارث در اينجا قابل توجه و تعمق است. اين تعبير در چندين آيه آمده و مؤمنان را وارثان بهشت معرفى كرده است از جمله:

الذين يرثون الفردوس هم فيها خالدون (مؤمنون/11)

كسانى كه وارث بهشت مى شوند; آنها در آنجا جاويدان هستند.

تلك الجنة التى نورث من عبادنا من كان تقيا (مريم/63)

آن همان بهشت است كه به هركسى از بندگان ما كه پرهيزگار باشد به ارث مى دهيم.

واجعلنى من ورثة جنة النعيم (شعرا/85)

و مرا از وارثان بهشت پر نعمت قرار بده.

منظور از وارث بودن مؤمنان در اينجا اين است كه خداوند تمام افراد بشر را براى رفتن به بهشت آفريده و هر كسى در بهشت سهمى و جايى دارد; ولى كسانى در اثر كفر و گناه، خود را از رفتن به بهشت محروم مى كنند و جاى آنها در بهشت به مؤمنان داده مى شود و آنان وارث كافران مى شوند. در روايتى هم از رسول خدا آمده كه هركسى در بهشت جايى دارد وقتى كافر شد جاى او را به مؤمن مى دهند; يعنى مؤمن علاوه بر جاى خود جاى كافر را هم تملك مى كند.

توجه كنيم كه آيات مورد بحث كه درباره مؤمنان و بهشتيان است، درست در نقطه مقابل آيات پيش است كه درباره كافران و اهل جهنم است و مى توان اين آيات را با همديگر مقايسه كرد. در واقع در اين آيات، قرآن كريم دو صحنه را ترسيم مى كند و آنها را در كنار هم قرار مى دهد: در آيات مربوط به اهل جهنم گفته مى شود كه آنها كينه يكديگر را به دل دارند و از خدا براى يكديگر عذاب مضاعف طلب مى كنند ولى بهشتيان هيچ كينه اى به دل ندارند و با دوستى در بهشت زندگى مى كنند; ديگر اينكه بستر و پوشش اهل جهنم آتش است ولى از زير اينها نهرها جارى است; ديگراينكه اهل جهنم به خصومت و گفتگوى خصمانه با يكديگر مشغول هستند ولى اينها به حمد و ثناى خدا مى پردازند; ديگر اينكه به اهل جهنم خطاب خواركننده اى از سوى خدا مى شود كه وارد جهنم شويد; ولى به بهشتيان ندا داده مى شود كه اين همان بهشتى است كه شما آن را به ارث مى بريد.و َ نادى أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابَ النّارِ أَنْ قَدْ وَجَدْنا ما وَعَدَنا رَبُّنا حَقًّا فَهَلْ وَجَدْتُمْ ما وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا قالُوا نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللّهِ عَلَى الظّالِمينَ (* ) اَلَّذينَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللّهِ وَ يَبْغُونَها عِوَجًا وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ كافِرُونَ (* )

بهشتيان، دوزخيان را ندا دهند كه همانا ما آنچه را كه پروردگارمان به ما وعده داده بود به حق يافتيم; آيا شما نيز آنچه را كه پروردگارتان وعده داده بود به حق يافتيد؟ گويند: آرى. پس آواز دهنده اى ميانشان آواز دهد كه لعنت خدا بر ستمگران باد(44) همانا كه از راه خدا بازمى دارند و آن را كج مى خواهند و آنان به آخرت كافر هستند(45)

نكات ادبى

1 ـ أن در ان قدوجدنا و ان لعنة الله يا براى تفسير ندا و اذان و يا مخفف از مثقله است.

2 - نعم آرى. فرق آن با بلى در اين است كه نعم در تصديق نفى براى قبول نفى است ولى بلى براى اثبات منفى است همانگونه كه در قالوا بلى گفته اند.

3 ـ مؤذّن اعلام كننده، كسى كه چيزى را با آواز بلند اعلام كند. به اذان نماز هم از اين جهت اذان گفته مى شود كه براى اعلام نماز است.

4 ـ لعنت دورى از رحمت خد.

5 ـ يصدّون از صدّ به معناى منع، بازداشتن.

6 ـ يبغون طلب مى كنند، مى خواهند.

7 ـ عِوج كج، منحرف. براى بيان كج بودن اشيا و اجسام، عَوج با فتحه حاء و براى بيان كج بودن امور معنوى مانند دين، عِوج با كسره عين گفته مى شود.

تفسير و توضيح

آيات (44-45) و نادى اصحاب الجنة اصحاب النار ... : صحنه جالبى از گفتگوهاى ميان بهشتيان و دوزخيان در روز قيامت را ترسيم مى كند. پس از آنكه در آياتِ پيش، از اهل بهشت و اهل جهنم مطالبى را بيان نمود و گفتگوى دوزخيان با يكديگر و سخن بهشتيان در ستايش از خدا را آورد، اكنون سخنانى را كه در قيامت ميان اين دو گروه رد و بدل مى شود بيان مى كند. البته هنوز قيامت نشده و اين دو گروه با هم گفتگو نكرده اند; ولى مطلب آنچنان يقينى و حتمى است كه گفتگوى آنها را كه در آينده به عمل مى آيد به صورت ماضى و يك جريان تاريخى آورده است.

به هر حال در قيامت وقتى اهل بهشت در بهشت و اهل جهنم در جهنم جا گرفتند، آنها همديگر را به خوبى خواهند ديد و با يكديگر گفتگو خواهند كرد اين بدان معنا نيست كه بهشت و جهنم در كنار يكديگرند و آنچنان نزديك هستند كه سخن همديگر را مى شنوند. بلكه در آن نشأه تمام موانع برداشته مى شود و دو گروه از فاصله هاى دور همديگر را مى بينند و صداى يكديگر را مى شنوند و اين بعيد نيست و مى بينيم كه اكنون حتى در اين جهان مادى و با وجود وسايل ارتباطى جديد، اين محدوديت برداشته شده و مردم صدا و سيماى همديگر را از فاصله هاى بسيار دور دريافت مى كنند; البته در قيامت چنين ابزارى نخواهد بود و ما از چگونگى آن آگاهى نداريم و همين قدر مى دانيم كه بهشتيان، صدا و سيماى جهنميان را دريافت خواهند كرد و اينها نيز با آنان سخن خواهند گفت.

بهشتيان كه وضع ذلت بار دوزخيان را ديدند، از روى مسخره و هم براى اقرار گرفتن از آنها خواهند گفت: ما آنچه را كه پروردگارمان به ما وعده داده بود، راست و درست يافتيم و آن را حق ديديم; آيا شما نيز آنچه را كه پروردگارتان وعده داده بود، راست و درست يافتيد؟ دوزخيان در پاسخ خواهند گفت: آرى! و به حقانيت وعده

/ 149