نكات ادبى
1 ـ حجاب پرده، حايل. 2 ـ اعراف جمع عُرف كه به معناى جاى بلند است، بلنديها; و به يال اسب و پرهاى بلندى كه روى گردن خروس مى رويد عُرف گفته مى شود كه در قسمت بلند بدن آنهاست و منظور از اعراف در اينجا محل بلندى در قيامت است كه مشرف بر بهشت و جهنم است و افراد خاصى در آنجا قرار دارند. 3 ـ سيماء نشانه، علامت. 4 ـ صرفت برگردانيده شود، فعل مجهول از صَرَف يصرِف. 5 ـ تلقاء سمت و سو. گفته شده كه در زبان عربى مصدر به وزن تفعال فقط چند كلمه آمده: تبيان و تلقاء و تمثال. 6 ـ جمعكم جمعيت شما; ويا با بگوييم جمع كردن مال و ثروت از سوى شم. 7 ـ اقسمتم سوگند مى خورديد.تفسير و توضيح
آيات (46-49) بينهما حجاب و على الاعراف رجال ... : صحنه ديگرى از صحنه هاى روز قيامت ترسيم مى شود و آن مربوط به اعراف است كه جايگاهى است ميان بهشت و جهنم و افراد خاصى در آن قرار دارند. در اين آيه، نخست مى فرمايد ميان بهشتيان و دوزخيان پرده اى و حايلى قرار دارد; البته منظور اين نيست كه پرده اى از پارچه يا حايلى چون ديوار ميان آنهاست.ما از حقيقت اين حجاب آگاهى نداريم و اساساً اطلاعات ما از مواقف و مشاهد روز قيامت بسيار محدود است و منحصر به ظواهر آيات و روايات است. در آيه ديگر، از اين حايل به عنوان سور يعنى حصار نام مى برد و براى آن اوصافى را ذكر مى كند. به اين آيه توجه فرماييد: فضرب بينهم سور له باب باطنه فيه الرحمة و ظاهره من قبله العذاب(حديد/13) آنگاه ميان آنها (بهشتيان و دوزخيان) ديوارى زده مى شود كه درى دارد كه درون آن رحمت است و برون آن روى به عذاب دارد. اين حايل و ديوار، هر كجا قرار دارد، اعراف نيز بالاى آن است و اعراف به محل مرتفع و بلند گفته مى شود. از مطالبى كه در آيه آمده فهميد مى شود كه اهل اعراف در جايى قرار دارند كه بر بهشت و جهنم اشراف دارد و مى توانند به راحتى با بهشتيان و دوزخيان صحبت كنند. (البته درباره اينكه اهل اعراف چه كسانى هستند به زودى سخن خواهيم گفت.) بر اعراف، مردانى هستند كه بهشتيان و دوزخيان را از قيافه هايشان مى شناسند. شايد بهشتيان را صورتى سفيد و نورانى و دوزخيان را صورتى سياه و نفرت انگيز باشد و اهل اعراف آنها را از اين چهره ها بشناسند. البته نمى توانيم بگوييم كه اهل اعراف كسانى از آنها را كه در دنيا مى شناختند در اينجا مى شناسند; چون در آيه شريفه چنين آمده كه همه آنها را مى شناسند (يعرفون كلاّبسيماهم) و مسلم است كه اينان با همه اهل بهشت و جهنم سابقه آشنايى قبلى نداشته اند. اهل اعراف كه بر هر دو گروه اشراف دارند گاهى با بهشتيان حرف مى زنند و گاهى با دوزخيان. آنها خطاب به اهل بهشت مى گويند: سلام بر شما! و اين در حالى است كه اگرچه خود وارد بهشت نشده اند ولى طمع و آرزو و اميد آن را دارند كه وارد بهشت شوند. آنها سعى دارند كه همواره رو به بهشتيان باشند ولى گاهى صورتهايشان به سوى اهل جهنم برمى گردد و هرگاه كه چشمشان به دوزخيان افتاد به خدا پناه مى برند و مى گويند: پروردگارا ما را با گروه ستمگر همراه نكن. در عين حال خطابى هم به اهل جهنم دارند. آنها به اهل جهنم كه از قيافه هايشان شناخته مى شوند، از روى شماتت مى گويند: اينك ثروت و مال و يا جمعيت و گروه و گردنكشى هايى كه در دنيا داشتيد به كارتان نيامد و به شما سودى نداد. شما همانان بوديد كه درباره مؤمنان سوگند مى خورديد كه رحمت خدا به آنها نخواهد رسيد و بعضى از مؤمنان را گمراه مى دانستيد (ولى اكنون معلوم شد كه چه كسى در رحمت خدا و چه كسى در عذاب او قرار گرفته است.) پس از اين گفتگوها، از جانب خداوند خطاب به اهل اعراف گفته مى شود كه وارد بهشت شويد; نه ترسى بر شماست و نه اندوهگين مى شويد. اكنون بايد ديد كه اهل اعراف چه كسانى هستند كه بهشتيان و دوزخيان را مى شناسند و با آنها چنين سخن مى گويند؟ در اينجا ميان مفسران اقوال گوناگونى وجود دارد كه همه آنها به دو وجه برمى گردد: نخست اينكه منظور از آنها انبيا و ائمه و صلحا و شهدايند و اينها كسانى هستند كه مقامشان برتر از اهل بهشت است و بر اوضاع قيامت اشراف دارند و در رواياتى آمده كه اهل اعراف على بن ابى طالب (ع) و ائمه معصومين(ع) هستند. دوم اينكه منظور از آنها گروهى از مؤمنان هستند كه اعمال نيك آنها به حدّى نيست كه وارد بهشت شوند و در عين حال گناهشان هم در آن حدّ نيست كه وارد جهنم شوند و آنها تا مدتها در اين محل نگهدارى مى شوند و در آخر به بهشت مى روند. در اين باره نيز رواياتى از ائمه معصومين(ع) وارد شده است. اين دو وجه به ظاهر متناقض است. آنچه به نظر مى رسد اين است كه اعراف جاى خاصى ميان بهشت و جهنم است و در آنجا هم انبيا و اوليا و ائمه ايستاده اند و هم افراد ضعيف الايمان كه نه لايق بهشتند و نه مستحق دوزخ; ولى ايمانشان بر فسقشان مى چربد و اين گفتگوها هم ميان اين دو گروه صورت مى گيرد و در نهايت آنها با شفاعت همان اوليا و ائمه وارد بهشت مى شوند و بدينگونه ميان دو دسته از روايات جمع مى شود و تناقض برداشته مى شود. توضيح اين مطلب را در بحث مفصلى كه در پى مى آيد ملاحظه فرماييد:بحثى درباره اعراف
به طورى كه از آيات و روايات استفاده مى شود، روز قيامت داراى موقفها و مشاهد و ايستگاههاى گوناگونى است كه هر موقفى به كار خاصى اختصاص دارد به تفصيلى كه در قرآن و احاديت آمده است و شايد آخرين موقف، بهشت و جهنم باشد كه آدميان در آن مستقر خواهند شد. در آياتى از قرآن كريم كه از بهشتيان و دوزخيان سخن مى گويد و صحنه هايى از حالات آنها را بيان مى كند، از جاى خاصى نام مى برد كه ميان بهشت و جهنم و مشرف بر آنهاست و آن اعراف است كه افراد خاصى در آن قرار دارند.(سوره اعراف آيات 46-49) از اين آيات مطالب زير استفاده مى شود: 1 ـ اعراف محل بلندى در قيامت است كه اهل آن مى توانند بهشتيان و دوخيان را ببينند و با آنها سخن بگويند و همه آنها را از چهره هايشان مى شناسند. 2 ـ اهل اعراف بهشتيان را خطاب خواهند كرد و به آنها سلام خواهند داد. 3 ـ اهل اعراف هرچند وارد بهشت نشده اند ولى اميد آن را دارند كه وارد شوند. 4 ـ اهل اعراف سعى دارند كه همواره روى به سوى بهشتيان باشند ولى گاهى صورتهايشان به سوى اهل جهنم برمى گردد و در اين هنگام به خدا پناه مى برند و از او مى خواهند كه آنها را همراه ستمگران نكند. 5 ـ اهل اعراف به اهل جهنم كه از سيمايشان شناخته مى شوند، از روى طعنه و شماتت خواهند گفت كه اكنون مالى را كه جمع كرده بوديد و آن گردنكشى كه در دنيا مى كرديد شما را سودى نداد. شما بوديد كه درباره مؤمنان سوگند مى خورديد كه رحمت خدا شامل حال اينها نمى شود. (اكنون ببينيد كه چگونه رحمت خدا آنها را مى نوازد) 6 ـ به آنها گفته خواهد شد كه وارد بهشت شويد; نه ترسى بر شماست و نه اندوهگين خواهيد شد. گوينده اين سخن خدا يا فرشتگان هستند. آنچه گفتيم استنتاجهايى است كه ما از آيات مربوط به اعراف كرديم و در بعضى از بندهاى آن بعضى از مفسران، طور ديگرى برداشت كرده اند; مثلا در بند سوم كه ما گفتيم اهل اعراف به بهشت نرفته اند ولى اميد آن را دارند (لم يدخلوها و هم يطمعون) گفته اند كه منظور، اهل اعراف نيست بلكه همان بهشتيان هستند. و در بند ششم كه ما گفتيم خداوند يا فرشتگان به اهل اعراف خطاب خواهند كرد كه به بهشت وارد شويد، بعضى ها گفته اند كه اهل اعراف اين خطاب را به بهشتيان خواهند كرد; ولى حقيقت اين است كه از ظاهر آيات همان چيزى فهميده مى شود كه ما گفتيم. بحث مهمى كه در اينجا وجود دارد اين است كه منظور از اهل اعراف چه كسانى هستند؟ در اقوال علما و مفسران احتمالات گوناگونى داده شده و در روايات نيز تفسيرهاى متفاوتى در اين باره آمده است. قرطبى در اين باره ده قول(1)و آلوسى چهارده قول(2) نقل كرده اند و ما در اينجا بعضى از آنها را كه تا اندازه اى قوّت دارند به نقل از تفاسير مختلف در زير مى آوريم: 1 ـ منظور از اهل اعراف گروهى هستند كه گناهانشان آنها را از رفتن به بهشت و اعمال نيكشان آنها را از رفتن به جهنم باز داشته است و منتظرند كه خدا در حق آنها حكمى صادر كند. اين قول از بيشتر صحابه و تابعين نقل شده است. 2 ـ منظور از آنها پيامبران و اوليا و امامان هستند كه به خاطر برترى مقامشان در1 - قرطبى، الجامع لاحكام القرآن، ج 7، ص 211.2 - آلوسى، روح المعانى، ج 8، ص 124.