بحثى درباره عالم ذرّ - تفسیر کوثر جلد 4

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تفسیر کوثر - جلد 4

یعقوب جعفری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اين معجزه، معجزه اى بود كه با تهديد همراه بود و مى توانست به يك بلا تبديل شود; ولى كوه برسر آنها فرو نريخت امّا تأثير خود را كرد و آنها با خدا پيمان بستند كه به تورات عمل كنند. در آيه ديگرى كه اين جريان را ذكر مى كند به اين پيمان تصريح شده است:و اذاخذ ناميثاقكم و رفعنا فوقكم الطور (بقره/63)و هنگامى كه از شما پيمان گرفتيم و كوه طور را بالاى سرتان قرار داديم.

هم در اين آيه و هم در آيه مورد بحث، پس از ذكر اين واقعه خطاب به بنى اسرائيل مى فرمايد: آنچه را كه به شما داده ايم با تمام نيرو بگيريد و هر چه در آن است به ياد آوريد شايد پرهيزگار باشيد. منظور اين است كه با تمام توان به تورات عمل كنيد و احكام و تعليمات آن را همواره مدّنظر داشته باشيد كه اگر چنين كنيد پرهيزگار خواهيد شد. و َ اِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنى آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنآ أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ اِنّا كُنّا عَنْ هذا غافِلينَ (* ) أَوْ تَقُولُوا اِنَّمآ أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ كُنّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ (* ) وَ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ وَ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ(* ) و هنگامى كه پروردگار تو از فرزندان آدم، از پشتهايشان، فرزندانشان را گرفت و آنان را بر خودشان گواه كرد، آيا پروردگار شما نيستم؟ گفتند: آرى گواهى مى دهيم. مبادا در روز قيامت بگوييد كه ما از اين غافل بوديم (172) يا بگوييد همانا پدران ما از پيش (به خدا) شريك قرار دادند و ما فرزندانى پس از آنها بوديم. آيا ما را به سبب آنچه كه اهل باطل انجام داده هلاك مى كنى؟

(173) و اين چنين آيات را به روشنى بيان مى كنيم و باشد كه بر گردند (174)

نكات ادبى

1 ـ اخذ ربك التفات از تكلّم به غيبت است و اين به جهت تعظيم شأن پيامبر اسلام است كه به جاى اخذنا فرموده: اخذربك .

2 ـ ظهورهم جمع ظهر به معناى پشت، و منظور از آن صلب بنى اكرم است. ضمناً من ظهورهم بدل از من بنى آدم است، بدل كل از بعض.

3 ـ ذرّيتهم فرزندانشان. ذرّيه از ذرّ به معناى مورچه و موجودات ريز است; چون ذرّيه بيشتر به فرزندان كوچك گفته مى شود، و يا از ذرء ، به معناى خلق است و يا از ذرو به معناى پراكنده شدن است; چون نسل بشر به وسيله فرزندان در دنيا پراكنده مى شود. ضمناً ذريتهم مفعول اخذ مى باشد.

4 ـ بلى جواب الست است و معناى اثبات مى دهد. از ابن عباس منقول است كه گفته: لوقالوا نعم لكفروا چون نعم در پاسخ نفى به معناى تصديق نفى است و اگر مى گفتند: نعم معنايش اين بود كه بلى پروردگار ما نيستى!

5 ـ ان تقولوا به عقيده بعضى ها تقدير آن: كراهة ان تقولوا است و به عقيده بعضى ها، در اينجا لاى نفى مقدر است به تقدير ان لا تقولوا .

6 ـ مبطلون جمع مبطل، اهل باطل، نادرست.

7 ـ ولعلهم عطف به محذوف است; يعنى تفصيل آيات، علتهاى مختلفى مى تواند داشته باشد كه از جمله آنها اين است.

تفسير و توضيح

آيات (172 - 174) و اذ اخذ ربّك من بنى آدم من ذرّيتهم ...: خداوند هر انسانى را كه پا به دنيا مى گذارد بر اساس فطرت پاك توحيد آفريده است و از او با زبان خاص تكوينى به وجود و يگانگى و ربوبيت خود، اعتراف گرفته است و هر انسانى از همان آغاز و مطابق با فطرتى كه دارد به ربوبيت خداوند شهادت داده و با زبان بى زبانى، آن را تصديق كرده است.

حقيقت بالا در آيات متعددى از قرآن كريم و احاديث معصومين(ع) آمده است; از جمله در اين آيه به وضوح و به صورت سؤال و جواب تمثيلى بيان شده است. مى فرمايد: هنگامى كه پروردگارت از پشتهاى بنى آدم فرزندان آنها را گرفت; يعنى از نطفه آدم و فرزندان او نسل بشر را پديد آورد كه تا روز قيامت ادامه خواهد داشت. خداوند اين جمعيت عظيم را بر خودشان گواه قرار داد، به اين صورت كه با زبان تكوين به آنها گفت: آيا من پروردگار شما نيستم؟ و آنها با همان زبان گفتند: آرى گواهى مى دهيم كه تو پروردگار مايى.

به راستى كه هر موجود زنده اى، بخصوص انسان كه از ويژگى هاى خاصى برخوردار است، در ادامه حيات و در پرورش و بروز و ظهور استعدادهاى خود به پرورش دهنده اى نياز دارد كه او را از قوه به فعليت برساند. و وجود هر شخصى، نياز به ربّ را فرياد مى زند. بنابراين اصل وجود هر انسانى گواه روشنى بر ربوبيت خداوند است و با زبان بى زبانى اعلام مى كند كه آرى مرا پروردگارى هست.از اساس وجود و فطرت كه بگذريم، عقل بشر نيز او را به وجود خدا و يگانگى و ربوبيّت او به خوبى رهنمون مى شود و مى توان گفت: خداوند به دو طريق از انسان، پيمان توحيد و شهادت بر ربوبيت خود گرفته است; يكى از طريق فطرت و ديگرى از طريق عقل كه با استدلالهاى خود به نتيجه اى مى رسد كه همان اقرار به توحيد است. البته گاهى پرده هايى كه ناشى از جهل يا سنتهاى غلط جامعه و يا عوامل ديگر است ، روى فطرت و عقل انسان را مى پوشاند و به طور موقت آن را به تعطيلى مى كشاند; ولى به هر حال در مواقع خاصى فطرت انسان بيدار مى شود و عقل انسان كمال خود را باز مى يابد و هر دو در مسير درست قرار مى گيرند.

در ادامه آيه خاطر نشان مى سازد كه گرفتن گواهى از انسانها بر ربوبيت خداوند، براى آن است كه انسانها در روز قيامت چنين عذر نياورند كه مادر دنيا از اين غافل بوديم و توجهى به ربوبيت خدا نداشتيم. چنين بهانه اى در قيامت پذيرفته نخواهد شد; چون انسان اگر در دنيا اندكى به خود آيد و تحت تأثير تبليغات سوء قرار نگيرد، خداشناسى دور از دسترس او نيست و به آسانى مى تواند به حقيقت پى برد و با وظايف خود آشنا شود.

غير از اين بهانه، ممكن است كسانى بهانه ديگرى بياورند و بگويند ما كه مشرك بوديم به سبب تقليد از پدران مشركمان بود و ما فرزندان آنها بوديم و به راه آنها مى رفتيم و اگر آنان راه باطل مى رفتند ما نبايد به خاطر آن مؤاخذه شويم; چون ما پيرو آنها بوديم. در آيه گفته شده كه با داشتن اين پيمان فطرى و عقلى، اين بهانه نيز قابل پذيرش نيست; چون هر انسانى براى خود درك و عقل مستقلى دارد و نبايد از اهل باطل پيروى كند، اگر چه پدر و جدّ او باشد.

در آيه بعد براى نشان دادن اهميت مطلب بالا مى فرمايد: ما اين چنين، آيات را به تفصيل و به طور مشروح بيان مى كنيم، و اين براى هدفهاى متعددى است كه از جمله آنها اين است كه شايد اين كافران به سوى خدا باز گردند.آنچه در تفسير اين آيات گفتيم مطلب واضح و روشنى است كه هيچ گونه ابهامى در آن نيست; ولى بعضى از مفسران، اين آيه را مربوط به عالم ذرّ دانسته اند و آن عالمى است كه پيش از خلقت آدم بوده و خداوند در آنجا آدم و تمام فرزندان او را كه تا روز قيامت آفريده مى شوند، به صورت ذرّه جمع كرد و به آنها گفت: آيا من پروردگار شما نيستم؟ و آنها همگى گفتند: آرى تو پروردگار ما هستى.

روايات بسيارى هم از معصومين در دست داريم كه در آنها از چنين عالمى خبر داده شد. اگر چه جزئيات به طور مختلف نقل شده ولى اصل آن تقريباً مسلّم گرفته شده است، و در رواياتى آمده كه ارواح انسانها دو هزار سال، پيش از ابدان آنها آفريده شده است.

ما تصور مى كنيم اگر وجود چنين عالمى از نظر شرعى مسلّم باشد، هيچ مانعى از نظر عقل وجود ندارد كه ما آن را بپذيريم و اينكه ما آن عالم را به ياد نمى آوريم دليل بر انكار آن نمى شود. ما عالم رحم و دوران جنينى خود را هم به ياد نمى آوريم ولى مى دانيم كه در چنين عالمى بوده ايم. و همين كه از طريق فطرت و عقل پى به ربوبيت خدا مى بريم مى تواند نشانه اى از آن عالم باشد. كوتاه سخن آنكه ظاهر آيه دلالت بر ميثاق توحيد از طريق فطرت و عقل دارد و اگر عالم ذرّ يا همان عالم الست ثابت گردد، مى توان همين ميثاق فطرت و عقل را نشانه اى از آن عالم دانست.

درباره عالم ذرّ بحثهاى مفصلى داريم كه در پى مى آيد:

بحثى درباره عالم ذرّ

در زبان اخبار و احاديث وارده از معصومين(ع) از وجود عالمهاى گوناگون و از جمله عالمى خبر داه شده كه به آن عالم ذرّ يا عالم الست يا عالم قالوابلى گفته مى شود. اين عالم كه مربوط به دوران پيش از خلقت آدم و يا همزمان با خلقت اوست، عالمى بوده كه در آن تمام انسانهايى كه مقدر بوده تا روز قيامت به دنيا بيايند به صورت ذرّه و به تعبير بعضى از روايات به شكل مورچه در آنجا گرد آورده شدند و از آنها پيمانى بر توحيد و يگانگى و ربوبيت خدا و نبوت پيامبران از جمله نبوت پيامبر اسلام و ولايت اوصيا، از جمله ولايت اميرالمؤمنين (ع)، گرفته شد و سپس آن افراد كه به صورت ذرّه بودند از بين رفتند و يا به جايگاه اولى خود برگشتند.

آيات و روايات در اين زمينه

آياتى از قرآن كريم به همين عالم (ذر) تفسير شده است كه عبارتند از:

و اذاخذ ربك من بنى آدم من ظهورهم ذريّتهم و اشهد هم على انفسهم الست بربكم قالوا بلى شهدنا ان تقولوا يوم القيامة انا كنّا عن هذا غافلين. او تقولوا انما اشرك آباءنا من قبل و كناذرية من بعدهم افتهلكنا بما فعل المبطلون (اعراف/ 172ـ 173).

و هنگامى كه پروردگار تو از فرزندان آدم، از پشتهايشان، فرزندانشان را گرفت و آنان را بر خودشان گواه كرد، آيا پروردگار شما نيستيم؟ گفتند: آرى گواهى مى دهيم. مبادا در روز قيامت بگوييد كه ما از اين غافل بوديم. يا بگوييد همانا پدران ما از پيش (به خدا) شريك قرار دادند و ما فرزندانى پس از آنها بوديم. آيا ما را به سبب آنچه كه اهل باطل انجام داده هلاك مى كنى؟

همچنين روايات فراوانى در اين زمينه در كتب حديثى آمده و از طرق مختلف نقل شده است و محدثان شيعه و سنّى آنها را آورده اند. ما اكنون چند روايت را كه هم در كتب معتبر آمده و هم دلالت روشنى بر مطلب دارد نقل مى كنيم. پس از آن به بررسى دلالت آيات و روايات و نظريه هاى دانشمندان در اين زمينه خواهيم پرداخت و در پايان، نظر خود را اعلام خواهيم كرد:

1ـ قال زرارة: فسألته (يعنى اباجعفر عليه السلام) عن قول الله عزّ و جلّ: و اذاخذ ربك من بنى آدم من ظهورهم - الآية قال: اخرج من ظهر آدم ذريته الى يوم القيامة فخرجوا كالذرّ فعرّفهم واراهم صنعه و لولا ذلك لم يعرف احد ربه.(1)

زراره مى گويد: از امام باقر درباره سخن خدا پرسيدم كه فرمود: هنگامى كه پروردگارت از پشتهاى بنى آدم فرزندانشان را خارج كرد... امام فرمود: خداوند از پشت آدم فرزندان او را تا روز قيامت بيرون آورد و آنها مانند ذرّه(2)

بيرون آمدند; پس صنعت خود را به آنها نشان داد و معرفى كرد، و اگر اين كار نبود كسى پروردگارش را نمى شناخت.

2 ـ عن ابى عبدالله (ع) قال: انّ الله عزّ و جلّ حمّل علمه و دينه الماء قبل ان تكون ارض اوسماء او جنّ اوانس او شمس او قمر، فلمّا اراد ان يخلق الخلق نثرهم(3)

بين يديه فقال لهم: من ربّكم؟ فكان اوّل من نطق رسول الله (ص) و اميرالمؤمنين و الائمة فقالوا: انت ربّنا. فحمّلهم العلم و الدين ثم قال للملائكة هؤلاء حملة علمى و دينى و امنائى فى خلقى و هم المسئولون. ثم قيل لبنى آدم: اقرّوا لله بالربوبية و لهؤلاء النفربالطاعة فقالوا: نعم ربّنا اقررنا فقال للملائكة: اشهدوا فقالت الملائكة شهدنا على ان لايقولوا انّا كنّا عن هذا غافلين.(4)

امام صادق (ع) فرمود: همانا خداوند علم و دين خود را بر آب حمل كرده بود و اين پيش از آن بود كه زمينى يا آسمانى يا جنّى يا انسى يا آفتابى يا ماهى وجود داشته باشد، پس چون خواست مردم را خلق كند آنها را در برابر خود منتشر كرد و به آنها گفت: پروردگار شما كيست؟ پس اوّلين كسى كه سخن گفت پيامبر خدا و امير المؤمنين و امامان بودند كه گفتند:

تو پروردگار ما هستى. پس خدا علم و دين را بر آنها حمل كرد. سپس به فرشتگان گفت: اينان حاملان علم و دين من و امناى من در ميان مردم هستند و آنان مسؤوليت دارند. سپس به فرزندان آدم گفته شد: به ربوبيّت خدا و اطاعت اينان اقرار كنيد. پس گفتند: آرى، پروردگارا اقرار كرديم. پس به فرشتگان گفت: گواه باشيد. فرشتگان گفتند:

1 - صدوق، التوحيد، ص 330.

2 - مى توان ذرّه را به مورچه ترجمه كرد.

3 - در بعضى از نسخه ها نشرهم.

4 - صدوق، التوحيد، ص 319.

/ 149