آغاز جزء يازدهم قرآن(1) - تفسیر کوثر جلد 4

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تفسیر کوثر - جلد 4

یعقوب جعفری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عذرآورندگان از عربهاى باديه نشين آمدند تا به آنها رخصت داده شود و كسانى كه به خدا و پيامبر او دروغ گفتند، نشستند; بزودى به كسانى از آنها كه كافر شدند عذاب دردناكى خواهد رسيد(90) بر ناتوانان و بيماران و كسانى كه چيزى نمى يابند كه انفاق كنند، گناهى نيست اگر به خدا و پيامبر او خيرخواهى كنند. بر نيكوكاران ايرادى نيستو خدا آمرزنده بخشايشگر است(91) و نه بر كسانى كه وقتى پيش تو آمدند كه آنان را (بر مركبى) سوارشان كنى، گفتى چيزى كه شما را بر آن سوار كنم نمى يابم، برگشتند در حالى كه در اثر اندوه از چشمانشان اشك جارى بود كه چرا چيزى را نمى يابند كه انفاق كنند(92)

نكات ادبى

1 ـ المعذّرون عذر آورندگان، عذرخواهان. جمع معذّر اين واژه يا از باب تفعيل است كه به معناى بسيار عذر آوردن است و يا از باب افتعال است كه تاء افتعال قلب به ذال شده مانند واژه يهدّى كه تاء افتعال قلب به دال شده است و به معناى كسى است كه عذر مى آورد حال يا در عذر خود محق است يا نه.

2 ـ اعراب عربهاى باديه نشين، مفرد آن اعرابى.

3 ـ حرج گناه، تنگى، باك.

4 ـ نصحوا خيرخواهى كنند. نصح در اصل به معناى اخلاص است و مسلم است وقتى اخلاص در كار باشد و انسان محبت خالصانه اى به خدا و رسول او داشته باشد، خيرخواه آنان مى شود و از آنان اطاعت مى كنند و در جنگ حفظ اسرار مى كنند.

5 ـ المحسنين نيكوكاران. اينجا از باب وضع اسم ظاهر به جاى ضمير است و براى نشان دادن اين است كه آنان از نيكوكاران هستند.

6 ـ سبيل در اينجا به معناى ايراد و اشكال است. اينكه مى گوييم بر او راهى نيست يعنى راه مؤاخذه وجود ندارد و كار او بى ايراد است.

7 ـ جواب اذا مااتوك يا قلت و يا تولّوا مى باشد.

8 ـ من در من الدمع بيانيه است و من الدمع تميز است و محل آن نصب مى باشد.

9 ـ اسناد تفيض به اعينهم از باب مجاز و براى مبالغه است چون چشم جارى نمى شود بلكه اشك چشم جارى مى شود.

10 ـ حزنا مفعول له است و مى توان آن را مفعول مطلق گرفت با تقدير فعلى از جنس خودش: يحزنون حزنا، ضمناً حُزن و حَزَن به معناى اندوه است.

11 ـ الاّ يجدوا يا متعلق به حزنا و يا متعلق به تفيض است.

تفسير و توضيح

آيه (90) وجاء المعذّرون من الاعراب ليؤذن لهم ... : آيات پيش راجع به منافقان مدينه بود. جز آنها منافقانى هم بودند كه در اطراف مدينه زندگى مى كردند و آنها قبايل باديه نشينى بودند كه اظهار اسلام مى كردند ولى در واقع مسلمان نبودند. اين آيه مربوط به همين منافقان باديه نشين است.

در جريان جنگ تبوك كه پيامبر اعلام بسيج عمومى كرده بود باديه نشينان دو گروه شدند بعضى از آنان نزد پيامبر آمدند و پيش او عذرهايى آوردند و از او اجازه خواستند كه به جهاد نروند و بعضى ديگر در خانه هاى خود نشستند و حتى از پيامبر اجازه ترك جهاد هم نخواستند. از گروه اول به عنوان عذر آورندگان ياد مى كند كه هم شامل كسانى مى شود كه واقعا عذر موجه داشتند مانند دو قبيله اسد و غطفان كه گفتند: اگر ما به جهاد برويم زنان و كودكان ما مورد حمله قبيله طىّ واقع مى شوند و هم شامل منافقانى مى شود كه عذرهاى واهى مى آوردند و هدفشان فقط اين بود كه در جنگ شركت نكنند. از گروه دوم به عنوان كسانى ياد مى كند كه خانه نشينى كردند و حتى براى اجازه گرفتن هم پيش پيامبر نيامدند. اينان همان منافقان باديه نشين بودند كه به دروغ اظهار اسلام مى كردند و قرآن در اين آيه، از دروغ گويى آنان پرده برمى دارد و مى فرمايد آنان به خدا و رسول او دروغ گفتند.

پس از معرفى اين دو گروه، اظهار مى دارد كه بزودى به كافران از آنها عذاب دردناكى خواهد رسيد. اينكه مى فرمايد: كافران از آنها شايد اشاره به اين باشد كه در ميان آنان كسانى بودند كه واقعاً اسلام آورده بودند ولى عذر موجه داشتند.

آيات (91-92) ليس على الضعفاءو لاعلى المرضى و لاعلى الذين... : در اين آيه كسانى را كه واقعاً از شركت در جهاد معذورند، معرفى مى كند. براينان گناهى نيست كه در جهاد شركت نكنند. آنان چهار گروه هستند:

1 ـ ناتوانان و ضعيفان كه شامل پيران و زنان و كودكان مى شود ; 2 ـ بيماران مانند كوران و زمين گيران و كسانى كه در اثر شدت بيمارى قدرت جنگيدن ندارند ; 3 ـ فقيران و كسانى كه مالى ندارند كه در راه جهاد هزينه كنند. چون در آن زمان مسلمانان بيت المالى نداشتند كه هزينه جنگ را از آن بدهند و هركس كه به جهاد مى رفت بايد خرج خانه و هزينه سفر را خود مى پرداخت.

اين گروهها به شرطى معاف از جنگ هستند كه به خدا و رسول او خيرخواه باشند و ايمان آنها خالصانه باشد. يعنى اگر به جهاد نمى روند لااقل اسرار مسلمانان را حفظ كنند و منافع دين خود را در نظر بگيرند كه در اين صورت از نيكوكاران خواهند بود و برنيكوكاران باكى نيست. يعنى وقتى آنها از زمره نيكوكاران و شايستگان شدند ماندن آنها از جهاد اشكال و ايرادى ندارد و به اصطلاح از آنها نفى سبيل مى شود.

اين جمله گرچه درباره اين افراد معذور گفته شده ولى فقهاى اسلام از آن استفاده يك قانون كلى كرده اند و آن اينكه اصل بر برائت است و كسى را نمى توان مجرم دانست مگر اينكه جرم او ثابت شود.

4 ـ گروه ديگر از كسانى كه معذور از جهادند و اگر در جنگ شركت نكردند گناهى متوجه آنها نيست، كسانى هستند كه مركب ندارند چون در جنگ تبوك مقصد دور بود و بدون مركب نمى شد رفت.بعضى از مسلمانان كه شوق جهاد بر سر آنان بود ولى مركب نداشتند، نزد پيامبر مى آمدند و از او مركب مى خواستند ولى پيامبر مركب نداشت كه در اختيار آنان قرار دهد.

در آيه شريفه از اين افراد چنين ياد مى كند كه آنها كسانى هستند كه نزد تو آمدند تا آنان را بر مركبى سوار و رهسپار جنگ كنى، تو گفتى كه مركبى براى شما نمى يابم و آنان برگشتند در حالى كه از فرط غصه و اندوه، اشك از چشمانشان جارى بود و ناراحت بودند كه چرا هزينه اى ندارند تا صرف جهاد كنند. در بعضى از روايات آمده كه آنان فقط تقاضاى كفش مى كردند كه بپوشند و به جهاد بروند.

فرق اين گروه با گروه سوم اين است كه گروه سوم آنچنان فقير بودند كه نه هزينه سفر و نه خرج خانواده داشتند ولى اين گروه تنها مركب نداشتند و هزينه هاى ديگر را تهيه كرده بودند. اينان عاشق جهاد بودند و از اينكه به علت فقر مالى نمى توانستند در جهاد شركت كنند گريه مى كردند و چه دردناك است وقتى كه يك مرد مى گريد.

توجه كنيم كه شرط خيرخواهى كه براى آن سه گروه ذكر شد، براى اين گروه ذكر نمى شود زيرا كه نيازى نيست; وقتى كسى آنچنان ايمان محكمى دارد كه نرفتن به جهاد او را به گريه مى اندازد، معلوم است كه او خيرخواه اسلام است.

در آيه ديگرى معذوران از جنگ را به نحو ديگرى بر مى شمارد كه البته آن گروهها هم داخل در تحت همين گروههايى است كه در آيه مورد بحث عنوان شده است:

ليس على الاعمى حرج و لا على المريض حرج و لاعلى الاعرج حرج (فتح / 17)

بر نابينا گناهى نيست و بر مريض گناهى نيست و بر لنگ گناهى نيست (كه در جهاد شركت نكنند)

آغاز جزء يازدهم قرآن(1)

اِنَّمَا السَّبيلُ عَلَى الَّذينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَ هُمْ أَغْنِيآءُ رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ وَ طَبَعَ اللّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (* ) يَعْتَذِرُونَ اِلَيْكُمْ اِذا رَجَعْتُمْ اِلَيْهِمْ قُلْ لا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللّهُ مِنْ أَخْبارِكُمْ وَ سَيَرَى اللّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ اِلى عالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (* )

ايراد فقط بر كسانى است كه از تو اجازه مى خواهند در حالى كه آنان توانگران هستند، به اين راضى شدند كه با خانه نشينان باشند و خدا بر دلهايشان مهر زد پس آنان نمى دانند (93) وقتى به سوى آنان برگشتى نزد شما عذر مى آورند. بگو: عذر نياوريد كه شما را باور نمى كنيم همانا خداوند از اخبار شما ما را آگاه كرد، و بزودى خدا و پيامبرش عمل شما را خواهند ديد آنگاه به سوى داننده پنهان و آشكار بازخواهيد گشت و آنچه را كه انجام داده ايد به شما خبر خواهد داد(94)

نكات ادبى

1 - شروع تفسير جزء يازدهم قرآن در تاريخ 29/8/1377ـ قم

/ 149