تفسير سوره انفال - تفسیر کوثر جلد 4

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تفسیر کوثر - جلد 4

یعقوب جعفری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

همگى براى خدا باشد. سپس احكام خمس و موارد مصرف آن بيان مى شود و آنگاه صحنه هايى از جنگ بدر ترسيم مى گردد و بار ديگر مؤمنان به اطاعت از خدا و رسول دعوت مى شوند و از اينكه در ميان خود اختلاف كنند بر حذر داشته مى شوند و از كسانى كه براى ريا در جنگ شركت كرده بودند ياد مى كند و از منافقان و توطئه هاى آنان مى گويد و آنها را به فرعونيان تشبيه مى كند. و آنگاه اين قانون كلى حاكم بر جامعه هاى بشرى را ياد مى كند كه خداوند نعمتى را كه بر قومى داد آن را از دست آنها نمى گيرد مگر اينكه آنها حال خودشان را تغيير دهند و باز فرعونيان را مثال مى زند.

در آيات بعدى از پيمان شكنى كافران و حقانيت بعضى از گروهها سخن مى گويد و دستور تهيه و آماده سازى هر نوع ساز برگ نظامى را مى دهد و در عين حال از صلح سخن مى گويد و دستور مى دهد كه اگر دشمن مايل به صلح باشد صلح كن و توكل بر خدا داشته باشد و اگر هم احتمال نيرنگ داده مى شود، خدا خود كافى است كه او يارى دهنده است و اوست كه دلهاى مسلمانان را به هم نزديك كرد.

آنگاه به پيامبر دستور مى دهد كه مؤمنان را به جنگ بخواند و خاطر نشان مى كند كه اگر بيست نفر جنگجوى مقاوم باشند بر دويست نفر، و صد نفر آنها بر هزار نفر غلبه مى كنندو در دنباله مطلب از اسير گرفتن به خاطر اخذ فديه انتقاد مى كند و مسلمانان رامورد تهديد قرار مى دهد. در عين حال به آنها اجازه مى دهد كه از غنائم بردارند و به اسيرانى كه در دست مسلمانها هستند دلدارى مى دهد و در عين حال آنها را از قصد خيانت بر مسلمانان بر حذر مى دارد.

در آيات بعدى از مسلمانانى كه ايمان آورده اند و هجرت و جهاد كرده اند و پيامبر را يارى نموده اند و جاى داده اند، به نيكى ياد مى كند و تذكر مى دهد كه كافران دوستان يكديگرند، و بار ديگرازمهاجرانومجاهدان يادمى كندواظهارمى دارد كه آنها مؤمنان واقعى هستند. در پايان خاطر نشان مى سازد كه بعضى ازخويشاوندان در كتاب خدا نسبت به بعضى ديگر سزاوارترند و خدا به هر چيزى داناست.

تفسير سوره انفال

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ

يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ وَ أَطيعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ اِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ (* )

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر از تو درباره انفال (غنيمت هاى جنگى و مالهاى بى صاحب) مى پرسند; بگو انفال مخصوص خدا و پيامبر است. پس، از خدا پروا كنيد و ميان خود را اصلاح نماييد و از خدا و پيامبرش اطاعت كنيد اگر اهل ايمان هستند (1)

نكات ادبى

1 - انفال جمع نفل، به معناى افزونى است و اينكه به نمازهاى مستحبى نافله گفته مى شود، چون افزون بر نمازهاى واجب است و به نوه هم نافله گفته مى شود كه بر نسل انسان افزوده مى شود و وهبنا له اسحاق و يعقوب نافله (انبياء/ 72) انفال در اصطلاح فقهى و تفسيرى هر مال اضافه اى است كه صاحب معينى ندارد و مخصوص پيامبر و امام است; مانند غنائمى كه بدون جنگ به دست آيد و يا زمينهاى موات و بالاى كوهها و كنار رودخانه و ته دره ها و چيزهاى ديگرى كه در كتب فقهى آمده است.

2 - ذات بينكم ميان خودتان. ذات به معناى خلقت يا بنيه و يا حقيقت انسان است، و اين يك تعبير كنايى از ارتباط ميان افراد است.

تفسير و توضيح

آيه (1) يسئلونك عن الانفال قل الانفال لله و الرسول ... : نخستين آيه از اين سوره درباره انفال است و آن اموال خاصى است كه در اختيار پيامبر، و بعد از او در اختيار امام قرار مى گيرد; مانند زمينهايى كه بدون جنگ از كافران گرفته مى شود يا زمينهاى موات، بخصوص بالاى كوهها و ته درّه ها و كنار رودخانه ها و مراتع عمومى و نيز تركه ميّتى كه وارث ندارد و هداياى پادشاهان و آنچه پيامبر يا امام از غنيمت جنگى براى خود اختصاص مى دهد.

گفته شده است كه اين آيه پس از جنگ بدر نازل شد و آن هنگامى بود كه مسلمانان درباره تقسيم غنائم جنگى با يكديگر اختلاف پيدا كردند و از پيامبر درباره انفال پرسيدند و اين آيه در پاسخ آنها نازل شد و آنها را به رفع اختلاف و اصلاح ميان خود دعوت كرد.

مى فرمايد: از تو درباره انفال مى پرسند بگو: انفال مخصوص خدا و رسول است; بنابراين پيامبر و امام به هر نحوى كه صلاح بدانند در آن تصرف مى كنند و آن را ميان رزمندگان تقسيم مى كنند.

اگر اين شأن نزول درست باشد، منظور از انفال در اين آيه همان غنائم جنگى است; ولى بعدها در اصطلاح فقهى به موارد خاصى گفته شد كه آنها را بر شمرديم و در اينجا هم منظور از اينكه انفال براى خدا و رسول است اين است كه آنها به هر نحو كه بخواهند مى توانند آن را تقسيم كنند، و اين در مقام بيان سهم خدا و رسول نيست; چون سهم آنها در آيه خمس، در همين سوره، آمده و آن يك پنجم غنيمت است.

ما تصور مى كنيم با توجه به روايات بسيارى كه موارد انفال را ذكر كرده اند و با توجه به ظاهر آيه كه انفال را به طور كلى مخصوص خدا و رسول ذكر مى كند، بايد از اين شأن نزول دست برداريم و اساساً بسيارى از شأن نزولها اعتبارى ندارند و اگر شأن نزول را كنار بگذاريم آيه درباره غنائم چنگى نخواهد بود بلكه درباره انفال به همان مفهومى كه در روايات و كتب فقهى آمده خواهد بود و آن همان موارد خاصى است كه پيشتر گفتيم، و به بعضى از موارد آن فيىء هم گفته مى شود و آن سرزمينى است كه اهل آن بدون جنگ آن را در اختيار پيامبر قرار داده اند كه آن نيز مخصوص خدا و رسول است. بنابراين، ما سه واژه داريم; يكى غنائم ، ديگرى انفال و سومى فيىء كه هر كدام مفهوم خاص خود را دارد و در مواردى هم با يكديگر تداخل پيدا مى كنند. راجع به غنائم و فيىء در ذيل آيات مربوط، سخن خواهيم گفت.

به هر حال در اين آيه اظهار مى دارد كه انفال مخصوص خدا و رسول است. سپس مى افزايد: پس، از خدا بترسيد و ميان خود آشتى بر قرار كنيد و از خدا و رسول او پيروى نماييد، اگر مؤمن هستيد.

درباره انفال بحث مفصلى داريم كه مى خوانيد:

بحثى درباره انفال

انفال يك اصطلاح قرآنى است كه احكام فقهى گوناگونى دارد و به مفهوم اموال ويژه اى از غنائم يا چيزهاى ديگر است كه مخصوص حاكم اسلامى است، به شرحى كه خواهد آمد.

درباره انفال در قرآن چنين مى خوانيم:

يسئلونك عن الانفال قل الانفال لله و الرسول فاتّقوا الله و اصلحو ذات بينكم و اطيعوا الله و رسوله ان كنتم مؤمنين (انفال/1)از تو درباره انفال مى پرسند، بگو: انفال مخصوص خدا و پيامبر است. پس، از خدا پروا كنيد و ميان خود را اصلاح نماييد و خدا و رسول او را اطاعت كنيد، اگر مؤمن هستيد.

انفال جمع نفل است كه در لغت براى آن دو معنا ذكر شده است; بعضى ها آن را به معناى غينمت و بخشش و بعضى ها به معناى زيادت و افزونى گرفته اند. خليل بن احمد آن را به معناى غنيمت گرفته و نافله را عطيه دانسته است(1) و صاحب قاموس گفته است: نفل در لغت به معناى غنيمت و بخشش است.(2) اگر به اين معنا باشد تناسب آن با انفال كه اموال مخصوص حاكم اسلامى است كاملا متناسب است; اما بسيارى از لغوى ها آن را به معناى افزونى دانسته اند. ازهرى گفته است: نَفَل چيزى است كه زايد براصل است.

به غنائم از آن جهت انفال گفته شده كه مسلمانان نسبت به ديگر امّتها اين امتياز را دارند كه غنيمت گرفتن بر آنها حلال است، و به نماز مستحبى نافله گفته مى شود; چون زايد بر واجب است و خداوند فرموده: و وهبناله اسحاق و يعقوب نافلة (انبياء/ 72) يعنى بيشتر از آنچه خواسته بود.(3)

راغب اصفهانى مى گويد: اصل انفال از نَفَل است به معناى زيادت بر واجب، و به آن نافله گفته مى شود خداوند فرموده: و من الليل فتهجد به نافلة لك (اسراء/ 79) و همچنين سخن خداوند: و وهبنا له اسحاق و يعقوب نافلة (انبياء/ 72) و آن فرزند فرزند است.(4)

اكنون ببينيم انفال در اصطلاح مفسران و فقيهان چه معنايى دارد؟ بسيارى از آنان بدون آنكه تعريف جامعى براى آن بگويند فقط مصداق آن را تعريف كلى كرده اند; از جمله محقق حلّى گفته است: انفال آن چيزى از اموال است كه امام به طور خصوصى استحقاق آن را دارد همان گونه كه براى پيامبر اسلام بود.(5)

اغلب دانشمندان اهل سنّت، انفال را همان غنائم جنگى مى دانند و بعضى از آنها، به استناد روايتى آن را اموال منقول از غنائم مى دانند.(6) قرطبى نيز چهار قول نقل مى كند: اول آنچه از كافران به مسلمانان برسد، آنچه بدون جنگ گرفته شود.

1 - ترتيب كتاب العين، ج 3، ص 1826.

2 - القاموس المحيط، ج 4، ص 60.

3 - تهذيب اللغة، ص 355.

4 - المفردات، ص 820.

5 - شرايع الاسلام، چاپ سنگى، ص 53.

6 - ماوردى، الاحكام السلطانية، ص 138.

/ 149