نكات ادبى
. 1 ـ تضرع زارى، ذلت. از ضرع به معناى پستان آمده; چون موقع دوشيدن شير از پستان حيوان، آن حيوان رام و ذليل است. . 2 ـ خفيه نهانى. اين دو كلمه (تضرع و خفيه) يا حال از ضمير ادعوه و يا مفعول مطلق هستند.. 3 ـ خوفا و طمعا نيز يا حال از ضمير فاعلى ادعوه و يا مفعول لاجله هستند.. 4 ـ رحمت در همه جا با تاء گرد نوشته مى شود جز چند جا كه يكى از آنها اين مورد است. همچنين واو آخر ادعوا براى جمع است و در رسم الخط مصحف بعد از آن، الف مى آيد. . 5 ـ قريب خبر براى رحمت است. اينكه مذكر آمده و از نظر تذكير و تانيث با مبتدا مطابقت نكرده، وجوهى براى آن گفته شده است; يكى اينكه قريب، صفت براى مذكر محذوف است و تقدير آن شىء قريب يا مكان قريب مى باشد. ديگر اينكه طبق قاعده در فعيل به معناى مفعول، مذكر و مؤنث يكسان است; مانند اسير و قتيل و در اينجا نيز به آن تشبيه شده است.ديگر اينكه ذات مقدر است; مانند حائض كه به معناى ذات حيض است. به نظر مى رسد كه اين يك امر سماعى است و كلمه قريب از كلماتى است كه در آن مذكر و مؤنث يكسان است. از ابن سكيت نقل شده كه عربها كلمه قريب را در مفرد; تثنيه، جمع و مذكر و مؤنث يكسان استعمال مى كنند. در جاى ديگرى از قرآن نيز اين كلمه در خبر مؤنث به صورت مذكر آمده: و ان الساعة قريب(شورى/17).تفسير و توضيح
. آيات (55ـ56) ادعوا ربكم تضرعا و خفية ... : پس از تاكيدى كه در آيه پيش بر حاكميت و ربوبيت خداوند بر انسان و جهان شد اينك از مردم مى خواهد كه پروردگار خود را از روى تضرع و زارى و به صورت پنهانى بخوانند. خواندن خدا گاهى به صورت عبادت است و گاهى به صورت دعا و طلب حاجت.در هر دو حالت بايد انسان از روى تذلل و زارى و ابراز ذلت در پيشگاه خدا اقدام كند و نيز از روى خلوص و به صورت پنهانى باشد. دو چيز آفت عبادت است: يكى عجب و خودبينى و ديگرى ريا و شهرت طلبى. عجب با تضرع، و ريا با دعوت پنهانى از بين مى رود و انسان با داشتن اين دو حالت، عبادت مطلوبى راانجام مى دهد. . هر چيزى حدّى دارد و حدّ خواندن خدا و عبادت او همين است كه با زارى و پنهانى باشد و اگر كسى به هنگام عبادت، اين دو حالت را نداشته باشد از حدّ آن تجاوز كرده است و براى همين است كه مى فرمايد: خداوند تجاوزگران را دوست ندارد و البته تجاوزگرى در هر چيزى و به هر شكلى ناپسند است.شايد آوردن اين مطلب در اينجا علاوه بر نكته اى كه ذكر كرديم، جهت ايجاد زمينه براى مطلبى است كه در آيه بعدى مى آيد و آن نهى از فساد در زمين است كه تجاوز به حقوق ديگران محسوب مى شود. آنچه در آيه مورد بحث است، براى تحكيم رابطه انسان با خداست. در آيه بعدى مطلبى را در جهت سالم سازى روابط اجتماعى بيان مى كند و مى فرمايد: در زمين پس از اصلاح آن فساد نكنيد. اصلاح زمين به وسيله پيامبران صورت گرفته است; چون بشر در زندگى ابتدايى خود اختلافى با يكديگر نداشت; آنگاه در اثر افزون طلبى ها و برخورد منافع، اختلافها و درگيريها و فتنه و فسادها به وجود آمد و پيامبران با هدف رفع فتنه و فساد و اختلاف، مبعوث شدند و با آوردن قوانين و نظامها و احكام الهى، زمينه را براى از بين بردن فساد و تباهى در زمين فراهم آوردند. . مبانى اخلاقى و ارزشهايى كه در همه دنيا كم وبيش حاكميت دارد، همه .دستاورد پيامبران است. هر چند كه عقل بشرى نيز در اين زمينه حرفى براى گفتن دارد ولى اساس كار و اينكه بشر ملزم به رعايت اين ارزشهاباشد از سوى پيامبران انشا شده است. بنابراين پايه گذارى قوانين و نظامهاى حاكم بر بشر، پيامبران هستند و آنها بودند كه زمين را اصلاح كردند. اكنون دستور مى دهد كه در زمين پس از اصلاح آن فساد نكنيد و مبانى و قوانين الهى را رعايت نماييد. پس از اين بيان، براى تثبيت ايمان مردم و سوق آنها به سوى خدا، يك بار ديگر از آنها مى خواهد كه خدا را بخوانند. اوّل بار گفته شد كه خدا را با زارى و به صورت پنهانى بخوانيد و اين بار گفته مى شود كه خدا را از روى بيم واميد بخوانيد. منظور از بيم واميد يا همان خوف و طمع اين نيست كه خدا را از ترس جهنم يا به طمع بهشت بخوانيد و عبادت كنيد; چون عبادت با اين هدفها ارزش چندانى ندارد و شايد اصلا ارزش نداشته باشد. همانگونه كه در سخن معروف اميرالمؤمنين (ع) عبادت از روى ترس از جهنم به كار بردگان و عبادت به منظور طمع در بهشت به كار بازرگانان تشبيه شده است. منظور آيه اين است كه به هنگام عبادت همواره از اينكه عبادت شما مورد قبول خدا واقع نشود بيم و هراس داشته باشيد و در عين حال از رحمت خدا نااميد نشويد و عبادت خود را با اميد به رحمت خدا انجام دهيد. . مؤمن همواره در ميان بيم و اميد زندگى مى كند. از يك سو عبادتهاى خود را آنچنان بى ارزش مى داند كه قابليت وصول به حق را ندارد، به طورى كه اگر عبادت انس و جن را آورده باشد بى ارزش است و از سوى ديگر، آنچنان به رحمت واسعه خدا اميدوار است كه كوچكترين عبادت را درخور قبول و عنايت او مى داند به طورى كه اگر هيچ كارى هم نكرده باشد رحمت خدا او را در بر خواهد گرفت. در پايان آيه خاطر نشان مى سازد كه رحمت خدا به نيكوكاران نزديك است. يعنى اگر عبادت و كار نيكى از بنده اى سر بزند، مورد قبول خداوند واقع مى شود و او بر نيكوكاران رحمت دارد. در عين حال نبايد انسان، مغرور به رحمت خدا باشد، بلكه بايد از غضب او نيز كه در آيات ديگر آمده بر حذر باشد. با اين وجود، رحمت خدا .بر غضب او پيشى گرفته و در همه جا گسترده است (و رحمتى وسعت كلّ شىء)..چند روايت. 1 ـ قال امير المؤمنين(ع): يا بنىّ خف الله خوفا انك لو اتيته بحسنات اهل الارض لم يقبلها منك و ارج الله رجا، انك لو اتيته بسيّئات اهل الارض غفرها لك.(1). اميرالمؤمنين (ع) فرمود: اى پسرك من! از خدا آنچنان بترس كه اگر خوبيهاى تمام اهل زمين را آورده باشى از تو قبول نمى كند و به خدا آنچنان اميدوار باش كه اگر تمام بديهاى اهل زمين را آورده باشى تو را مى بخشد.. 2 ـ عن ابى عبد الله (ع) قال: كان ابى يقول: انه ليس من عبد مؤمن الاّ و فى قلبه نوران نور خيفة و نور رجاء لو وزن هذا لم يزد على هذا و لو وزن هذا لم يزد على هذا. امام صادق فرمود: پدرم مى گفت: هيچ بنده مؤمنى نيست مگر اينكه در دل او دو نور است نور ترس و نور اميد; اگر اين وزن شود بر آن افزون نمى شود و اگر آن وزن شود براين افزون نمى شود. . 3 ـ قال الصادق(ع): خف الله كانك تراه فان كنت لاتراه فانه يراك.(2).امام صادق(ع) فرمود: از خدا بترس، آنچنانكه گويا او را مى بينى و اگر تو او را نبينى او تو را مى بيند.. 4 ـ عن الصادق(ع) قال: ارج الله رجاء لايجرنك على معاصيه و خف الله خوفا لا يؤيسك من رحمته.(3).امام صادق (ع) فرمود: خدا را آنچنان اميدوار باش كه اين اميد تو را به گناه، جرأت ندهد و از خدا بترس آنچنان كه تو را از رحمت او نااميد نكند.. 5 ـ عن ابى عبدالله(ع) قال: كان فى وصية لقمان لابنه: يا بنى خف الله خيفة لو جئته ببرّ الثقلين لعذبك و ارج الله رجاء لو جئته بذنوب الثقلين لرحمك.(4).1 ـ بحار الانوار، ج 5، ص 323..2 ـ همان، ج 70 ص، 394..3 ـ همان، ج 70، ص 384..4 - كافى، ج 2، ص 67.