نكات ادبى
1 ـ زوجك همسر تو. زوج هم به مرد و هم به زن مى گويند ولى زوجه فقط به زن گفته مى شود. 2 ـ فوسوس وسوسه كرد. وسوسه به معناى خواندن مخفيانه است. 3 ـ ليبدى از ابداء به معناى آشكار كردن و پرده درى است. 4 ـ ورى پنهان شده بود. مواراة: پنهان ساختن. 5 ـ سوءاة جمع سوءة، عورت انسان، عضوهايى كه انسان آشكار شدن آنها را بد مى داند و از آن خجالت مى كشد. 6 ـ الاّ ان تكونا به تقدير مخافة ان تكونا يعنى مباد كه چنين باشيد. 7 ـ قاسمهما مبالغه در قسم خوردن، زياد قسم خوردن. اين صيغه با اينكه از باب مفاعله است، دلالت بر بين الاثنين ندارد و فقط كثرت و مبالغه را مى رساند; مانند: عاقبت اللص. 8 ـ دلّيهما از تدليه به معناى پايين انداختن دلو در چاه و منظور فرود آوردن و ساقط كردن آدم و حوا از مقام و مرتبه آنهاست. 9 ـ غرور فريب دادن، مغرور كردن. 10 ـ طفقا فعل معين است; يعنى شروع كردند به انجام كارى. 11 ـ يخصفان از خصف به معناى چسباندن و منظم كردن است و به پنبه دوزى كفش خصف النعل مى گويند چون قسمتهاى باز شده آن به هم چسبانده مى شود. 12 ـ مستقر قرارگاه، جايگاه، محل آسايش.تفسير و توضيح
آيات (19-22) و يا آدم اسكن انت و زوجك الجنة ...: پس از رانده شدن شيطان از درگاه الهى به آدم و همسرش خطاب مى شود كه تو و همسرت در بهشت ساكن شويد و از هر كجا كه خواستيد بخوريد ولى به اين درخت نزديك نشويد كه از ستمگران خواهيد شد. بدينگونه آدم و همسرش در بهشت جاى مى گيرند و اجازه بهره مندى از هر نعمتى را پيدا مى كنند ولى از خوردن ميوه يك درخت منع مى شوند. خوردن از آن درخت باعث مى شد كه اعضاى تناسلى آنان آشكار شود و شرمنده گردند و نيز باعث مى شد كه آنها از بهشت رانده شوند و در واقع با خوردن ميوه آن درخت به خود ظلم مى كردند. ولى شيطان آن دو را وسوسه كرد و با اين هدف كه آنها را اذيت كند و از آنها انتقام بگيرد به سراغ آنها رفت و گفت: خداوند شما را از خوردن اين درخت نهى نكرد مگر براى اينكه شما دو فرشته شويد و يا در بهشت جاويدان باشيد; يعنى اگر از آن درخت بخوريد فرشته مى شويد و در بهشت جاويدان مى مانيد. شيطان بر اين گفته خود سوگند سختى خورد و به آنها گفت كه من شما را نصحيت مى كنم و خيرخواه شما هستم. آدم و حوا كه تا آن زمان از كسى دروغ نشنيده بودند سخن شيطان را باور كردند و فريب خوردند و از آن درخت خوردند و چون آن ميوه را چشيدند عورتهاى آنان آشكار شد. ظاهر اين است كه عورتهاى آنان آشكار بود و ساترى نداشت ولى آنها به اين موضوع بى توجه بودند ولى با خوردن از آن درخت به نوعى آگاهى رسيدند و به زشتى اين كار واقف شدند و با برگهاى بزرگ درختان بهشتى خود را پوشانيدند. در اين هنگام از سوى خداوند خطاب رسيد كه مگر من شما را از خوردن آن درخت نهى نكرده بودم و به شما نگفته بودم كه شيطان، دشمن آشكار شماست؟ آنها كه به زشتى كار خود پى برده بودند گفتند: خدايا بر خود ستم كرديم اگر ما را نيامرزى و رحم نكنى از زيانكاران خواهيم بود.در اين آيات از اينكه خدا توبه آدم را پذيرفت يا نه سخن به ميان نيامده ولى در آيات سوره بقره پس از ذكر توبه آدم، خدا را به عنوان توبه پذير مهربان معرفى مى كند كه نشان مى دهد كه خدا توبه آدم را پذيرفته است. البته پذيرش توبه آدم در مقابل ترك اولايى كه او كرده بود اين تأثير را داشت كه مقام او پايين نيامد; ولى اثر وضعى كارى را كه كرده بود از مبان نبرد و او به خاطر خوردن از آن درخت از بهشت رانده شد و خطاب رسيد كه همگى (آدم و حوا و شيطان) از بهشت فرود آييد كه برخى دشمن برخى ديگر هستيد و اين اشاره به دشمنى شيطان با آدم و فرزندان اوست و در ادامه فرمود: براى شما بر زمين، قرارگاهى و بهره اى تا وقت معين است. يعنى تا هنگام مرگ شما در روى زمين برقرار هستيد و از امكانات آن بهره بردارى مى كنيد. شما در زمين زندگى خواهيد كرد و در آن خواهيد مرد و از آن در روز قيامت بيرون خواهيد آمد. چنين بود كه آدم و حوا از بهشت رانده شدند و به زمين هبوط كردند و زندگى جديدى را كه همراه با تكليف و رنج بود آغاز نمودند. بدينگونه انسان زندانى زمين شد.درباره اينكه بهشتِ آدم كجا بود و آن درخت چه درختى بود و اينكه آيا اين كار آدم با مقام عصمت او چگونه سازگار است و مطالب ديگرى در اين زمينه، در جلد اول اين تفسير در تفسير آيه 34 به بعد از سوره بقره بحث مفصلى داشتيم. رجوع شود.يا بَنى آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمْ لِباسًا يُوارى سَوْآتِكُمْ وَ ريشًا وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِكَ خَيْرٌ ذلِكَ مِنْ آياتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ (* ) يا بَنى آدَمَ لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطانُ كَمآ أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِيُرِيَهُما سَوْآتِهِمآ اِنَّهُ يَراكُمْ هُوَ وَ قَبيلُهُ مِنْ حَيْثُلا تَرَوْنَهُمْ اِنّا جَعَلْنَا الشَّياطينَ أَوْلِيآءَ لِلَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ (* )اى فرزندان آدم! همانا بر شما لباسى فرستاديم كه هم عورت شما را مى پوشاند و هم زينت است; و لباس تقوا، اين بهتر است. اين آيات خداست شايد آنان يادآور شوند(26) اى فرزندان آدم شيطان، شما را فريب ندهد همانگونه كه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون كرد، لباس آنها را از آنها كند تا عورتشان را آشكار كند. همانا او و گروه او شما را مى بينند از جايى كه شما آنها را نمى بينيد. همانا ما شياطين را دوستان كسانى كه ايمان نياورده اند قرار داده ايم(27)نكات ادبى
1 ـ بنى در اصل بنين بود كه جمع ابن است و در حالت اضافه نون جمع افتاده است. 2 ـ ريش اسم مصدر، به معناى زينت، اثاث خانه، لباس زينتى. از ريش طائر اخذ شده كه به معناى پرهاى پرنده است. 3 ـ لباس التقوى مبتداى اول، ذلك مبتداى دوم، و خير خبر آنهاست. يا بگوييم لباس التقوى مبتداست و ذلك خير به جملگى خبر آن است. 4 ـ يذّكّرون از باب تفعّل است كه طبق قاعده صرفى، تاء تفعّل در ذال، ادغام شده و همزه وصل به اول آن درآمده است به اين صورت: اذّكّر، يذّكّر. 5 ـ يفتننّكم مضارع از فتن كه با نون تاكيد ثقليه مؤكّد شده است. اصل فتنه به معناى محك زدن طلاست تا خوب و بد آن معلوم شود. بعدها معانى ديگرى پيدا كرد مانند: امتحان كردن، فريب دادن، فساد كردن و در اينجا به معناى فريب دادن است. 6 ـ قبيل گروه، جماعت. فرق ميان قبيل و قبيله در اين است كه معمولا قبيله را به گروهى اطلاق مى كنند كه همگى افراد از يك پدر و مادر باشند ولى قبيل اعم از آنهاست. 7 ـ حيث ظرف مكان است.تفسير و توضيح
آيه (26) يا بنى آدم قد انزلنا عليكم لباسا ... : در آيات پيش در ضمن داستان خلقت آدم گفته شد كه آنها با خوردن از درخت نهى شده، حجاب و ساتر خود را از دست دادند و عورت خود را با برگ درختان پوشانيدند و از همانجا نياز انسان به لباس و ساتر معلوم شد و وقتى به زمين هبوط كردند اين نياز هم با آنها بود ولى خداوند براى رفع نياز آنها براى آنها پوشاك قرار داد و در اين آيه مى فرمايد: اى فرزندان آدم! همانا براى شما پوشاكى فرستاديم كه عورت شما را بپوشاند و نيز زينتى براى شما باشد. ظاهر اين است كه منظور از فرستادن لباس اين نيست كه از آسمان لباسى فرستاده شده، بلكه منظور اين است كه امكانات لازم براى تهيه لباس را درزمين قرار داديم و اين نعمتى از جانب خدا بود. انزال در اينجا به معناى پديد آوردن و در دسترس بشر قرار دادن است همانگونه كه در آيات زير به همين معنا آمده است: وانزلنا الحديد (حديد/25) و آهن را فرستاديم (خلق كرديم). و انزل لكم من الانعام ثمانية ازواج (زمر/6) و براى شما از چهارپايان هشت جفت نازل كرد (خلق كرد). در اين موارد منظور از انزال فرو فرستادن از آسمان نيست بلكه همان آفريدن و پديد آوردن است و چون بركتها از آسمان نازل مى شود، از هر نوع نعمت و بركتى به صورت انزال ياد مى شود. به هر حال آنچه در اين آيه آمده اشاره به پديد آمدن نعمت لباس است كه خواص و آثارى دارد كه يكى از آنها پوشانيدن عورت و ديگرى تجمل و آرايش است و انسان به وسيله لباس به خود زينت مى دهد. اين دو خاصيت در اين آيه ذكر شده و در آيه ديگر از دو خاصيت ديگر لباس ياد شده و آن حفظ انسان از سرما و گرما و حفظ بدن در جنگها با زره است: وجعل لكم سرابيل تقيكم الحر و سرابيل تقيكم بأسكم (نحل/81) و براى شما جامه هايى قرار داد كه شما را از گرما نگه دارد و جامه هايى قرار داد كه از سختى و گزندتان در امان دارد.از آيه مورد بحث چنين استفاده مى شود كه بشر از همان آغاز با امكانات اوليه اى كه داشته براى خود لباس تهيه كرده است و آدم و حوّا لباس داشته اند. اينكه در آيه ديگرى ساختن لباس را به حضرت داود نسبت مى دهد كه، منظور از آن زره است; چون در آن آيه آمده كه لباسى را كه او ساخت براى حفظ بدن در جنگ بوده است: وعلّمناه صنعة لبوس لكم لتحصينكم من بأسكم (انبياء/80)و براى شما ساختن زره را به او (داوود) آموختيم تا شما را از سختى وگزند حفظ كند.آيه (27) يابنى آدم لايفتننّكم الشيطان ... : خطاب ديگرى از سوى خداوند به فرزندان آدم است كه آنها را از شرّ شيطان برحذر مى دارد و خاطر نشان مى سازد كه فرزندان آدم بايد از سرگذشت پدر خود، آدم، عبرت بگيرند و فريب شيطان را نخورند همانگونه كه آدم در بهشت فريب او را خورد. شيطان با فريب خود باعث شد كه آدم و حوا از بهشت رانده شدند و لباس بهشتى آنها از تنشان به در آمد و عورت آنها آشكار گرديد و بدينگونه انتقام خود را از آدم گرفت و باعث هبوط و نزول او گرديد. پس از اين بيان مطلبى را عنوان مى كند كه موجب هوشيارى و احتياط بيشتر انسان گردد و آن اينكه شيطان و گروه او شما را مى بينند از جايى كه شما آنها را نمى بينيد. شيطان دشمنى خطرناكى است; انسان او را نمى بيند ولى او انسان را مى بيند و با تمام قدرت وسوسه مى كند و فريب مى دهد. معلوم است كه مقابله با چنين دشمنى دشوار است و مراقبت و هوشيارى بسيارى را طلب مى كند. مى دانيم كه شيطان يك موجود مادى و جسمانى نيست كه ديده شود و نور را منعكس كند بلكه او موجودى مجرّد است و البته مى تواند به حالتى دربيايد كه تجّسم پيدا كند و ديده شود ولى در مواقع معمولى ديده نمى شود. البته ازموجودات مادّى هم ما دشمنانى داريم كه با چشم معمولى ديده نمى شوند مانند ميكروبها كه خطر آنها به مراتب از ساير دشمنان بشر بيشتر است و انسان بى آنكه خبر داشته باشد گرفتار مى شود و براى مقابله با آن بايد احتياطهاى لازم بهداشتى را بنمايد. براى مقابله با شيطان نيز بايد كاملا آماده بود و هر وسوسه و خيالى را كه به ذهن انسان مى رسد نبايد ترتيب اثر داد و هر كششى را كه به سوى گناه در انسان به وجود مى آيد نبايد عملى كرد و سراغ آن رفت. از اين آيه بر مى آيد كه شيطان تنها نيست بلكه يارانى دارد و آنها گروهى هستند كه با او كار مى كنند در آيه ديگرى از آنها به عنوان ذرّيّه و نسل او ياد شده است:افتتخذونه و ذريته اولياء من دونى و هم لكم عدوّ(كهف/50)آيا او (ابليس) و فرزندانش را به جاى من، دوستان خود قرار مى دهيد در حالى كه آنها دشمن شما هستند.البته از چگونگى تكثير و توليد مثل ابليس اطلاعى در اختيار ما نيست ولى چون در اين آيات از اين امر خبر داده شده به آن ايمان داريم. در پايان آيه از رابطه نزديك ميان شيطان و كافران خبر مى دهدو اينكه خداوند شياطين را دوستان كسانى قرار داده كه ايمان نياورده اند. كافران و مجرمان دوستان شياطين هستند چون از آنها پيروى مى كنند و به حرف آنها گوش مى دهند و از راه خدا باز ايستاده اند. انسان يا بايد دوست خدا باشد و يا دوست شيطان. وقتى دوست خدا نشد پس دوست شيطان خواهد بود.و َ اِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَيْهآ آبآءَنا وَ اللّهُ أَمَرَنا بِها قُلْ اِنَّ اللّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشآءِ أَتَقُولُونَ عَلَى اللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ (* ) قُلْ أَمَرَ رَبّى بِالْقِسْطِ وَ أَقيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِد وَ ادْعُوهُ مُخْلِصينَ لَهُ الدّينَ كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ (* ) فَريقًا هَدى وَ فَريقًا حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلالَةُ اِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّياطينَ أَوْلِيآءَ مِنْ دُونِ اللّهِ وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ (* ) و چون كار بدى انجام مى دهند، مى گويند: پدران خود را بر آن يافته ايم و خدا ما را به آن فرمان داده است. بگو: هرگز خدا به كار زشت فرمان نمى دهد. آيا بر خدا چيزى را مى گوييد كه نمى دانيد؟(28) بگو پروردگار من مرا به عدالت فرمان داده است. و صورتهاى خود را نزد هر مسجدى (به سوى خدا) راست كنيد و او را در حالى كه دين خود را بر او خالص كرده ايد، بخوانيد. همانگونه كه شما را در آغاز آفريده باز مى گرديد(39) گروهى را هدايت كرده و گروهى هم گمراهى، شايسته آنان شده زيرا كه آنها جز خدا شياطين را دوستان خود قرار داده اند و گمان مى كنند كه از هدايت يافتگان هستند(30)