تفسیر کوثر جلد 4
لطفا منتظر باشید ...
علت رؤيت باشد چون حدوث چيزى جز مسبوق به عدم بودن نيست و عدم نمى تواند علت باشد; پس علت رؤيت، وجود است و خداوند نيز موجود است و علت رؤيت را دارد.(1)اين دو دليل آنچنان سست است كه نمى توان آنها را دليل به حساب آورد; زيرا نفى رؤيت خدا براى لزوم حدوث نيست، بلكه براى لزوم جسميت و جهت داشتن است. و اينكه وجود را دليل رؤيت هر چيزى مى دانند سخن باطلى است; چون علت رؤيت، وجود خاص است، و موجودى ديده مى شود كه غير از وجود، شرايط ديگرى هم داشته باشد; مانند جسم بودن و جهت داشتن، و بعضى از موجودات با اينكه وجود دارند، ديده نمى شوند; مانند: روحيات اشخاص و يا صفاتى مانند شجاعت، سخاوت، قدرت و علم كه ديده نمى شوند ولى وجود دارند.دلايل نقلى اشاعره و اهل سنت براى اثبات جواز رؤيت خداوند چند دليل از قرآن و حديث آورده اند كه دليل عمده آنها هم همين هاست و ما مهمترين آنها را مى آوريم. 1 ـ وجوه يومئذ ناضرة الى ربّها ناظرة (قيامت / 22-23)(در روز قيامت) چهره هايى تازه و خرّم هستند و به سوى پروردگار خود مى نگرند.وجه استدلال اين است كه اين آيه آشكارا دلالت دارد بر اينكه در قيامت كسانى خدا را خواهند ديد، و طبق روايات، آنها همان مؤمنان هستند.اشعرى در تقريب استدلال و رفع اشكالات مى گويد: در اين آيه مقصود خداوند از نظر نمى تواند نظر به معناى تفكر و پندآموزى باشد; چون آخرت جاى پندآموزى نيست. همچنين منظور از نظر انتظار هم نيست; چون ذكر نظر همراه با وجه به معناى نگاه كردن با دو چشم است... از اين