تفسیر کوثر جلد 4

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تفسیر کوثر - جلد 4

یعقوب جعفری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تفسير و توضيح

آيه (159) و من قوم موسى امة يهدون بالحق... : بعد از بيان مطالبى درباره پيامبر اسلام و عموميت دعوت او، بازهم سخن از بنى اسرائيل است و در اين آيه در مقام تعريف و تمجيد از بعضى از گروههاى آنها مى فرمايد: از قوم موسى كسانى هستند كه به سوى حق رهنمون مى شوند و حق را مى يابند و به وسيله اين هدايت، همواره داورى درست انجام مى دهند و به حق و عدل قضاوت مى كنند.

با وجود آنهمه خلافكاريها و نافرمانيهاكه قوم موسى داشتند و قرآن با بيان آنها چهره ناخوشايندى از بنى اسرائيل به دست مى دهد، در اين آيه و چند آيه ديگر، آن دسته از بنى اسرائيل را كه به دنبال حق و حقيقت هستند و در مسير هدايت قدم مى زنند، مورد ستايش قرار مى دهد و اين نشان دهنده رعايت حق و انصاف در داوريهاى قرآن است، و اينكه قرآن حتى از مخالفان خود هم در صورتى كه در طريق حق باشند تعريف مى كند.

ظاهر اين است كه گروههاى حق طلب بنى اسرائيل، هم در زمان موسى و هم در زمانهاى بعدى و حتى در عصر پيامبر وجود داشتند و دو عبارت يهدون و يعدلون دلالت بر استمرار دارد، و در آيه ديگر از حق پرستان بنى اسرائيل چنين ياد مى كند:و جعلنا منهم ائمة يهدون بامرنا لما صبروا و كانوا باياتنا يوقنون (سجده / 24)و از آنها (بنى اسرائيل) پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما هدايت مى كنند; چون شكيبايى كرده اند و به آيات ما يقين دارند.در آيات ديگرى نيز از بعضى از اهل كتاب كه داراى صفات نيكو هستند، به نيكى ياد مى كند مانند:و من اهل الكتاب من ان تأمنه بقنطار يؤدّه اليك (آل عمران/ 71)و از اهل كتاب كسانى هستند كه اگر مال بسيارى را به او امانت دهى به تو برمى گرداند.

(160) و قطّعناهم اثنتى عشرة اسباطاً امماً...: بنى اسرائيل كه همگى از نسل حضرت يعقوب بودند، به دوازده گروه تقسيم مى شدند و هر گروه امتى را تشكيل مى دادند. در رأس هر كدام از اين دوازده قبيله يكى از نوه هاى حضرت يعقوب قرار داشت. از اين آيه چنين برمى آيد كه اين تقسيم بندى به امر خدا بوده و اسباط دوازده گانه علاوه بر اينكه از نظر نژادى در رأس قبيله بودند، از نظر دينى هم رهبرى داشتند; بنابراين در بعضى از روايات، دوازده امام شيعه به دوازده سبط بنى اسرائيل تشبيه شده است.

در ادامه آيه از چندين نعمت بزرگ كه خداوند به بنى اسرائيل داده ياد مى كند. يكى از آنها جريان جوشيدن دوازده چشمه از سنگ است، كه چون بنى اسرائيل در آن بيابان به شدّت تشنه شدند و از موسى آب خواستند، با وحى خداوند، موسى عصاى خود را به سنگ زد و دوازده چشمه جارى شد و هر سبطى از يك چشمه آب خوردند و هر كدام آبشخور خود را شناختند.

نعمت ديگرى كه خدا به بنى اسرائيل داد اين بود كه در بيابان سوزان ابر را سايبان آنها قرار مى داد، و نعمت ديگر اينكه به آسانى غذاهاى مطلوبى در اختيار آنها مى گذاشت و براى آنها منّ = انگبين و سلوى = بلدرچين مى فرستاد و آنها از اين غذاهاى لذيذ مى خوردند.پس از بيان اين نعمتها خطاب به بنى اسرائيل مى فرمايد: از روزيهاى پاكيزه اى كه به شما داده ايم بخوريد. سپس اضافه مى كند كه آنها بر ما ستم نكردند، بلكه بر خويشتن ستم كردند. اشاره به اينكه آنها در برابر اين نعمتها ناسپاسى كردند و با بهانه هاى واهى موسى را آزار دادند.تفصيل اين مطالب در تفسير آيات 57 به بعد از سوره بقره بيان شد; به آنجا رجوع شود. و َ اِذْ قيلَ لَهُمُ اسْكُنُوا هذِهِ الْقَرْيَةَ وَ كُلُوا مِنْها حَيْثُ شِئْتُمْ وَ قُولُوا حِطَّةٌ وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّدًا نَغْفِرْ لَكُمْ خَطيئاتِكُمْ سَنَزيدُ الْمُحْسِنينَ (* ) فَبَدَّلَ الَّذينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ قَوْلاً غَيْرَ الَّذى قيلَ لَهُمْ فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِجْزًا مِنَ السَّمآءِ بِما كانُوا يَظْلِمُونَ (* )

و هنگامى كه به آنها گفته شد در اين آبادى ساكن شويد و از آن هر چه كه خواستيد بخوريد و بگوييد خدايا گناهان ما را فرو ريز، و بافروتنى از در وارد شويد تا خطاهاى شما را ببخشيم. بزودى بر نيكوكاران مى افزاييم(161) پس كسانى از آنها كه ستم كردند سخنى را كه به آنها گفته شده بود به سخن ديگرى تغيير دادند، پس براى آنها به سبب ستمى كه كردند، عذابى از آسمان فرستاديم(162)

تفسير و توضيح

آيات (161 ـ 162) و اذ قيل لهم اسكنوا هذه القرية...: اين دو آيه با مختصر تفاوتى، تكرار آيات 58 و 59 از سوره بقره است و چون در آنجا اين آيات تفسير شد، ديگر تكرار نمى كنيم. و َ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتى كانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ اِذْ يَعْدُونَ فِى السَّبْتِ اِذْ تَأْتيهِمْ حيتانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهمْ شُرَّعًا وَ يَوْمَ لا يَسْبِتُونَ لا تَأْتيهِمْ كَذلِكَ نَبْلُوهُمْ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ (* ) وَ اِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذابًا شَديدًا قالُوا مَعْذِرَةً اِلى رَبِّكُمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ (*) فَلَمّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِه أَنْجَيْنَا الَّذينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذينَ ظَلَمُوا بِعَذاب بَئيس بِما كانُوا يَفْسُقُونَ (* ) فَلَمّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئينَ (* ) و از آنها درباره آن آبادى كه كنار دريا بود بپرس. آنگاه كه در روز شنبه از حدّ تجاوز كردند. هنگامى كه روز شنبه ماهى هايشان آشكارا بر آنها مى آمدند و روزى كه براى آنها شنبه نبود، نمى آمدند. اين چنين آنها را به جهت نافرمانى كه داشتند، آزمايش مى كرديم (163) و هنگامى كه گروهى از آنها گفت: چرا قومى را موعظه مى كنيد كه خدا هلاك كننده آنها به عذابى سخت است؟

گفتند: به جهت معذرت خواهى از پروردگارتان و به جهت اينكه شايد پرهيزگارى كنند (164) پس چون آنچه را كه به آنها تذكر داده شده بود فراموش كردند، كسانى را كه از بدى نهى مى كردند نجات داديم و آنها را كه ستم كرده بودند به سبب نافرمانى شان با عذابى سخت مؤاخذه كرديم (165) پس چون در مقابل آنچه از آن نهى شده بودند طغيان كردند، گفتيم: بوزينگان مطرود باشيد (166)

نكات ادبى

1 ـ در وسئلهم همزه اسئل به درج افتاده و در رسم الخط نيز حذف شده است.

2 ـ حاضرة البحر كنار دريا، مشرف به دريا.

3 ـ يعدون از حد مى گذرند، تجاوز مى كنند. از عدو به معناى تجاوز. فى السب ظرف براى يعدون مى باشد.

4 - حيتان جمع حوت به معناى ماهى. اصل آن حِوْتان بود، واو ساكن ماقبل مكسور قلب به ياء شد.

5 ـ شرّعاً جمع شارع به معناى آشكار، پديدار.

6 ـ معذرة مفعول له يا مفعول مطلق است به تقدير نعتذر معذرة.

7 ـ ما ذكّروا به آنچه با آن تذكر داده شده بود، پند و اندرز.

8 ـ بئيس صفت مشبهه به معناى شديد، سخت. اين واژه قرآنى بيست و شش قرائت دارد.

9 - عتوا از عتو مشتق شده به معناى افراط در گناه، گردنكشى، طغيان.

10ـ قردةً بوزينگان.

11 ـ خاسئين مطرودها، رانده شدگان. از خسأ به معناى دور شدن. اخسئوا دور شويد.

تفسير و توضيح

آيات (163 ـ 164) واسئلهم عن القرية التى كانت حاضرة البحر...: در اين آيه از پيامبر اسلام مى خواهد كه سرگذشت اصحاب سبت را از يهود بپرسد، و آنها گروهى از بنى اسرائيل بودند كه در يك آبادى به نام ايله يا مدين در ساحل دريا زندگى مى كردند و طبق دستور خدا صيدكردن ماهى در روز شنبه حرام بود و ماهيها در طول زمان به خاطر احساس امنيت و يا با فرمان تكوينى خدا روزهاى شنبه بيشتر به طرف ساحل روى مى آوردند; ولى روزهاى ديگر كه صيد ماهى، آزاد بود، ماهيها به سوى ساحل نمى آمدند و اين يك آزمايش الهى براى آنها بود; چون آنها افراد فاسق و نافرمانى بودند، چنين امتحانى براى اثبات فسق آنها لازم بود.

آنها به خاطر دنياپرستى و گردآورى مال و ثروت، فرمان خدا را زير پا گذاشتند و روزهاى شنبه كه صيدكردن حرام بود به صيد ماهى پرداختند.البته همه مردم آن آبادى چنين نبودند بلكه آنها به سه دسته تقسيم مى شدند: دسته اول همان فاسقان بودند كه روز شنبه صيد مى كردند و دسته دوم صيد نمى كردندولى كارى به كار آنها هم نداشتند و آنها را از اين گناه منع نمى كردند و دسته سوم كسانى بودند كه با داشتن ايمانى محكم آن گروه فاسق را از ارتكاب اين گناه نهى مى كردند و آنها را پند و اندرز مى دادند تا مگر به خود آيند و به خاطر منافع مادى، خدا را نافرمانى نكنند.دسته دوم يا همان بى تفاوتها به دسته سوم مى گفتند: شما چرا كسانى را موعظه مى كنيد كه خدا مى خواهد آنها را هلاك سازد يا آنها را سخت عذاب كند؟ آنها در پاسخ مى گفتند: اين به سبب معذرت خواهى از پروردگار شماست و هم اينكه احتمال مى دهيم آنها از اين گناه پرهيز كنند يعنى ما از طرف آنها از خدا خجالت مى كشيم و با نهى كردن آنها از اين كار، مى خواهيم عذرى پيش خدا داشته باشيم و شايد هم پند و اندرز ما كارگر باشد و در آنها تاثير بگذارد.

جالب اينكه آنها مى گويند: براى عذرخواهى از پروردگار شما (و نه پروردگار ما). اين نكته اشاره به اين است كه شما نيز در برابر پروردگارتان وظيفه ارشاد و نهى از منكر داريد و خدا همانگونه كه پروردگار ماست پروردگار شما نيز هست و شما نيز در برابر او مكلّف هستيد.

در آيه بعدى اظهار مى دارد كه چون آن گروه نافرمان، تذكراتى را كه به آنها داده مى شد فراموش كردند، عذاب الهى بر آنها فرود آمد. البته منظور فراموشى و نسيان واقعى نيست; چون در آن صورت تكليفى بر آنها نبود، بلكه منظور ناديده گرفتن و بى اعتنايى آنها به فرمان خدا و موعظه هاى ديگران است، كه آنچنان بى اعتنا بودند كه گويا فراموش كرده اند.

به هر حال وقتى آنها نافرمانى كردند و به تذكرات خيرخواهان بى اعتنا شدند، خداوند در مقابل فسق آنها عذابى شديد و سخت نازل كرد و از ميان آنها فقط گروهى را كه نهى از منكر مى كردند نجات داد وآن دو گروه را مجازات نمود; هم آنها را كه روز شنبه صيد ماهى مى كردند و هم آنها را كه صيد نمى كردند ولى بى تفاوت بودند و به وظيفه نهى از منكر عمل نمى كردند.طبق اين آيه در جامعه اى كه فسق و گناه رواج دارد، كسانى كه خود گناه نمى كنند ولى ديگران را از گناه باز نمى دارند، مانند همان گناهكاران مسوؤليت دارند و مستحق كيفر و مجازات هستند و اين، اهميت فوق العاده امر به معروف و نهى از منكر را مى رساند.در آيه بعدى نوع عذابى را كه بر آنها نازل شد مشخص مى كند و مى فرمايد: چون آنها از ترك چيزى كه نهى شده بودند سرباز زدند و طغيان كردند، به آنها گفتيم بوزينگان رانده شده باشيد.

اين يك فرمان تكوينى خداوند بود و با اين فرمان همه آنها مسخ شدند و به قيافه ميمون درآمدند و داستان آنها عبرتى براى ديگران شد. داستان اصحاب سبت در جاى ديگر از قرآن كريم به اين صورت آمده است:و لقد علمتم الذين اعتدوا منكم فى السبت فقلنا لهم كونوا قردة خاسئين. فجعلناها نكالا لما بين يديها و ما خلفها و موعظة للمتقين (بقره / 65 ـ 66)

همانا كسانى از شما را كه در روز شنبه از حدّ خود تجاوز كردند، شناختيد. پس به آنها گفتيم بوزينگان رانده شده باشيد. پس آن را مايه عبرتى براى حاضران و آيندگان و پند و اندرزى براى پرهيزگاران قرار داديم.

درباره اصحاب سبت و مسخ شدن آنها در تفسير همين آيات از سوره بقره توضيحات بيشترى داديم و بحث مفصلى راجع به مسوخ داشتيم رجوع شود.(تفسير كوثر، ج 1، ص 247 به بعد.) و َ اِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ مَنْ يَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذابِ اِنَّ رَبَّكَ لَسَريعُ الْعِقابِ وَ اِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحيمٌ (* ) وَ قَطَّعْناهُمْ فِى الْأَرْضِ أُمَمًا مِنْهُمُ الصّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذلِكَ وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّيِّئاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (* ) فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الْأَدْنى وَ يَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنا وَ اِنْ يَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ يَأْخُذُوهُ أَلَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ ميثاقُ الْكِتابِ أَنْ لا يَقُولُوا عَلَى اللّهِ اِلاَّ الْحَقَّ وَ دَرَسُوا ما فيهِ وَ الدّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذينَ يَتَّقُونَ أَفَلا تَعْقِلُونَ (* ) و هنگامى كه پروردگارت اعلام كرد كه البته براى آنها (بنى اسرائيل) تا روز قيامت كسى را برمى انگيزد كه به آنان عذابى سخت بچشاند. همانا پروردگار تو زود كيفردهنده است و همو البته آمرزنده بخشايشگر است(167) و آنها را در زمين به صورت گروههايى تقسيم كرديم; بعضى از آنان شايستگان و بعضى ديگر جز آن هستند و آنها را با خوبيها و بديها آزمايش كرديم; باشد كه برگردند(168) پس از آنها كسانى جانشين آنها شدند كه كتاب (تورات) را به ارث بردند، آنان متاع اين دنياى پست را مى گيرند و مى گويند: بزودى آمرزيده خواهيم شد و اگر متاعى همانند آن بر آنها بيايد آن را نيز مى گيرند. آيا از آنها پيمان كتاب گرفته نشده كه بر خدا جز حق نگويند در حالى كه آنچه در آن كتاب است خوانده اند. و خانه آخرت براى كسانى كه پرهيزگارند بهتر است. آيا نمى انديشند؟ (169)

نكات ادبى

1 ـ تأذّن اعلام داشت. تأذّن و اذّن به يك معناست.

2 ـ يسوم مى چشاند.

3 ـ سوءالعذاب اضافه بيانيه است.

4 ـ قطّعناهم تقسيم كرديم، پراكنده نموديم.

5 ـ خَلْف با سكون لام ، جانشين بد، و خَلَف با فتحه لام جانشين خوب.

6 ـ عَرَض چيزى كه ثبات ندارد، ناپايدار، و منظور از آن در اينجا كالاى دنياست و آن رشوه هايى بود كه آنها مى گرفتند.

7 ـ الادنى پست، كنايه از دنياست كه در مقابل آخرت پست است و مى توان آن را از دنو به معناى نزديكى گرفت; چون دنيا نزديكتر از آخرت است.

8 ـ در ودرسوا واو براى حال است و اين جمله حال از عليهم است.

تفسير و توضيح

آيه (167) و اذ تأذّن ربك ليبعثن عليهم...: از آنجا كه بنى اسرائيل يك قوم لجوج و خلافكار بودند و هم در زمان موسى و هم بعد از آن همواره خدا را نافرمانى مى كردند و خدا و كتاب خدا را بازيچه خود كرده بودند و همواره راه باطل مى رفتند و در عين حال خود را نژادى برتر از ديگران مى دانستند و ملتهاى ديگر را تحقير مى كردند، اين كار سبب شد كه آنها در طول تاريخ پيوسته مورد آزار و اذيت ديگران قرار گيرند و هميشه سركوب شوند و با ذلت و خوارى زندگى كنند.

در اين آيه از اين سرنوشت ذلت بار قوم يهود خبر مى دهد و مى فرمايد: خداوند اعلام كرد كه البته براى قوم يهود هميشه و تا روز قيامت كسى را مى گمارد كه آنان را عذاب سختى كند . در بعضى از آيات از ذلت و بيچارگى ابدى آنها سخن مى گويد.

آيه (168) و قطعناهم فى الارض امماً...: يكى از بدبختيهاى يهود اين است كه خداوند آنها را در زمين پراكنده ساخته و آنها گروه گروه و در مكانهاى دور از هم زندگى مى كنند و اگر هم اكنون در اسرائيل جمعيتى از آنها در كنار هم هستند باز اقوام ديگرى از آنها در كشورهاى مختلف زندگى مى كنند و تازه آنها هم كه در اسرائيل هستند با داشتن فرهنگهاى مختلف، با هم انس و الفتى ندارند.

در ادامه آيه اظهار مى دارد كه گروهى از يهود افراد شايسته و صالحى هستند و گروهى چنين نيستند; يعنى افراد ناصالح هستند، منظور از افراد صالح يهود، گروههايى هستند كه در زمان موسى به او ايمان كامل داشتند و كارشكنى نمى كردند و در نسلهاى بعدى هم كسانى بودند كه واقعاً به دين خود پايبند بودند و به پيامبرانى كه مبعوث مى شدند ايمان مى آوردند. از جمله، افرادى از يهود مانند عبدالله بن سلام و همراهان او به پيامبر اسلام ايمان آوردند.

در پايان آيه از آزمايشى كه خدا از يهود به عمل آورده سخن مى گويد. خداوند آن قوم را گاهى با خوبيها و نعمتهاى ارزنده اى كه مى داد امتحان مى كرد و گاهى با بديها و بلاهايى كه مى فرستاد مى آزمود. اين آزمايشها براى آن بود كه مگر آنها به سوى خدا بازگردند و از خلافكاريهاى خود دست بردارند.

آيه (169) فخلف من بعدهم خلف ورثوا الكتاب...: هر چند كه بنى اسرائيل در عصر موسى خلافكاريهاى زيادى داشتند; ولى خلافكاريهاى نسلهاى بعد بيشتر از آنها بود. نسلهاى بعدى كه وارثان تورات بودند دست به كار بسيار زشتى زدند كه بنى اسرائيل معاصر موسى آن خلاف را نكرده بودند و آن اين بود كه آنها از مردم رشوه مى گرفتند و آيات خدا را تحريف مى كردند و نسبت دروغ به خدا مى دادند.

بدينسان وارثان تورات و علماى يهود دست به تجارت كثيفى زدند و با گرفتن پول، آيات خدا را به نفع صاحبان پول تحريف كردند و در زمان ظهور اسلام براى حفظ موقعيت خود، آيات مربوط به پيامبر اسلام(ص) را پنهان ساختند و به تعبير قرآن، آنها آيات خدا را در مقابل بهاى اندكى فروختند و البته هر بهايى مى گرفتند اندك بود.

اين آيه از اين كار پليد آنها خبر مى دهد و اظهار مى دارد كه جانشينان نسل قبلى، تورات را به ارث بردند و متاع اين دنياى پست را مى گرفتند و مى گفتند: خدا ما را مى آمرزد. يعنى رشوه مى گرفتند و اگر كسى به آنها اعتراض مى كرد اظهار اطمينان مى كردند كه از سوى خدا بخشوده خواهند شد و اگر باز هم به آنها رشوه داده مى شد مى گرفتند و اصرار در معصيت داشتند; يعنى اين سخن آنها كه خدا ما را مى آمرزد از روى توبه و پشيمانى نبود و لذا پس از اين سخن باز هم رشوه مى گرفتند.

خداوند در جهت محكوم كردن اين عمل آنها، مى پرسد: آيا از آنها در تورات پيمان گرفته نشده كه بر خدا جز سخن حق و راست نسبت ندهند؟ آنها تورات را خوانده بودند و از آيات آن اطلاع داشتند و مى دانستند كه نسبت دادن سخن دروغ بر خداوند، گناه بزرگى است، اما در برابر متاع دنيا، از نسبت دادن سخن دروغ بر خدا باكى نداشتند. در آيه ديگرى درباره همين علماى يهود مى فرمايد:

فويل للذين يكتبون الكتاب بايديهم ثم يقولون هو من عندالله ليشتروا به ثمنا قليلا فويل لهم ممّا كتبت ايديهم و ويل لهم ممّا يكسبون (بقره / 79)

پس واى بر كسانى كه كتاب را با دستان خود مى نويسند آنگاه مى گويند اين از جانب خداست تا آن را به بهاى اندكى بفروشند. پس واى بر آنها از آنچه با دستان خود نوشته اند و واى بر آنها از آنچه به دست مى آورند.در پايان آيه مورد بحث آنها را نصيحت مى كند و يادآور مى شود كه خانه آخرت براى آنها كه پرهيزگارند بهتر است; يعنى انسانهاى پرهيزگار آخرت را بر دنيا ترجيح مى دهند و به خاطر متاع دنيا خانه آخرت را خراب نمى كنند. سپس براى تاكيد در مطلب مى پرسد: آيا آنها نمى انديشند؟ اگر كسى درست بينديشد مطلب براى او بسيار روشن است و او هرگز دنيا رابه قيمت از دست دادن آخرت طلب نمى كند. و َ الَّذينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتابِ وَ أَقامُوا الصَّلوةَ اِنّا لا نُضيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحينَ (* ) وَ اِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَ ظَنُّوا أَنَّهُ واقِعٌ بِهِمْ خُذُوا مآ آتَيْناكُمْ بِقُوَّة وَ اذْكُرُوا ما فيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (* ) و كسانى كه به كتاب چنگ مى زنند و نماز را به پا مى دارند، همانا ما پاداش درستكاران را ضايع نمى كنيم(170) و هنگامى كه كوه را بالاى سرشان برافراشتيم كه گويا سايبانى است و گمان كردند كه كوه بر آنان فرود خواهد آمد. آنچه را كه به شما داده ايم با قدرت بگيريد و آنچه را كه در آن است يادآور باشيد باشد كه پرهيزگار شويد (171)

نكات ادبى

1 ـ والذين مبتداست و خبر آن انّالانضيع اجر المصلحين است و ضمير رابط به جهت معلوم بودن حذف شد به تقدير المصلحين منهم .

2 ـ يمسّكون چنگ مى زنند. مصدر آن تمسيك است كه به معناى تمسّك مى باشد.

3 ـ نتقنا از نتق به معناى كندن چيزى و انداختن آن، و در اينجا منظور كندن كوه از جاى خود و برافراشتن آن بالاى سر بنى اسرائيل است.

4 ـ فوقهم ظرف است براى نتقنا با تضمين معناى فعلى كه بتواند در فوقهم عمل كند; مانند: ورفعنا بالنتق الجبل فوقهم.

5 ـ ظلة سايبان. جمع آن ظلال واظلّه.

تفسير و توضيح

آيه (170) و الذين يمسّكون بالكتاب... : در مقابل كسانى كه از كتاب الهى سوء استفاده مى كنند، كسانى هم هستند كه به آن چنگ مى زنند و احكام و شرايعى را كه در آن آمده عمل مى كنند.

در اين آيه خداوند از چنين افرادى كه به كتاب آسمانى عمل مى كنند و نماز را به پا مى دارند ستايش مى كند و اظهار مى دارد كه ما پاداش مصلحان را تباه نمى كنيم. مصلحان همان گروهى هستند كه تمسك به كتاب خدا كرده اند و نماز را به پاداشته اند.

منظور از كتاب در اينجا تمام كتابهاى آسمانى است و هرامّتى در عهد پيامبر خود وظيفه دارد كه به كتاب آسمانى خود تمسك جويد و به آن عمل كند نكته جالب اينكه از تمسك كنندگان به كتاب به عنوان مصلحان ياد مى كند و اين اشاره به يك حقيقت مسلّم است كه اگر در جامعه اى به كتاب آسمانى عمل شود، آن جامعه اصلاح مى شود و به رستگارى مى رسد.

جامعه اى كه بر اساس تعليمات آسمانى و داده هاى دينى اداره مى شود، كتاب الهى در آن حاكميت يافته و انگيزه هاى فساد و اختلاف در آن وجود ندارد و هر كسى طبق قانون الهى وظايف خود را مى شناسد و از تجاوز به حقوق ديگران خود دارى مى كند. در مقابل، جامعه اى كه از كتاب خدا و تعليمات پيامبران دور شده است، گرفتار زورگوييها و حق كشيها و ستمگريهاست و در ورطه فساد افتاده است.

نكته ديگر اينكه در اين آيه از ميان احكام و تعليمات الهى، نماز را به خصوص ذكر مى كند و اين بيانگر اهميت نماز و تأثير مستقيم آن در اصلاح جامعه است. اقامه نماز رابطه انسان با خدا را تقويت مى كند و همين رابطه او را به سوى خير و صلاح مى كشاند و شخص از مصلحان مى شود.

از اين آيه استفاده مى شود كه اگر گروهى به كتاب الهى چنگ بزنند و نماز را به پا دارند، از تأييدات خداوند برخوردار مى شوند و خداوند آنها را يارى مى كند و نمى گذارد كوشش آنها در اجراى احكام الهى ضايع شود، و اين مصلحان را به خاطر تمسك به احكام دين پاداشى شايسته مى دهد. اين پاداش در دنيا سعادتمندى آنها و در آخرت، بهشت برين است.

آيه (171) و اذنتقنا الجبل فوقهم كانّه ظلّة ... : پس از بيان آن حكم كلّى كه در آيه پيش آمد، باز به ذكر بعضى از حالات بنى اسرائيل مى پردازد و مى فرمايد: به ياد آوريد هنگامى را كه كوه را بالاى سر آنها برافراشتيم و اين زمانى بود كه خداوند معجزه ديگرى را براى بنى اسرائيل نشان داد و كوه طور را از جاى خود كند و مانند سايبانى بالاى سر آنان قرار داد به گونه اى كه آنها گمان كردند كه كوه بر سر آنها سقوط خواهد كرد و آنها را نابود خواهد نمود.

/ 149