تفسیر کوثر جلد 4

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تفسیر کوثر - جلد 4

یعقوب جعفری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

7ـ زمينى كه يك كافر ذمى از مسلمان مى خرد كه بايد خمس آن را بدهد و قصد قربت در آن شرط نيست.

اينها مواردى است كه فقهاى شيعه آنها را با استناد به روايات ائمه معصومين(ع) به عنوان مصاديق غنيمت ذكر كرده اند. البته دانشمندان اهل سنت واژه غنيمت را كه در اين آيه آمده منحصر به غنايم جنگى مى داند ولى اين تخصيص دليلى ندارد و همانگونه كه گفتيم احكام آيات قرآنى فراتر از مورد نزول است، بخصوص اينكه روايات معتبر بسيارى به آن عموميت داده است.

اكنون ببينيم كه مورد مصرف خمس كجاست؟ در اين آيه براى مصرف خمس شش مورد ذكر كرده است:

1 ـ خدا 2 ـ پيامبر 3 ـ خويشان كه منظور خويشان پيامبر است 4 ـ يتيمان 5 ـ تهيدستان 6 ـ درماندگان در راه يعنى كسى كه در سفر است و خرج او تمام شده است.

در اينجا نيز فقهاى شيعه به پيروى از روايات معصومين (ع) گفته اند كه منظور از ذى القربى = خويشان در زمان پيامبر خويشان نزديك او و بعد از رحلت او تنها بنى هاشم يا بنى عبدالمطلب، يعنى همان سادات، مى باشد و به يتيمان و تهيدستان و درماندگانى كه از بنى هاشم نباشند خمس نمى رسد وهزينه آنها را بايد از زكات داد.

به گفته فقهاى شيعه خمس را بايد دو قسمت كرد; يك قسمت آن كه همان سهم خدا و پيامبر و ذى القربى است به حاكم اسلامى يعنى به پيامبر و پس از او به امام مى رسد كه در مصالح مسلمين مصرف مى كنند; و قسمت ديگر آن كه سهم يتيمان و مساكين و ابن السبيل است، به فقيران بنى هاشم مى رسد. در زمان غيبت امام، مانند زمان ما، سهم آن حضرت به فقها و مراجع تقليد كه نايبان آن حضرت هستند مى رسد تا در مصالح مسلمين مصرف كنند.

در ادامه آيه اظهار مى دارد كه اگر شما به خدا و قرآن ايمان داريد، اين حكم خداست و بايد خمس غنيمتهايى را كه به دست مى آوريد بپردازيد، و از قرآن به اين گونه ياد مى كند:آنچه بر بنده خود در روز جدايى نازل كرديم; همان روزى كه دو گروه درگير شدند و منظور روز وقوع جنگ بدر است كه روز جدايى حق از باطل و صف مؤمنان از كافران بود و روز درگيرى ايمان و كفر و مسلمان و كافر بود. بعضى از آيات قرآنى، از جمله همين سوره انفال، در جنگ بدر نازل شده و در اين آيه اشاره به همين قسمت از آيات قرآنى مى كند.

البته اين احتمال هم وجود دارد كه منظور از ماانزلنا فرشتگانى باشند كه در جنگ بدر از سوى خدا بر زمين نازل شدند و مسلمانان را يارى كردند (تفصيل آن را در آيات پيش ديديم) و يا منظور پيروزى مسلمانان باشد كه از سوى خداوند نصيب آنان گرديد.

اِذْ أَنْتُمْ بِالْعُدْوَةِ الدُّنْيا وَ هُمْ بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوى وَ الرَّكْبُ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَلَوْ تَواعَدْتُمْ لاَخْتَلَفْتُمْ فِى الْميعادِ وَ لكِنْ لِيَقْضِىَ اللّهُ أَمْرًا كانَ مَفْعُولاً لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةوَ يَحْيى مَنْ حَىَّ عَنْ بَيِّنَة وَ اِنَّ اللّهَ لَسَميعٌ عَليمٌ (* ) اِذْ يُريكَهُمُ اللّهُ فى مَنامِكَ قَليلاً وَ لَوْ أَراكَهُمْ كَثيرًا لَفَشِلْتُمْ وَ لَتَنازَعْتُمْ فِى الْأَمْرِ وَ لكِنَّ اللّهَ سَلَّمَ اِنَّهُ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (* ) وَ اِذْ يُريكُمُوهُمْ اِذِ الْتَقَيْتُمْ فى أَعْيُنِكُمْ قَليلاً وَ يُقَلِّلُكُمْ فى أَعْيُنِهِمْ لِيَقْضِىَ اللّهُ أَمْرًا كانَ مَفْعُولاً وَ اِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ (* ) و هنگامى كه شما در كناره نزديكتر بوديد و آنان در كناره دورتر بودند و سواران (كاروان تجارتى) پائين تر از شما بودند و اگر با آنها وعده مى گذاشتيد در وعده گاه با يكديگر اختلاف مى كرديد ولى اين كار براى آن بود كه خداوند كارى را كه مقرر شده بود به انجام رساند. تا هر كس هلاك مى شود از روى حجت هلاك شود و هر كسى كه زنده مى ماند از روى حجت زنده بماند و همانا خدا البته شنوا و داناست(42) هنگامى كه خداوند آنها را در خواب به تو اندك نشان مى داد واگر آنها را بسيار نشان مى داد سست مى شديد و در كار جنگ نزاع مى كرديد ولى خداوند سالم نگهداشت كه او به آنچه در سينه هاست آگاه است(43) و هنگامى كه آنان را وقتى با آنها روبرو شديد در چشم شما و شما را در چشم آنان اندك مى نمود تا خداوند كارى را كه مقرر شده بود به انجام رساند و همه كارها به خدا باز مى گردد(44)

نكات ادبى

1ـ العدوة كناره بيابان.

2ـ الدنيا مؤنث ادنى ، نزديكتر به مدينه.

3ـ القصوى مؤنث اقصى ، دورتر از مدينه. توجه كنيم كه در عربى كلماتى كه ناقص واوى هستند در وزن فُعلى واو آنها به ياء قلب مى شود; مانند دنيا و عليا و اين به جهت سنگين بودن ياء با ضمه حرف اول كلمه است. ولى در لهجه حجاز كلمه قصوى با واو خوانده مى شود و قبايل ديگر آن را هم قصيا مى خوانند.

4ـ الركب جمع راكب، سواران، و در اينجا منظور كاروان تجارتى ابوسفيان است كه سوار بر شتران بودند. منصوب بودن اين كلمه براى ظرف بودن است و تقدير چنين مى باشد: والركب مكانا اسفل منكم.

5ـ تواعدتم با همديگر وعده مى گذاشتيد.

6ـ ميعاد وعده گاه، مى توان آن را مصدر ميمى گرفت و به معناى وعده دانست.

7ـ ليهلك يا بدل از ليقضى و يا متعلق به آن است.

8ـ لفشلتم سست مى شديد.

9ـ سلّم به سلامت نگهداشت، نجات داد.

10ـ ذات الصدور صاحب سينه ها، كنايه از آنچه در سينه هاست و هر چيزى كه در دل انسان مى گذرد.

تفسير و توضيح

آيه (42) اذانتم بالعدوة الدنيا وهم بالعدوة القصوى ...: سخن در مورد جنگ بدر و موقعيت دو سپاه است و اينكه خداوند، با وجود اندك بودن تعداد مسلمانان و وضع نامطلوبى كه داشتند، آنها را بر كافران كه در وضع بهترى بودند پيروز كرد.

مى فرمايد: به ياد آوريد هنگامى را كه شما در كناره نزديكتر بيابان بوديد و آنها در كناره دورتر آن بودند; يعنى شما به مدينه نزديك بوديد و آنها دور بودند ولى موقعيتها فرق داشت. دشمن در يك زمين سفت و در كنار آب قرار داشت ولى مسلمانان در يك زمين شنزار و دور از آب بودند و شرايط براى مسلمانان دشوار بود وكاروان تجارتى هم كه ابوسفيان آن را رهبرى مى كرد در پايين از دو سپاه قرار داشت و در دسترس مسلمانان نبود.

شرايط براى مسلمانان آنچنان دشوار بود كه خداوند مى فرمايد: اگر شما با يكديگر وعده گذاشته بوديد، در وعده گاه با هم اختلاف مى كرديد; يعنى اگر اين وضع را مى دانستيد و وعده جنگ مى گذاشتيد، بعضى ازشما حاضر نمى شد كه در اين شرايط و موقعيت نامطلوب با دشمن بجنگد و ميان خود دچار اختلاف مى شديد; ولى اين كار از پيش تعيين شده بود و خدا مى خواست آنچه را كه مقرر كرده به انجام برساند. خدا مقرر كرده بود كه سپاه اسلام در شرايط دشوار باشد و در عين حال بر دشمن پيروز گردد تا بر همگان معلوم شود كه خداوند مسلمانان را يارى مى كند.

وقتى مشركان به طور آشكار ديدند كه خدا مسلمانان را يارى مى دهد اگر اهل عناد نبودند اسلام را مى پذيرفتند; چون حجّت بر آنها تمام شده بود; از اين رو مى فرمايد: اين كار انجام شد تا هر كس كه گمراه مى شود و هلاك مى گردد از روى حجت و بينه باشد و هركس هم كه زنده مى ماند و هدايت مى شود باز از روى حجت و بينّه باشد; يعنى حجت برهمه تمام شود.

براستى كه جريان جنگ بدر حقّانيت اسلام را به معرض نمايش قرار داد و چون همگان ديدند كه مسلمانان با وجود اينكه هم تعدادشان بسيار كمتر از تعداد دشمن بود و هم ساز و برگ جنگى چندانى نداشتند و هم از نظر سوق الجيشى در موقعيت نامطلوبى بودند، بر دشمن پيروز شدند و اين در اثر يارى خدا بود كه فرشتگان را به كمك مسلمانان فرستاد (همانگونه كه در آيات قبلى آمده بود). جنگ بدر درستى اين سخن را به ثبوت رسانيد كه:

انا لننصر رسلنا والذين آمنوا فى الحيوة الدنيا و يوم يقوم الاشهاد (غافر/51)همانا ما پيامبران خود و كسانى را كه ايمان آورده اند در زندگى دنيا و روز قيامت يارى مى كنيم.در پايان مى فرمايد: خداوند شنوا و داناست، آنچه را كه مى گوييد مى شنود و از باطن شما خبر دارد. شايد اشاره به دعاى مسلمانان و نگرانى آنها از سرنوشت جنگ باشد و اينكه خدا دعاى شما را شنيد و مستجاب كرد و نگرانى شما را برطرف ساخت.آيات (43 ـ 44) اذ يريكهم الله فى منامك قليلا...: هر چند كه تعداد سپاه قريش در جنگ بدر زياد بود ولى خداوند براى اينكه مسلمانان از كثرت سپاه دشمن نترسند سپاه دشمن را در عالم رؤيا به پيامبر، اندك نشان داد و پيامبر در خواب تعداد آنها را كمتر ديد. چون بيدار شد خواب خود را به مسلمانان تعريف كرد و اين باعث تقويت روحى آنها گرديد.

اضافه مى كند كه اگر تو آنها را زياد مى ديدى سست مى شدى و در كار جنگ با يكديگر ستيز مى كرديد و ميان شما اختلاف مى افتاد. معلوم است كه با چنين روحيه اى مسلمانان نمى توانستند در جنگ پيروز شوند و اين هم يكى از الطاف خداوند بر مسلمانان بود كه آنها تعداد دشمن را كمتر تصور كنند و با روحيه قوى وارد كارزار شوند. و خدا آنها را از سستى و اختلاف به سلامت نگهداشت و محفوظ كرد. خدا از آن چه در دلهاست آگاهى دارد و مى داند كه در چه شرايطى مسلمانان تقويت روحى مى شوند و در چه شرايطى دچار ضعف روحى مى گردند.

در آيه بعد اظهار مى دارد كه هنگام رودررويى با دشمن، خداوند آنها را در چشم شما و شما را در چشم آنها اندك نشان مى داد و اين به سبب كارى بود كه خداوند مقرر كرده بود و آن پيروزى مسلمانان برمشركان بود. اينكه دشمن در چشم مسلمانان اندك مى نمود باعث تقويت روحى آنان مى شد و اينكه مسلمانان در چشم دشمن اندك مى نمود سبب مى شد كه آنها به مسلمانان اهميتى ندهند و از تمام توان خود استفاده نكنند.

البته اينكه دشمن مسلمانان را اندك ديد، در آغاز نبرد هنگام روبرو شدن دو سپاه بود; ولى پس از شروع نبرد و هنگام جنگ، خداوند سپاه مسلمانان را در چشم دشمن زياد جلوه گر ساخت و آنها گمان كردند كه مسلمانان دو برابر آنها هستند:

قد كان لكم آية فى فئتين التقتا فئة تقاتل فى سبيل الله واخرى كافرة يرونهم مثليهم راى العين والله يؤيّد بنصره من يشاء (آل عمران/13)همانا براى شما در دو گروهى كه رو در رو شدند نشانه اى وجود دارد; گروهى در راه خدا مى جنگيد و گروه ديگر كافر بود. آنها را آشكارا دو برابر خود مى ديدند و خدا هر كس را كه بخواهد با يارى خود كمك مى كند.

پس از بيان موقعيت مسلمانان و سپاه دشمن و كمكهايى كه خدا بر مسلمانان كرد در پايان مى فرمايد: تمام كارها به سوى خدا برمى گردد يعنى شكست و پيروزى در دست خداست و او مقرّر كرده كه جبهه ايمان بر جبهه كفر پيروز شود و اين يك سنّت خدا در تاريخ است.

يآ أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اِذا لَقيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَ اذْكُرُوا اللّهَ كَثيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (* ) وَ أَطيعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ريحُكُمْ وَ اصْبِرُوا اِنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرينَ (* ) وَ لا تَكُونُوا كَالَّذينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بَطَرًا وَ رِئآءَ النّاسِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللّهِ وَ اللّهُ بِما يَعْمَلُونَ مُحيطٌ (* ) وَ اِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ وَ قالَ لا غالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النّاسِ وَاِنّى جارٌ لَكُمْ فَلَمّا تَرآءَتِ الْفِئَتانِ نَكَصَ عَلى عَقِبَيْهِ وَ قالَ اِنّى بَرىءٌ مِنْكُمْ اِنّى أَرى ما لا تَرَوْنَ اِنّى أَخافُ اللّهَ وَ اللّهُ شَديدُ الْعِقابِ (* )

اى كسانى كه ايمان آورده ايد وقتى با گروهى درگير شديد استوار باشيد و خدا را بسيار ياد كنيد; باشد كه رستگار شويد(45) و خدا و پيامبر را اطاعت كنيد و با يكديگر نزاع نكنيد كه سست مى شويد و توان شما مى رود و شكيبايى كنيد كه خدا با شكيبايان است(46) و مانند كسانى نباشيد كه از خانه هاى خود با سرمستى و براى نشان دادن خود به مردم بيرون شدند و از راه خدا باز مى داشتند و خدا به آنچه انجام مى دهند احاطه دارد (47) و هنگامى كه شيطان كارهاى آنان را آرايش داد و گفت: از مردم كسى بر شما غالب نخواهد شد و من پناه دهنده شما هستم، پس چون دو گروه با يكديگر روبرو شدند بر پشت خود برگشت و گفت: من از شما بيزارم، من چيزى را مى بينم كه شما نمى بينيد، همانا من از خدا مى ترسم و خدا سخت كيفر دهنده است.(48)

نكات ادبى

1 ـ فاثبتوا ثابت قدم باشيد، استوار باشيد، مقاومت كنيد.

2 ـ فتفشلوا پس سست مى شويد. از فشل به معناى ضعف و سستى.

3 ـ ريحكم توان شما، دولت و حاكميت شما، ريح در اصل به معناى باد است و به طور كنايه در جريان امور به نفع انسان استعمال مى شود، مى گويند: هبت ريح فلان و اين وقتى است كه كارهاى او به نحو مطلوبى در جريان باشد; مانند جريان باد.

4ـ بطراً سرمستى، زندگى بر اساس هوا و هوس. ضمناً اين كلمه و كلمه رئاء مفعول له براى خرجوا مى باشد.

5ـ ويصدون عطف بر بطراً ورئاء است و براى اينكه عطف جمله فعليه بر جمله اسميه مستهجن نباشد گفته اند كه تقدير چنين است: يبطرون و يرائون و يصدّون.

6ـ جار پناه دهنده، امان دهنده، و مى توان آن را به معناى همسايه دانست و از جوار به معناى پناه دادن يا همسايگى مى آيد; همسايه در پناه همسايه است.

7ـ ترائت همديگر را ديدند، روبرو شدند.

8ـ نكص على عقبيه بر پاشنه پاى خودبرگشت، كنايه از برگشتن به عقب، اصل نكوص به معناى بازگشتن به عقب و فرار كردن به طرف عقب است.

تفسير و توضيح

آيات (45 ـ 46) يا ايها الذين آمنوا اذا لقيتم فئة فاثبتوا...: در اين آيات خطاب به مؤمنان چندين دستور مهم مى دهد كه مربوط به جنگ بدر و چگونگى درگيرى با دشمنان است و البته اختصاص به جنگ بدر ندارد و مؤمنان در هر جنگى و همواره بايد اين دستورات را عملى كنند:در اين دو آيه پنج دستور مى دهد:

1ـ استوار باشيد; يعنى وقتى كه در برابر صفوف دشمن قرار گرفتيد مقاومت كنيد و ثبات قدم داشته باشيد و از جنگ فرار نكنيد.

2ـ خدا را بسيار ياد كنيد; ياد خدا توان روحى انسان را بالا مى برد. ياد خدا يا به صورت ذكر نام او و ياد اوست و يا به صورت دعا براى پيروزى است.

3ـ خدا و پيامبرش را اطاعت كنيد; همواره از خدا و رهبرى و فرماندهى پيروى كنيد كه اطاعت از رهبرى در جنگ، يكى از عوامل مهم پيروزى است.

4ـ با يكديگر ستيز و نزاع نكنيد; اختلاف ميان صفوف يك امت و يا گروه جنگجو باعث نابودى توان رزمى مى شود و دشمن به راحتى بر آنها غلبه مى كند. به اين دليل مى فرمايد: اگر چنين كنيد سست مى شويد و توان و صولت شما از بين مى رود.

5ـ شكيبايى كنيد كه خدا با شكيبايان است; منظور از شكيبايى اين است كه اگر مصيبتى رسيد خود را گم نكند و سست نباشد، بلكه با تحمل آن مصيبت اراده خود را مستحكم كند و به راه خود ادامه دهد.

بدون شك سربازانى كه در جبهه جنگ، اين پنج دستور را اطاعت كنند قدرت جنگى فراوانى خواهند داشت و دشمن به راحتى نمى تواند بر آنها غلبه كند; زيرا روحيه قوى در جنگ، حرف اول را مى زند.آيه (47) ولاتكونوا كالّذين خرجوا من ديارهم بطرا ....: پس از پنج فرمانى كه در آيات قبلى داد ، در اين آيه تذكر مى دهد كه شما مانند مشركان قريش نباشيد كه با غرور و سرمستى و با فكر عياشى و نيز به خاطر خودنمايى از خانه هاى خود بيرون آمدند و مى خواستند مردم را از راه خدا بازدارند.آنها با اهداف شومى بيرون آمدند و قصد داشتند در بدر، شراب بنوشند و عيش و عشرت كنند و قدرت خود را به ديگران نشان دهند و در كنار آن مى خواستند مردم را از راه خدا منع كنند و مانع پيشرفت اسلام شوند. اينك در اين آيه به مسلمانان تاكيد مى كند كه شما مانند آنان نباشيد و با هدف مقدّس و فقط براى خدا در جنگ شركت كنيد.اضافه مى كند كه خدا به آنچه آنها انجام مى دهند احاطه دارد و آگاه است. يعنى خدا از انگيزه و هدف مشركان در شعلهور ساختن آتش جنگ، كاملا آگاهى دارد و آنها را به خاطر همان هدفها و نيتهاى پليد مجازات خواهد كرد.

آيه (48) واذ زيّن لهم الشيطان اعمالهم ... : شيطان همواره در كمين انسان است و چون ببيند كه انسان دست به كار خلاف مى زند و آمادگى گمراه شدن را پيدا كرده است فوراً به سراغ او مى رود و با وسوسه هاى خود هرگونه شك و ترديد را در ارتكاب گناه از او مى گيرد و آن كار را چنان در برابر او آرايش مى دهد كه انسان خيال مى كند آن كار خوبى است.

در جنگ بدر نيز شيطان به سراغ مشركان قريش آمد تا آنها را در جنگ با مسلمانان محكمتر كند و شك و ترديد آنها را از بين ببرد. شيطان اعمال آنها را برايشان جلوه داد و آنها را وسوسه كرد وگويا در گوششان نجوا كرد كه شما توان بيشترى داريد و تعداد شما بسيار است; بنابراين امكان ندارد كه مسلمانان بر شما غلبه كنند. من نيز ياورتان هستم و به شما پناه مى دهم و پيروزى شما را تضمين مى كنم!

مشركان قريش با وسوسه شيطان باور كردند كه مسلمانان را شكست خواهند داد و خدايان آنها را يارى خواهند كرد و پناهشان خواهند بود. اينكه شيطان آنها را وسوسه كرد كه پناه دهنده شما هستم، گويا از جانب بتهاى مشركان سخن مى گفت و آنها را به كمك بتها اميدوار مى ساخت و بدينگونه پيش از آغاز جنگ، شيطان آنها را تشويق به جنگ مى كرد.

اما هنگامى كه جنگ شروع شد و دو گروه در برابر يكديگر قرار گرفتند و درگير شدند، طبق معمول شيطان خود را كنار كشيد و از مشركان بيزارى جست و گفت من چيزى را مى بينم كه شما نمى بينيد. اين جمله را با خود مى گفت و يا به طور وسوسه به ذهن مشركان مى انداخت تا آنها را اذيت كند; چون كار شيطان آزار دادن مردم است. همچنين شيطان با خود مى گفت من از خدا مى ترسم چون خدا سخت كيفر دهنده است.

چنانكه گفتيم چنين نبوده كه شيطان واقعا با آنها سخن گفته باشد، بلكه پيش از آغاز جنگ، آنها را وسوسه كرده، افكار پليدى را در ذهن آنها انداخت و پس از درگيرى و فرود آمدن فرشتگان به يارى مسلمانان و شكست كافران، از آنها بيزارى جست و پيش خود، آن سخنان را گفت. اين گفتگوى فرضى مانند گفتگوى فرضى شيطان با همه كافران است كه در آيه زير آمده است:

كمثل الشيطان اذ قال للانسان اكفر فلما كفر قال انى برىءٌ منك انى اخاف الله رب العالمين (حشر/16)مانند شيطان هنگامى كه به انسان گفت: كافر باش، پس چون كافر شد گفت: من از تو بيزارم. من ازخدايى كه پروردگار جهانيان است مى ترسم.

در بعضى از روايات آمده كه شيطان در جنگ بدر واقعا با مشركان سخن گفت و به شكل شخصى به نام سراقة بن مالك درآمد و به سران قريش كه عازم جنگ بودند گفت: مسلمانان نمى توانند بر شما غلبه كنند و من با نيروهايى كه دارم پشتيبان شما هستم و به آنها وعده يارى داد; ولى چون كفار در جنگ وارد شدند شيطان آنها را رها كرد و عقب نشست و در برابر اعتراض آنها گفت: من از شما بيزار هستم و چيزى را مى بينم كه شما نمى بينيد . چون او فرود آمدن فرشتگان را براى يارى مسلمانان مى ديد. اينكه گفت من از خدا مى ترسم براى آن بود كه گمان مى كرد مهلتى را كه خدا به او داده تمام شده است; چون تا آن زمان نزول فرشتگان را به اين صورت نديده بود.

اگر رواياتى كه اين جريان را بيان مى كند از نظر سند درست باشد مانعى وجود ندارد كه شيطان و نيروهاى پليد در جنگ بدر تجسم پيدا كنند و به كمك مشركان بروند، همانگونه كه فرشتگان به كمك مسلمانان رفتند; اما چون شيطان هرگز قدرت انجام كارهاى عملى را ندارد و خدا به او اجازه نداده كه عملا در كارهاى مردم دخالت كند، كار او فقط در حد يك وسوسه و تشويق بود و نمى توانست واقعا مشركان را يارى دهد.

اِذْ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذينَ فى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هؤُلاءِ دينُهُمْ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ فَاِنَّ اللّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ (* ) وَ لَوْ تَرى اِذْ يَتَوَفَّى الَّذينَ كَفَرُوا الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَريقِ (* ) ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ أَيْديكُمْ وَ أَنَّ اللّهَ لَيْسَ بِظَلاّم لِلْعَبيدِ (* )

هنگامى كه منافقان و كسانى كه در دلهايشان بيمارى بود مى گفتند: اينها را دينشان مغرور كرده است. در حالى كه هر كس بر خدا توكل كند پس خدا بسيار قدرتمند و فرزانه است (49) و اگر مى ديدى هنگامى كه فرشتگان، كافران را برمى گرفتند، صورتها و پشتهاى آنان را مى زدند و (مى گفتند) عذاب آتش سوزان را بچشيد(50) اين بخاطر چيزى است كه به دست خود كرديد و همانا خداوند هرگز درباره بندگان ستم كننده نيست(51)

نكات ادبى

1ـ غرّ مغرور كرد، فريفت.

2ـ ولو ترى جمله شرطيه است و جزاى آن به خاطر معلوم بودن، حذف شده است و تقدير آن چنين است: ولوترى .... لرأيت امراً عظيم.

3ـ يتوفىّ اخذ مى كند، بر مى گيرد، و منظور گرفتن روح كافران در حال مرگ است. فاعل اين فعل ملائكه است و اينكه فعل مذكر آمده، براى فاصله افتادن ميان فعل و فاعل است و ضمناً ملائكه مؤنث مجازى است و مى توان براى آن فعل مذكر آورد.

4ـ يضربون يا صفت براى ملائكه است و مذكر بودن آن به خاطر مؤنث مجازى بودن آن است، و يا ضمير يضربون به مؤمنان برمى گردد و هر چند كه اين لفظ نگذشته ولى معلوم است.

5ـ ظلاّم يا صفت مشبهه است و براى مبالغه نيست و يا اگر براى مبالغه باشد، به خاطر قابل است نه فاعل يعنى اگر بنا باشد خدا ظالم باشد او حتى با در نظر گرفتن تعداد كثير بندگان، بسيار ستمگر خواهد بود. (نعوذبالله)

تفسير و توضيح

آيه (49) اذ يقول المنافقون والذين فى قلوبهم مرض ...: در جريان جنگ بدر وقتى مسلمانان با وجود تعداد اندك و نداشتن ساز و برگ نظامى عازم نبرد با مشركان شدند گروههايى بودند كه آنها را مسخره مى كردند و اين گروهها همان منافقان و مسلمانان ضعيف الايمان بودند. گروه نخست اساسا به اسلام عقيده نداشتند و به زبان ايمان آوردنده بودند و در قلب كافر بودند و گروه دوم كسانى بودند كه ايمان آورده بودند ولى شك و ترديد در دل داشتند و هنوز مسلمان حقيقى نشده بودند.

اين دو گروه باديدن انبوهى سپاه مشركان و كمى سپاه مسلمانان، مؤمنان را كه در اين نبرد شركت كرده بودند مسخره مى كردند و مى گفتند: اينها را دينشان فريب داده است. يعنى اينها گروهى ساده لوح و فريب خورده هستند و مسلما در برابر سپاه قريش شكست خواهند خورد.

قرآن به آنها پاسخ مى دهد كه هر كس كه بر خدا توكل كند خدا بسيار قدرتمند و فرزانه است يعنى مسلمانان بر خدا و نيروى بى پايان او تكيه كرده اند و با اين روحيه عالى كه دارند بر دشمن پيروز خواهند شد وامدادهاى غيبى آنها را در آغوش خواهد گرفت.

/ 149