فدك و غير فدك به چه كار مى آيد در حالى كه جايگاه هر كسى فردا، قبر است، كه در تاريكى آن اثرهايش بريده و خبرهايش پنهان مى گردد، گودالى است كه اگر گوركن آن را وسيع تر حفر كند، باز سنگ و كلوخ آن را تحت فشار خود قرار مى دهد و خاك هاى متراكم سوراخ هاى آن را مسدود مى كند.
من نفس خود را با پرهيزكارى تربيت نموده ام تا روز قيامت كه ترس آن بزرگ است ، از عذاب الهى در امان باشد و در پرتگاه ها استوار بماند.
اگر مى خواستم، مى توانستم به شهد عسل و به مغز گندم و به لباس ابريشم دست يابم، اما دور است كه هواى نفس من بر من چيره شود و حرص و آز، مرا به انتخاب خوراك هاى رنگارنگ سوق دهد، در صورتى كه شايد در حجاز و يمامه كسى پيدا شود كه نه دسترسى به نان داشته باشد و نه سير شدن خود را به ياد آورد. آرى، محال است كه با شكم سير بخوابم و در اطراف من شكم هاى گرسنه و جگرهاى گرم "سوخته" باشد يا مثل گوينده ى آن شعر باشم.
اين ننگ برايت بس است كه با شكم سير بخوابى و در اطراف تو جگر سوخته هايى باشند كه قدح پوستى را آرزو كنند "يا به عبارت بعضى از شارحين به دنبال پوست گوسفند مى گردند كه آن را براى خوراك آماده كنند".
آيا به همين قناعت كنم كه به من بگويند: اين اميرالمومنين است، اما در سختى ها با مردم همدردى نكنم يا در تنگناهاى زندگى در پيش ايشان نباشم. خدا مرا خلق نكرده مانند حيوان پروارى "براى چاق شدن مى بندند" كه تمام همش خوراكش است و يا من، مانند حيوان آزاد و خودسر در سبزه زار نيستم كه شغل او خوردن علف هاى مقابل ديد خود باشد، تا شكم خود را پر كند و غفلت دارد از آنچه از او انتظار دارند.''
كنسول با شنيدن كلمات گهربار و سخنان معجزه آساى اميرالمومنين عليه السلام نور ايمان به آيينه قلبش تابيد، فورا به شرف اسلام مشرف گرديد!!
اللهم نور قلوبنا بنور الايمان كما نورت قلبه، بحق محمد و على و اولاده المعصومين عليهم السلام. [ على عليه السلام آيينه ى حق نما، سيد ابراهيم الحسينى السعيدى، ج 1، ص 201. ]
محتواى نهج البلاغه
موضوع شناسى نهج البلاغه
اگر چه نهج البلاغه گزيده اى از سخنان اميرالمومنين على عليه السلام است كه در موقعيت ها و مناسبت هاى مختلف بيان شده، اما در عين حال تلاش هايى براى تنظيم موضوعى آن به كار رفته است. اين تنظيم موضوعى به ما امكان مى دهد كه مجموعه ى سخنانى را كه على عليه السلام درباره ى يك موضوع گفته است دقيق تر مورد بررسى قرار دهيم و نتيجه ى بهترى از آن مجموعه به دست آوريم.
استاد مطهرى در كتاب ''سيرى در نهج البلاغه'' موضوعات آن را به 14 بخش تقسيم كرده است:
موضوعات نهج البلاغه از ديدگاه شهيد مطهرى
1- الهيات و ماوراءالطبيعه
2- سلوك و عبادت
3- حكومت و عدالت
4- اهل البيت و خلافت
5- موعظه و حكمت
6- دنيا و دنياپرستى
7- حماسه و شجاعت
8- ملاحم و مغيبات [ سختى ها و آشوب ها و حوادثى كه در آينده پيش مى آيد. ]
9- دعا و مناجات
10- شكايت و انتقاد از مردم زمان
11- اصول اجتماعى
12- اسلام و قرآن
13- اخلاق و تهذيب نفس
14- شخصيت ها
سپس هر يك از موضوعات كلى فوق را در بخش مستقلى به موضوعات جزيى و فرعى تقسيم كرده است. [ جهت اطلاع بيشتر، در موارد موضوع شناسى نهج البلاغه، به فصل دهم "جدول فهرست موضوعى نهج البلاغه" مراجعه شود. ]
محتواى ظاهرى نهج البلاغه
سيدرضى- عليه الرحمه- نهج البلاغه را به سه بخش تنظيم كرده است:
1- خطبه ها و فرمان ها 241 خطبه
2- نامه ها و پيغام ها 79 نامه
3- كلمات قصار حكمت آميز و موعظه ها 480 كلام
خطبه هاى نهج البلاغه را عده اى از نويسندگان 241 عدد و برخى ديگر 239 عدد برشمرده اند. [ اختلاف در عدد خطبه ها در شمارش آنهاست كه بعضى از مترجمين و شارحان يك خطبه ى طولانى را دو خطبه و بعضى دو خطبه ى كوچك را يك خطبه به حساب آورده اند، وگرنه در اصل مقدار نهج البلاغه اختلافى نيست. جهت اطلاع بيشتر به كتاب مصادر نهج البلاغه، ص 95 مراجعه شود. ]
پيوند نهج البلاغه با قرآن
در زمينه ى موضوع فوق، يعنى پيوند نهج البلاغه با قرآن، چهار موضوع مهم و محورى مورد توجه و قابل بررسى است:
1- نهج البلاغه، از نظر معنى و مطالب، هماهنگى خاصى با قرآن دارد، گويى روح آيات قرآن در كالبد سخنان نهج البلاغه جريان دارد.
2- در نهج البلاغه گاهى آيات قرآن تفسير شده و گفتارى كه بيان شده همان تفسير آيات است.
3- در نهج البلاغه، تحت عنوان قرآن يا كتاب خدا، موارد زيادى از قرآن توصيف و تجليل شده و اهداف و حقايق قرآن بيان گرديده است.
4- نهج البلاغه به طور مستقيم يا غيرمستقيم رنگ و بوى قرآنى دارد و در واقع نهج البلاغه را مى توان تفسير و تفصيل اكثريت آيات محكم و متشابه و مجمل قرآن به شمار آورد.
اما حدود 150 آيه به شرح زير به طور مستقيم در نهج البلاغه نقل شده است:
الف: بيان تمام يا قسمتى از مضامين آيات قرآن در 35 مورد از نهج البلاغه آمده است.
ب: بيان مفاد آيه با شرح و تفصيل يا به اختصار در 106 مورد از نهج البلاغه آمده است.
ج: نهج البلاغه در 122 مورد به آيات قرآن استشهاد كرده است.
د: در 11 جاى نهج البلاغه آيات قرآن تفسير شده است.
ه: نهج البلاغه در 96 مورد كتاب خدا را وصف كرده است. [ جهت اطلاع بيشتر به كتاب ''رابطه نهج البلاغه با قرآن''، دكتر سيد جواد مصطفوى، از انتشارات بنياد نهج البلاغه مراجعه شود. ]
فضايل قرآن در نهج البلاغه
''و تعلموا القرآن فانه احسن الحديث و تفقهوا فيه فانه ربيع القلوب و استشفوا بنوره فانه شفاء الصدور و احسنوا تلاوته فانه انفع القصص و ان العالم العامل بغير علمه كالجاهل الحائر الذى لايستفيق من جهله، بل الحجه عليه اعظم و الحسره له الزم و هو عند الله الوم.'' [ قسمتى از خطبه ى 109. ]
قرآن را بياموزيد، به درستى كه آن بهترين سخن است. در قرآن دقت كنيد، زيرا قرآن نشاط دهنده ى دل هاست. از نور قرآن شفاهاى قلبى را بجوييد، زيرا شفاى مرض سينه هاست.
او را به نيكى بخوانيد، زيرا سودمندترين داستان ها را دارد.
دانشمندى كه به علم خود عمل نكند بدون ترديد مثل نادانى سرگردان است كه از نادانى بيرون نمى آيد، بلكه او گناهكارتر است و حسرت و افسوس بيشتر او را فشار
مى دهد و در نزد خدا زياد سرزنش مى شود.
''... و اعلموا ان هذا القرآن هو الناصح الذى لايغش و الهادى الذى لايضل و المحدث الذى لايكذب و ما جالس هذا القرآن احد الاقام عنه بزياده او نقصان: زياده فى هدى، او نقصان من عمى...'' [ قسمتى از خطبه ى 175. ]
آگاه باشيد كه اين قرآن اندرزگويى بدون عيب است. هدايتگرى است كه گمراه نمى كند. سخنگويى است كه دروغ نمى گويد. هر كس همنشين قرآن شد، هم بهره مى برد و هم دچار كاستى مى گردد. از هدايت بهره مى برد و از گمراهيش كاسته مى شود.
''... و اعلموا انه ليس على احد بعد القرآن من فاقه و لا لاحد قبل القرآن من غنى فاستشفوه من ادوائكم واستعينوا به على لاوائكم، فان فيه شفا من اكبر الداء: و هو الكفر و النفاق و الغى و الضلال، فاسالوا الله به و توجهوا اليه بحبه و لاتسالوا به خلقه، انه ما توجه العباد الى الله تعالى بمثله.''
آگاه باشيد كه هيچ كس با داشتن قرآن فقير نيست و آن كس كه قرآن ندارد ثروت ندارد. براى دردها از قرآن درمان بجوييد و براى سختى ها از قرآن كمك بخواهيد، زيرا در قرآن شفاى بزرگ ترين دردها، كه كفر و نفاق و گمراهى و انحراف است وجود دارد. براى درخواست از خدا، قرآن را واسطه قرار دهيد و با علاقه به قرآن "عمل به آن" به خدا نزديك شويد. قرآن را واسطه ى ميان خود و مردم قرار ندهيد، زيرا محبوب تر از قرآن در نظر خدا يافت نمى شود.
و اعلموا انه شافع مشفع و قائل مصدق. و انه من شفع له القرآن يوم القيامه شفع فيه و من محل به القرآن يوم القيامه صدق عليه، فانه ينادى مناد يوم القيامه: ''الا ان كل حارث مبتلى فى حرثه و عاقبه عمله غير حرثه القرآن'' فكونوا من حرثته و اتباعه و استدلوه على ربكم. و استنصحوه على انفسكم و اتهموا عليه آراءكم واستغشوا فيه اهواءكم. [ قسمتى از خطبه ى 175. ]
آگاه باشيد كه قرآن شفاعتگرى شفاعت پذير است، گوينده اى تصديق شده است. كسى كه در قيامت، قرآن با او مخالف كند، مخالفتش پذيرفته مى شود، زيرا در روز قيامت فريادگرى فرياد مى زند: آگاه باشيد كه هر تاجرى در قيامت گرفتار تجارت و عمل خود مى گردد، غير از بازرگانان قرآن "كسانى كه به قرآن عمل كرده اند".
پس شما بياييد و از بازرگانان و پيروان قرآن باشيد و آن را راهنماى خود به سوى خدا قرار دهيد، آن را پندگوى خويش در نظر بگيريد، هرگاه نظر شما با قرآن مخالف شد نظر قرآن را برتر بدانيد و هواى نفس خويش را در برابر قرآن متهم سازيد.
اصول دين در نهج البلاغه
خداشناسى "توحيد"
الف- و عجبت لمن شك فى الله و هو يرى خلق الله. [ حكمت 121، ص 1145. ]
و در شگفتم از كسى كه در خداوند به ترديد افتاده، در حالى كه آفريده خدا را مى بيند.
ب- كيف يصف الهه من يعجز عن صفه مخلوق مثله؟! [ خطبه ى 111، ص 348. ]
چگونه مى تواند خداى خود را وصف كند كسى كه از وصف مخلوقى مانند خود عاجز است؟!
ج- و لو فكروا فى عظيم القدره و جسيم النعمه لرجعوا الى الطريق و خافوا عذاب الحريق. [ خطبه ى 227، ص 736. ]
و اگر مردم در عظمت قدرت و بزرگى نعمت خداوند متعال تفكر و انديشه نمايند به راه راست بازمى گردند و از مشقت عذاب سوزان قيامت مى هراسند.
د- كلمه الاخلاص فانها هى الفطره. [ خطبه ى 109، ص 338. ]
كلمه ى اخلاص "لا اله الا الله" در سرشت و فطرت همه ى بندگان خدا است.
عدل
الف- ارتفع عن ظلم عباده و قام بالقسط فى خلقه و عدل عليهم فى حكمه. [ خطبه ى 227، ص 733. ]
خداوند بالاتر از آن است كه به بندگانش ظلم نمايد. او به انصاف و عدالت برخاسته و عادلانه بين مردم حكم رانده است.
ب- اشهد انه عدل عدل حكم فصل. [ خطبه ى 205، ص 675. ]
گواهى مى دهم كه خداوند بزرگ، عادلى است كه به عدالت رفتار مى كند و حاكمى است كه حق و باطل را جدا مى سازد.
ج- عدل فى كل ما قضى و علم ما يمضى و ما مضى. [ خطبه ى 233، ص 769. ]
هر كجا داورى كند به عدالت رفتار نمايد و علمش به گذشته و آينده احاطه دارد .
د- فلم يجر فى عدله و قسطه يومئذ خرق بصر فى الهواء. [ خطبه ى 214، ص 769. ]
در آن هنگام در ترازوى عدل الهى به اعمال انسان ها جز به راستى و درستى جزا داده نمى شود، اگر چه به اندازه ى چشم افكندنى به آسمان باشد.
نبوت
الف- فبعث الله محمدا صلى الله عليه و آله و سلم بالحق ليخرج عباده من عباده الاوثان الى عبادته و من طاعه الشيطان الى طاعته. [ خطبه ى 147، ص 446. ]
خداوند، محمد صلى الله عليه و آله و سلم را به حق و راستى برانگيخت تا بندگانش را از پرستش بت ها به عبادت او درآورد و از پيروى شيطان منع كند و به فرمانبردارى او سوق دهد.
ب- ختم به الوحى... [ خطبه ى 133، ص 412. ]
"و خداوند" پيامبرى و وحى را به وجود آن حضرت پايان بخشيد.
ج- طبيب دوار بطبه قد احكم مراهمه. [ خطبه ى 107، ص 321. ]
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم چون طبيبى است كه همواره در جستجوى بيماران مى گردد و خود با داروها و مرهم هاى شفابخش خويش بر بالين بيماران حضور مى يابد.
د- فتاس بنبيك الاطيب الاطهر صلى الله عليه و آله فان فيه اسوه لمن تاسى. [ خطبه ى 159، ص 509. ]
پس به پيغمبر خود كه نيكوتر و پاكيزه تر است اقتدا كن و پيروى نما كه آن حضرت اسوه و الگويى است براى هر پيروى كننده.
امامت
الف- انظروا اهل بيت نبيكم فالزموا سمتهم واتبعوا اثرهم. [ خطبه ى 96، ص 286. ]
نگاه كنيد به اهل بيت پيامبر خود و از طريقشان جدا نشويد و رفتارشان را پيروى كنيد.
ب- و بينكم عتره نبيكم و هم ازمه الحق و اعلام الدين و السنه الصدق. [ خطبه ى 76، ص 214. ]
عترت پيغمبرتان در ميان شماست. آنان پيشوايانى هستند كه مردم را به راه حق دعوت مى كنند. آنان نشانه هاى دين هستند و زبانشان صادق است.
ج- الا ان مثل ال محمد صلى الله عليه و آله و سلم كمثل نجوم السماء: اذا خوى نجم طلع نجم. [ خطبه ى 99، ص 295. ]
آگاه باشيد خاندان رسول خدا همانند اختران آسمانند، هر زمان ستاره اى ناپديد شد، ستاره ى ديگرى برمى دمد و تابان مى شود. "با مرگ يكى ديگرى جاى او مى نشيند و زمين از وجود آنها خالى نماند."
د- من مات منكم على فراشه و هو على معرفه حق ربه و حق رسوله و اهل بيته مات شهيدا و وقع اجره على الله. [ خطبه ى 232، ص 765. ]
هر كس از شما در حالى كه حق پروردگار و حق پيامبر و حق اهل بيت پيامبرش را شناخته باشد در بستر بميرد، شهيد از دنيا رفته و پاداش او با خداست.
ه- انظروا اهل بيت نبيكم... فان لبدوا فالبدوا و ان نهضوا فانهضوا. و لاتسبقوهم فتضلوا و لا تتاخروا عنهم فتهلكوا. [ خطبه ى 96، ص 286. ]
نگاه كنيد به اهل بيت پيامبر خود.... پس اگر ايشان نشستند شما هم بنشينيد و اگر برخاستند و قيام كردند شما هم برخيزيد. از آنان جلو نيفتيد كه گمراه خواهيد شد و عقب نمانيد كه هلاك خواهيد شد.
معاد
الف- طوبى لمن ذكر المعاد و عمل للحساب و قنع بالكفاف و رضى عن الله. [ كلمات قصار 41، ص 1108. ]
خوشا به حال كسى كه به ياد معاد باشد و براى روز حساب كار كند و به روزى خود قناعت نمايد و از خدا راضى و خشنود باشد.
ب- مراره الدنيا حلاوه الاخره و حلاوه الدنيا مراره الاخره. [ كلمات قصار 243، ص 1196. ]
تلخى دنيا، شيرينى آخرت و شيرينى دنيا، تلخى آخرت است.
ج- من تذكر بعد السفر استعد. [ كلمات قصار 272، ص 1222. ]
هر كه دورى سفر آخرت را به ياد داشته باشد، "خود را" آماده مى كند.
د- فتزودوا فى ايام الفناء لايام البقاء. [ خطبه ى 156، ص 494. ]
در روزهاى نابودشونده و فانى "دنيا"، براى روزهاى باقى و جاودان "آخرت" توشه برداريد.
ه- فالجنه غايه السابقين و النار غايه المفرطين. [ خطبه ى 156، ص 494. ]
پايان كار پيشروان به سوى خدا، بهشت است و پايان كار افراط كاران، آتش.