فروع دين در نهج البلاغه
نماز
الف- الله الله فى الصلوه فانها عمود دينكم. [ نامه ى 47، ص 987. ]
خدا را خدا را درباره ى نماز به ياد شما مى اندازم كه آن ستون و پايه ى دين شماست.
ب- الصلوه قربان كل تقى. [ حكمت 131، ص 1152. ]
نماز، سبب تقرب و نزديكى هر انسان با تقوا به خداوند است.
ج- ان افضل ما توسل به المتوسلون الى الله سبحانه و تعالى... اقام الصلوه فانها المله. [ خطبه ى 109، ص 338. ]
با فضيلت ترين چيزى كه آدميان به وسيله ى آن به خدا تقرب مى جويند... برپا داشتن نماز است كه آن نشانه ى مليت اسلامى است.
د- فرض الله الايمان تطهيرا من الشرك و الصلاه تنزيها عن الكبر. [ حكمت 244، ص 1197. ]
خداوند، ايمان را به جهت پاك شدن انسان ها از شرك و نماز را به دليل دور نمودن آنان از خودپسندى و خودبزرگ بينى واجب كرد.
ه- صل الصلوه لوقتها الموقت لها و لا تعجل وقتها لفراغ و لا توخرها عن وقتها لاشتغال و اعلم ان كل شى ء من عملك تبع لصلاتك. [ نامه ى 27، ص 888. ]
نماز را در زمانى كه برايش معين شده، به جاى آور و شتاب مكن كه به خاطر فراغت و بيكارى، آن را پيش از وقت انجام دهى و نيز آن را به جهت كار داشتن، تاخير مينداز و بدان كه هر كدام از اعمال تو، پيرو نماز توست.
روزه
الف- فرض الله... الصيام اتتلاء لاخلاص الخلق. [ حكمت 244، ص 1197. ]
خداوند، روزه را به جهت آزمايش اخلاص مردم واجب فرمود.
ب- و صوم شهر رمضان فانه جنه من العقاب. [ خطبه ى 109، ص 338. ]
و روزه ى ماه رمضان، بازدارنده از عذاب است.
ج- و لكل شيى ء زكاه و زكاه البدن الصيام. [ حكمت، 131، ص 1152. ]
و براى هر چيزى زكاتى است و زكات بدن، روزه داشتن است.
د- كم من صائم ليس له من صيامه الا الجوع و الظماء و كم من قائم ليس له من قيامه الا السهر و العناء. حبذا نوم الاكياس و افطارهم. [ حكمت 137، ص 1154. ]
چه بسا روزه دارى كه از روزه اش جز گرسنگى و تشنگى برايش نمى ماند. و چه بسا نماز شب گزارى كه از نمازگزاردنش، جز بيدارى شب و رنج، بهره اى نمى برد. چه نيك است خواب انسان هاى زيرك و آگاه و افطار و روزه باز كردن ايشان!
ه- انما هو عيد لمن قبل الله صيامه و شكر قيامه و كل يوم لا يعصى الله فيه فهو يوم عيد. [ حكمت 420، ص 1286. ]
امروز "عيد فطر" براى كسى عيد است كه خداوند روزه اش را پذيرفته و در برابر بندگيش پاداش عطا فرموده و هر روز خداوند كه در آن معصيت و نافرمانى نشود، آن روز عيد است!
خمس و زكات
الف- و الخمس فوضعه الله حيث وضعه و الصدقات فجعلها الله حيث جعلها. [ كلمات قصار 262، ص 1217. ]
و خداوند خمس را در جايگاه خود قرار داد و صدقات و زكات را نيز در مورد مناسب واجب فرمود.
ب- فرض الله... الزكاه تسبيبا للرزق. [ كلمات قصار 244، ص 1197. ]
خداوند زكات را وسيله ى روزى و سبب افزونى مال قرار داد و آن را واجب نمود.
ج- سوسوا ايمانكم بالصدقه و حصنوا اموالكم بالزكاه. [ كلمات قصار 138، ص 1154. ]
ايمان خود را با صدقه نگهداريد و دارايى هايتان را با دادن زكات حفظ كنيد.
د- مع ما فى الزكاه من صرف ثمرات الارض و غير ذلك الى اهل المسكنه و الفقر. [ خطبه ى 234، ص 798. ]
علاوه بر اين، در زكات است كه محصولات زمين و ديگر نعمت ها به دست مردمان مستمند و فقير مى رسد.
ه- ان الزكاه جعلت مع الصلاه قربانا لاهل الاسلام، فمن اعطاها طيب النفس بها، فانها تجعل له كفاره و من النار حجازا و وقايه... [ كلمات قصار، 190، ص 644. ]
به راستى، زكات به همراه نماز، وسيله اى براى تقرب مسلمانان به خداست، پس هر كس آن را با ميل و رغبت بپردازد، براى او كفاره و مانع و نگهدارنده از آتش خواهد بود.
حج
الف- فرض الله... الحج تقويه للدين. [ حكمت 244، ص 1197. ]
خداوند، حج و زيارت خانه ى خود را براى تقويت دين واجب كرده است.
ب- و الحج جهاد كل ضعيف. [ حكمت 131، ص 1152. ]
و حج و زيارت بيت الله، جهاد و پيكار هر انسان ناتوان است.
ج- و حج البيت و اعتماره، فانهما ينفيان الفقر و يرحضان الذنب. [ خطبه ى 109، ص 338. ]
حج خانه ى خدا و انجام عمره "از برترين اعمالى است كه انسان را به خدا نزديك مى سازد." به راستى كه اين دو، فقر و تنگدستى را از بين مى برند و گناه و آلودگى را پاك مى كنند.
د- جعله سبحانه و تعالى، للاسلام علما و للعائذين حرما. [ خطبه ى اول، ص 40. ]
خداوند سبحان، "حج را" براى اسلام نشانه ى عظمت و براى پناهندگان، حرم امن و امان قرار داد.
جهاد
الف- فرض الله... الجهاد عزا للاسلام. [ كلمات قصار 244، ص 1197. ]
خداوند! جهاد را واجب كرد تا موجبات عزت و سربلندى اسلام فراهم آيد.
ب- الله الله فى الجهاد باموالكم و انفسكم و السنتكم فى سبيل الله. [ نامه ى 47، ص 978. ]
خدا را خدا را "به ياد آوريد"، هنگام جهاد در راه خدا با دارايى ها، جان ها و زبان هايتان!
ج- ان اظهرتنا على عدونا فجنبنا البغى و سددنا للحق و ان اظهرتهم علينا فارزقنا الشهاده و اعصمنا من الفتنه. [ خطبه ى 170، ص 552. ]
خداوندا اگر در جهاد ما را بر دشمنانمان غلبه دادى، ما را از ستمگرى و تجاوز دور گردان و بر حق استوارمان ساز. و اگر آنها را بر ما غلبه دادى، شهادت را روزى ما گردان و ما را از افتادن به باتلاق فتنه نگاهدار.
د- ان الجهاد، باب من ابواب الجنه، فتحه الله لخاصه اوليائه. [ خطبه ى 27، ص 94. ]
همانا جهاد، درى از درهاى بهشت است كه خداوند آن را به روى خواص از دوستان خويش گشوده است.
امر به معروف و نهى از منكر
الف- ان الامر بالمعروف و النهى عن المنكر لخلقان من خلق الله سبحانه و انهما لا يقربان من اجل و لا ينقصان من رزق. [ خطبه ى 154، ص 490. ]
همانا امر به معروف و نهى از منكر، دو خوى و خلق از خداى سبحان هستند. به درستى كه اين دو مرگ را نزديك نمى كنند و روزى را كم نمى گردانند.
ب- لعن الله الامرين بالمعروف و التاركين له و الناهين عن المنكر العاملين به. [ خطبه ى 129، ص 401. ]
خداوند كسانى را كه امر به معروف مى كنند و خود آن را به جا نمى آورند و نيز آنان را كه نهى از منكر مى كنند و خود مرتكب مى شوند، لعنت كرده است.
ج- لا تتركوا الامر بالمعروف و النهى عن المنكر فيولى عليكم اشراركم ثم تدعون فلا يستجاب لكم. [ نامه ى 47، ص 978. ]
امر به معروف و نهى از منكر را ترك نكنيد كه اشرار و بدها بر شما مسلط مى شوند، پس آنگاه هر چه دعا كنيد، مستجاب نمى شود.
د- و امر بالمعروف تكن من اهله و انكر المنكر بيدك و لسانك و باين من فعله بجهدك و جاهد فى الله حق جهاده و لا تاخذك فى الله لومه لائم. [ نامه ى 30، ص 910. ]
امر به معروف كن تا از اهل آن بشوى و با دست و زبانت نهى از منكر كن و با تلاش خويش از آن كه منكر را انجام مى دهد جدا شو و در راه خدا، آنگونه كه شايسته ى اوست، جهاد كن و در اين راه، از سرزنش هيچ سرزنش كننده اى باك نداشته باش.
ه- فان الله سبحانه لم يلعن القرن الماضى بين ايدكم الا لتركهم الامر بالمعروف و النهى عن المنكر فلعن الله السفهاء لركوب المعاصى و الحلماء لترك التناهى. [ خطبه ى 234، ص 808. ]
خداى سبحان، گذشتگان را جز به خاطر آن كه امر به معروف و نهى از منكر را ترك نموده بودند، لعنت ننمود. پس، مردم نادان را به خاطر انجام گناه و خردمندان را به خاطر ترك نهى از منكر، لعن و نفرين نمود.
تولى و تبرى
الف- و وقر الله و احبب احبائه. [ نامه ى 69، ص 1070. ]
خدا را تعظيم كن و دوستانش را دوست بدار.
ب- فانه لا سواء امام الهدى و امام الردى و ولى النبى و عدو النبى. [ نامه ى 27، ص 891. ]
همانا پيشواى هدايت و پيشواى تبهكارى يكسان نيست و دوست پيامبر و دشمن آن حضرت با يكديگر برابر نيستند.
ج- ان ولى محمد من اطاع الله و ان بعدت لحمته و ان عدو محمد من عصى الله و ان قربت قرابته. [ حكمت 92، ص 1129. ]
همانا دوست محمد صلى الله عليه و آله و سلم كسى است كه خدا را فرمان برد، اگر چه نسبتى دور با آن حضرت داشته باشد. و دشمن محمد صلى الله عليه و آله و سلم كسى است كه خدا را فرمان نبرد، اگر چه خويشاوند نزديك آن حضرت باشد.
د- نحن شجره النبوه و محط الرساله و مختلف الملائكه و معادن العلم و ينابيع الحكم. ناصرنا و محبنا ينتظر الرحمه و عدونا و مبغضنا ينتظر السطوه. [ خطبه ى 108، ص 337. ]
ما اهل بيت پيامبر، درخت نبوت و فرودگاه وحى و رسالت و محل آمد و شد فرشتگان هستيم. ما گنجينه هاى معرفت و چشمه هاى حكمتيم. ياران و دوستداران ما منتظر رحمت الهى هستند و دشمنان و بدخواهان ما، غضب و خشم الهى را چشم انتظارند.
رسول اكرم و اهل بيت در نهج البلاغه
الف- كلما مضى منهم سلف قام منهم بدين الله خلف حتى افضت كرامه الله سبحانه الى محمد صلى الله عليه و آله و سلم فاخرجه من افضل المعادن منبتا و اعز الارومات مغرسا، من الشجره التى صدع منها انبياءه و انتخب منها امناءه، عترته خير العتر و اسرته خير الاسر و شجرته خير الشجر، نبتت فى حرم و بسقت فى كرم، لها فروع طوال و ثمره لا تنال، فهو امام من اتقى و بصيره من اهتدى و سراج لمع ضووه و شهاب سطع نوره و زند برق لمعه، سيرته القصد و سنته الرشد و كلامه الفصل و حكمه العدل ارسله على حين فتره من الرسل و هفوه عن العمل و غباوه من الامم... [ نهج البلاغه ى فيض الاسلام، خطبه ى 93. ]
هرگاه يكى از پيامبران از دنيا رفت، جانشينى- از تبار پيامبران- دين خداى را به پا داشت. و سرانجام لطف خدا به وجود حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم منتهى شد و آن حضرت را از بهترين معادن "صلب مطهر انبياء" و برترين ريشه ها، يعنى از شجره اى كه پيامبران الهى را پشت سر گذاشته و امناء خدا از ميان آنان برگزيده شده اند، برانگيخت. دودمان محمد صلى الله عليه و آله و سلم بهترين خاندان، بستگانش بهترين خويشاوندان و شجره اش بهترين شجره هاست كه در حرم خدا "مكه" روييده و در باغ كرامت باليده و شاخه هايى بلند دارد كه دست فرومايگان به ميوه هاى آن نمى رسد. پس او "محمد صلى الله عليه و آله و سلم" امام پرهيزكاران و روشنايى چشم هدايت طلبان است.
محمد صلى الله عليه و آله و سلم نورافكنى است كه نورش مى درخشد، شهابى است كه درخشندگيش خيره كننده است و آتش زنه اى است كه برق آن چشم را خيره مى كند.
روش و سيره ى پيامبر اعظم استقامت و ميانه روى، سنت او را رشد، سخن وى جداكننده ى حق و باطل و قضاوتش بر اساس عدالت است.
خدا او را هنگامى به پيامبرى برگزيد كه ديرزمانى پيامبرى نيامده بود- درنتيجه لغزش ها فراوان شده و كوتاه فكرى همه جا را احاطه كرده بود.
ب- نحن شجره النبوه و محط الرساله و مختلف الملائكه و معادن العلم و ينابيع الحكم، ناصرنا و محبنا ينتظر الرحمه و عدونا و مبغضنا ينتظروا السطوه. [ نهج البلاغه ى فيض الاسلام، خطبه ى 108. ]
ما "ائمه ى اطهار عليهم السلام" شجره ى نبوت و پايگاه رسالت و مركز آمد و شد فرشتگانيم. ما معدن هاى علم و سرچشمه هاى حكمت هستيم.
ياوران و دوستداران ما چشم به راه رحمت خدا و دشمنان و بدخواهان ما در انتظار خشم و عذاب پروردگار هستند.
ج- هم عيش العلم و موت الجهل، يخبركم حلمهم عن علمهم و ظاهرهم عن باطنهم و صمتهم عن حكم منطقهم، لا يخالفون الحق و لا يختلفون فيه، هم دعائم الاسلام و ولائج الاعتصام، بهم عاد الحق فى نصابه و انزاح الباطل عن مقامه و انقطع لسانه عن منبته، عقلوا الدين عقل وعايه و رعايه، لا عقل سماع و روايه، فان رواه العلم كثير و رعاته قليل. [ نهج البلاغه ى فيض الاسلام، خطبه ى 239. ]
آنان "خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم" مايه ى حيات علم و سبب مرگ نادانى هستند. شكيبايى آنان شما را از دانش آنان آگاه مى كند و ظاهرشان از باطن آنان و خاموشى و سكوت ايشان از راستى و درستى گفتار آنان خبر مى دهد. با حق مخالفت نمى كنند و درباره ى آن اختلافى ندارند. اينان "عترت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم" اركان اسلام و پناهگاه مردم هستند. به وجود ايشان، حق به مرز و حد نهايى خود مى رسد و باطل ريشه كن و زبانش از بيخ و بن بريده مى شود. اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم دين را از گذرگاه فهم و بصيرت براى علم به آن فراگرفته اند نه اينكه به دور از خرد آن را شنيده و براى ديگران بازگو كنند، چرا كه بازگوكنندگان علوم فراوانند، ولى جانبداران آن اندك هستند.
د- نحن الشعار والاصحاب و الخزنه و الابواب و لا توتى البيوت الا من ابوابها، فمن اتاها من غير ابوابها سمى سارقا. فيهم كرائم القرآن و هم كنوز الرحمان، ان نطقوا صدقوا و ان صمتوا لم يسبقوا، فليصدق رائد اهله و ليحضر عقله و ليكن من
ابناء الاخره فانه منها قدم و اليها ينقلب. [ نهج البلاغه ى فيض الاسلام، خطبه ى 153. ]
ما اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم- از جهت پيوند و نزديكى به رسول الله- پيراهن تن او را ماننديم. ما اصحاب و خزانه داران- گنجينه هاى علوم و حكمت- و درهاى "شهر علم" پيامبر خدا هستيم و هيچ كس به خانه اى جز از در آن وارد نمى شود و اگر كسى از در خانه وارد نشود، دزد ناميده مى شود.
آيات كريمه ى قرآن "آنچه در مدح و منقبت است" درباره ى اهل بيت عليهماالسلام فرود آمده و ايشان گنج هاى خداى بخشنده و مهربان هستند. هرگاه سخن بگويند، راست و درست مى گويند و اگر ساكت باشند، كسى بر آنان در سكوت پيشى نمى گيرد. "سكوت اهل بيت از علم و حكمت نشات گرفته است." امام هر قومى بايد به ملت خود راست بگويد و در كارها عقل خود را به كار برد و بايد كه مرد آخرت باشد، زيرا از آنجا آمده و به آنجا باز مى گردد.
ه- الا ان مثل آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم كمثل نجوم السماء: اذا خوى نجم طلع نجم، فكانكم قد تكاملت من الله فيكم الصنائع و اراكم ما كنتم تاملون. [ نهج البلاغه ى فيض الاسلام، خطبه ى 99. ]
آگاه باشيد كه خاندان محمد صلى الله عليه و آله و سلم ستارگان آسمان را مانندند، هرگاه يكى از آنان غروب كند، ستاره ى ديگرى در افق حيات طلوع مى كند . گويا مى بينم كه "در سايه ى پيروى از خاندان رسول الله" نعمت هاى خدا بر شما تمام شده و به آنچه آرزومنديد، دست يافته ايد. [ علاقمندان جهت آگاهى و اطلاع بيشتر از مبحث فوق "پيامبر و اهل بيت در نهج البلاغه"، به كتاب ''الدليل على موضوعات نهج البلاغه''، صفحه ى 220 به بعد مراجعه كنند. ]
حضرت على در نهج البلاغه
الف- انا وضعت فى الصغر بكلاكل العرب و كسرت نواجم قرون ربيعه و مضر و قد علمتم موضعى من رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم بالقرابه القريبه و المنزله الخصيصه و ضعنى فى حجره و انا وليد... و ما وجد لى كذبه فى قول و لا خطله فى فعل و لقد قرن الله به صلى الله عليه و آله و سلم من لدن ان كان فطيما اعظم ملك من ملائكته، يسلك به طريق المكارم و محاسن اخلاق العالم، ليله و نهاره و لقد كنت اتبعه اتباع الفصيل اثر امه، يرفع لى فى كل يوم من اخلاقه علما و يامرنى بالاقتداء به.
و لقد كان يجاور فى كل سنه بحراء، فاراه و لا يراه غيرى و لم يجمع بيت واحد يومئذ فى الاسلام غير رسول الله صلى الله عليه و آله و خديجه و انا ثالثهما.
ارى نور الوحى و الرساله و اشم ريح النبوه. و لقد سمعت رنه الشيطان حين نزل الوحى عليه صلى الله عليه و آله و سلم فقلت: يا رسول الله ما هذه الرنه؟ فقال: هذا الشيطان قد ايس من عبادته، انك تسمع ما اسمع و ترى ما ارى، الا انك لست بنبى ولكنك لوزير و انك لعلى خير. [ نهج البلاغه ى فيض الاسلام، خطبه ى 234. ]
من در آغاز نوجوانى سينه هاى- قهرمانان- عرب را بر زمين نهادم و شاخه هاى نو برآمده و بلند "دليران و بزرگان" قبيله ى ربيعه و مضر را در هم شكستم و شما مقام و مرتبه ى مرا در نزد پيامبر خدا، به سبب خويشاوندى نزديك و مقام و احترام ويژه اى كه نزد او داشتم، به خوبى مى دانيد. پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله و سلم مرا در دامان خود پرورش داد، در حالى كه من كودك خردسالى بودم....
و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم هرگز دروغى در گفتار و لغزشى در كردار من نيافته بود. حق تعالى از هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را در دوران كودكى از شير باز گرفته بودند، بزرگ ترين ملك از فرشتگان خود را همنشين او گردانيد، تا شب و روز او را به راه هاى كرامت و اخلاق نيك