زيارت امير مؤمنان(عليه السلام) - ادعیه و زیارات عتبات مقدسه همراه با ترجمه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ادعیه و زیارات عتبات مقدسه همراه با ترجمه - نسخه متنی

بعثه مقام معظم رهبری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وَاَزْهَدَ الزّاهِدينَ، وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ وَصَلَواتُهُعبادت كنندگان، و زاهدترين زاهدان و رحمت خدا و بركاتشوَتَحِيّاتُهُ، اَنْتَمُطْعِمُ الطَّعامِ عَلى حُبِّهِ مِسْكيناً وَيَتيماًو درودها و تحياتش بر تو، توئى كه دادى غذايت را با اينكه به آن نياز داشتى به بينواوَاَسيراً لِوَجْهِ اللهِ، لاتُريدُ مِنْهُمْ جَزآءً وَلاشُكُوراً وَفيكَو يتيم و اسير به خاطر خدا، و انتظار نداشتى از آنان پاداش و تشكرى واَنْزَلَ اللهُ تَعالى: }وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْدرباره تو خداى تعالى نازل فرمود: «و مقدم دارند (آنها را) بر خودشان و گرچه خود حاجتمند باشندخَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِكَ هُمْ الْمُفْلِحُونَ«و هر كه محفوظ ماند از بخل ضمير او پس آنهايند رستگاران»وَاَنْتَ الْكاظِمُ لِلْغَيْظِ، وَالْعافى عَنِ النّاسِ وَاللهُ يُحِبُّو توئى كه فرو بردى خشم خود را، و گذشتى از مردم و خدا دوست داردالْمُحْسِنينَ، وَاَنْتَ الصّابِرُ فِى الْبَأسآءِ وَالضَّرّآءِ وَحينَنيكوكاران را، و توئى بردبار در تنگدستى و دشوارى و هنگامالْبَأسِ، وَاَنْتَالْقاسِمُبِالسَّوِيَّةِوَالْعادِلُفِىالرَّعِيَّةِ، وَالْعالِمُكارزار و توئى قسمت كننده به مساوات، و عدالت گستر در رعيت، و داناىبِحُدُودِ اللهِمِنْ جَميعِ الْبَرِيَّةِ، وَاللهُ تَعالى اَخْبَرَ عَمّا اَوْلاكَبه حدود و احكام خدا از ميان همه مردم، و خداى تعالى خبر داد از آنمِـنْ فَـضْلِهِ بِقَوْلِهِ: »أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كَانَ فَاسِقاًبهرهاىكه بهتودادهازفضلخود، آنجاكهفرموده: «آياآنكسكهمؤمناستهمانندكسىاستكه فاسق است؟ليَسْتَوُونَ * أَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْبرابر نيستند اما كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند ايشان را استجَنَّاتُالْمَأْوَىنُزُلابِمَاكَانُوايَعْمَلُونَ{ وَاَنْتَ الْمَخْصُوصُبهشتها اقامتگاهشان كه آماده پذيرائى آنها است به پاداش كارهائى كه مىكردند»بِعِلْمِ التَّنْزيلِ، وَحُكْمِ التَّأْويلِ، وَنَصِّ الرَّسُولِ،و توئى مخصوص به دانش قرآن، و حكم تأويل و گفتار پيامبر(صلى الله عليه وآله)وَلَكَ الْمَواقِفُ الْمَشْهُودَةُ وَالْمَقاماتُ الْمَشْهُورَةُ،و تو را است آن موقعيتهاى محسوس و معروف و آن مقامات مشهوروَالاَْيّامُ الْمَذْكُورَةُ: يَوْمَ بَدْر، وَيَوْمَ الاَْحْزابِو آن روزهاى تاريخى: روز (جنگ) بدر، و روز (جنگ) احزاب}وَإِذْ زَاغَتِ الاَْبْصَارُ وَبَلَغَتْ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَدر آن هنگامى كه چشمها خيره گشت و جانها به گلوها رسيدبِاللهِ الظُّنُونَ * هُنَالِكَ ابْتُلِىَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالاو گمانهاى گوناگونى به خدا بردند، در آن هنگام مؤمنان امتحان شدند و به تزلزلشَدِيداً * وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ سختى دچار گشتند در آن دم كه مىگفتند منافقان و آنانكه كه در دلهاشانمَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللهُ وَرَسُولُهُ إِلاَّ غُرُوراً * وَإِذْ قَالَتْ مرضى بود: وعده ندادند خدا و رسولش به ما جز فريب. و آنگاه كه گروهىطَائِفَةٌ مِنْهُمْ يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لاَ مُقَامَ لَكُمْ فَارْجِعُوااز ايشان گفتند: اى مردم يثرب جاى ماندن شما نيست بازگرديد و گروهى از آنها اجازهوَيَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِىَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا مىخواستند از پيغمبر و مىگفتند: خانههاى ما بىحفاظ استهِيَ بِعَوْرَة إِنْ يُرِيدُونَ إِلاَّ فِرَاراً« وَقالَ اللّهُ تَعالى:با اينكه خانههاشان بىحفاظ نبود و جز فرار كردن قصدى نداشتند» و خداى تعالى فرمود:»وَلَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الاَْحْزَابَ قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللهُ«و چون مؤمنان احزاب را ديدند گفتند: اين است آنچه به ما وعده داده خداوَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللهُ وَرَسُولُهُ وَمَا زَادَهُمْ إِلاَّ إِيمَاناًو رسولش و نيفزودشان جز ايمان و تسليم»وَتَسْلـِيماً{ فَقَتَـلـْتَ عَـمـْرَهُمْ وَهَـزَمْتَ جَمْـعَهُـمْو تو بودى كه عمرو (پهلوان نامى) آنها را كشتى و جمع انبوهشان را منهزم ساختى}وَرَدَّ اللهُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِغَيْظِهِمْ لَمْ يَنَالُوا خَيْراً وَكَفَى اللهُ«و خدا كافران را با خشمشان بازگرداند كه غنيمتى نيافتند و خدا كفايت كرد جنگ راالْمُؤْمِنِينَ الْقِتَالَ وَكَانَ اللهُ قَوِيّاً عَزِيزاً«، »إِذْ تُصْعِدُونَاز مؤمنان و خدا نيرومند و توانا است» و در جنگ احد «هنگامى كه دور مىشدندوَلاَ تَلْوُونَ عَلَى أَحَد وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْرَاكُمْ{ و به كسى اعتنا نمىكردند و پيغمبر از دنبال سرشان آنها را فرا مىخواند»وَيَوْمَ اُحُد وَاَنْتَ تَذُودُ بُهَمَ الْمُشْرِكينَ عَنِ النَّبِىِّ ذاتَو تو بودى كه شجاعان مشركان را از پيغمبر دفع مىكردى از سمتالْيَمينِ وَذاتَ الشِّمالِ، حَتّى رَدَّهُمُ اللهُ تَعالى عَنْكُماراست و چپ تا اينكه خداى تعالى آنان را ترسان و خائف از اطراف تو وآن حضرت دفع كرد،خائِفينَ، وَنَصَرَبِكَ الْخاذِلينَ، وَيَوْمَ حُنَيْن عَلىو بوسيله تو آن لشگر شكست خورده را يارى كرد، و در روزما نَطَقَ بِهِ التَّنْزيلُ: }إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْحنين چنانچه قرآن بدان گويا باشد: «آن دم كه بشگفت آوردتُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئاً وَضَاقَتْ عَلَيْكُمْ الاَْرْضُ بِمَا رَحُبَتْشما را بسيار بودنتان ولى سودى براى شما نداشت و زمين با همه فراخيش بر شما تنگ شدثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ * ثُمَّ أَنزَلَ اللهُ سَكِينَتَهُ عَلَىو سپس رو به فرار گذارديد، آنگاه خدا نازل كرد آرامش خود رارَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ{ وَالْمُؤْمِنُونَ اَنْتَ وَمَنْ يَليكَ،بر پيامبرش و بر مؤمنان»، و (مقصود از) مؤمنان تو بودى ووَعَمُّكَ الْعَبّاسُ يُنادِى الْمُنْهَزِمينَ: يا اَصْحابَ سُورَةِهمراهان تو، و عمويت عباس فرياد مىزد به گريختگان: اى يارانالْبَقَرَةِ يا اَهْلَ بَيْعَةِ الشَّجَرَةِ، حَتَّى اسْتَجابَ لَهُ قَوْمٌ قَدْسوره بقره! اى اهل بيعت شجره! تا بالاخره گروهى پاسخش را دادندكَفَيْتَهُمُالْمَؤُنَةَوَتَكَفَّلْتَدُونَهُمُ الْمَعُونَةَ، فَعادُوا آيِسينَو تو بىحضور آنان، دشمن را عقب نشاندى و آنها نااميد و محروم از ثوابمِنَالمَثُوبَةِ، راجينَوَعْدَاللهِ تَعالى بِالتَّوْبَةِ، وَذلِكَ قَوْلُ اللهِجهاد بازگشتند و اميدوار به وعده خداى تعالى در قبول توبه خود بودند و همين است گفتار خداىجَلَّ ذِكْرُهُ }ثُمَّ يَتُوبُ اللهُ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ عَلَى مَنْ يَشَاءُ{جلّ ذكره كه (فرمايد): «سپس پذيرفت خدا پس از آن توبه كسى را كه مىخواست»وَاَنْتَ حائِزٌ دَرَجَةَ الصَّبْرِ، فائِزٌ بِعَظيمِ الاَْجْرِ، وَيَوْمَو تو بودى كه نائل گشتى درجه صبر را، و كامياب شدى به پاداش بزرگ، و در روز جنگخَيْبَرَ اِذْ اَظْهَرَ اللهُ خَوَرَ الْمُنافِقينَ، وَقَطَعَ دابِرَخيبر كه خدا آشكار ساخت ضعف و سستى منافقان، را و بريد دنبالهالْكافِرينَ، وَالْحَمْدُللهِِ رَبِّالْعالَمينَ }وَلَقَدْ كَانُوا عَاهَدُواكافران را و ستايش خداى را كه پروردگار جهانيان است «با اينكه با خدا پيمان بسته بودنداللهَ مِنْ قَبْلُ لاَ يُوَلُّونَ الاَْدْبَارَ وَكَانَ عَهْدُ اللهِ مَسْئُولا{از پيش كه پشت (به دشمن) نكنند و پيمان خدا بازخواست شدنى است»مَوْلاىَ اَنْتَ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ، وَالْمَحَجَّةُ الْواضِحَةُ،مولاى من توئى حجت رسا، و طريقه آشكاروَالنِّعْمَةُ السّابِغَةُ، وَالْبُرْهانُ الْمُنيرُ، فَهَنيئاً لَكَ بِما آتاكَو نعمت شايان، و برهان تابناك، پس گوارا باد تو را آنچه خدا از فضيلتاللهُ مِنْ فَضْل، وَتَبّاً لِشانِئِكَ ذِى الْجَهْلِ، شَهِدْتَ مَعَو برترى به تو داد و نابود باد دشمن بدخواه و نادانت، تو بودى كهالنَّبِىِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ جَميعَ حُرُوبِهِ وَمَغازيهِ، تَحْمِلُدر ركاب پيغمبر صلى اللّه عليه و آله در همه جنگها و غزواتش حاضر بودى، پرچم جنگ راالرّايَةَ أمامَهُ، وَتَضْرِبُ بِالسَّيْفِ قُدّامَهُ، ثُمَّ لِحَزْمِكَپيش رويش بدوش مىكشيدى، و در برابرش با شمشير مىجنگيدى، و بخاطرالْمَشْهُورِ وَبَصيرَتِكَ فِى الاُْمُورِ اَمَّرَكَ فِى الْمَواطِنِ، وَلَمْكاردانى مشهور و بينشت در كارها تو را در هر جا به فرماندهى منصوب مىفرموديَكُنْ عَلَيْكَ اَميرٌ، وَكَمْ مِنْ اَمْر صَدَّكَ عَنْ اِمْضآءِ عَزْمِكَو كسى بر تو امارت نداشت، و چه بسيار كارهائى كه جلوگيرى كرد تو را از انجام آنهافيهِ التُّقى، وَاتَّبَعَ غَيْرُكَ فى مِثْلِهِ الْهَوى، فَظَنَّ الْجاهِلُونَپرهيزكاريت ولى پيروى كردند ديگران در مانند آن از هواى نفس و اين سبب شد كه نادانان گمان كنند نَّكَ عَجَزْتَ عَمّا اِلَيْهِ انْتَهى، ضَلَّ وَاللهِ الظّـآنُّ لِذلِكَكه تو سرانجام درمانده شدى، گمراه گشت به خدا هر كه چنين گمانى كردوَمَا اهْتَدى، وَلَقَدْ اَوْضَحْتَ ما اَشْكَلَ مِنْ ذلِكَ لِمَنْو هدايت نيافت، و تو بخوبى آشكار كردى حلّ اين اشكال را براى آنكس كهتَوَهَّمَ وَامْتَرى، بِقَوْلِكَ ـ صَلَّى اللهُ عَلَيْكَ : قَدْ يَرَىچنين توهم و ترديدى داشت به گفتارت ـ كه درود خدا بر تو باد ـ كه فرمودى: «گاهى باشد كهالْحُوَّلُ الْقُلَّبُ وَجْهَ الْحيلَةِ وَدوُنَها حاجِزٌ مِنْ تَقْوَى اللهِ،مرد چارهجو و زبردست راه چاره مىبيند ولى در برابرش پردهاى از تقواى خدا استفَيَدَعُها رَاْىَ الْعَيْنِ، وَيَنْتَهِزُ فُرْصَتَها مَنْ لا حَريجَةَ لَهُ فِىپس دانسته و آشكارا آن را رهامىكند، ولى همان فرصت را غنيمت شمارد كسى كه نسبت به دينالدّينِ، صَدَقْتَ وَاللّهِ وَخَسِرَ الْمُبْطِلُونَ، وَاِذْ ما كَرَكَتعهدى ندارد» به خدا تو راست گفتى و ياوه سرايان زيان كردند، و هنگامى كه آن دوالنّاكِثانِ فَقالا: نُريدُ الْعُمْرَةَ فَقُلْتَ لَهُما: لَعَمْرُكُما ماپيمان شكن (طلحه و زبير) با تو نيرنگ زدند و گفتند: ما قصد انجام عمره داريم و تو به آن دو فرمودىتُريدانِ الْعُمْرَةَ لكِنْ تُريدانِ الْغَدْرَةَ فَاَخَذْتَ الْبَيْعَةَبهجان خودتان سوگند كهشما قصدعمره نداريد بلكهقصد خدعهپيمان شكنى داريد وبههمينجهتاز آنعَلَيْهِما، وَجَدَّدْتَ الْميثاقَ، فَجَدّا فِى النِّفاقِ، فَلَمّادو بيعت گرفتى و پيمانشان را تجديد كردى، ولى آن دو نيز در نفاق خود استوار ماندند، و هنگامىنَبَّهْتَهُما عَلى فِعْلِهِما اَغْفَلا وَعادا وَمَا انْتَفَعا وَكانَ عاقِبَةُكه تو بهكار (ناشايست)شان آگاهى دادى تغافل كردند و به كار خود بازگشته و سودمند نشدند و سرانجاماَمْرِهِما خُسْراً، ثُمَّ تَلاهُما اَهْلُ الشّامِ، فَسِرْتَ اِلَيْهِمْ بَعْدَزيان كردند، و سپس داستان مردم شام پيش آمد، كه تو پس از آنكهالاِْعْذارِ، وَهُمْ لا يَدينُونَ دينَ الْحَقِّ، وَلا يَتَدَبَّرُونَراه عذر را بر آنها بستى بسويشان حركت كردى، و آنها بدين حق متدين نگشتند و در قرآنالْقُرْآنَ، هَمَجٌ رَعاعٌ ضآلُّونَ، وَبِالَّذى اُنْزِلَ عَلى مُحَمَّدانديشهنمىكردند، مردمىبىخرد وبىاراده وگمراه كه به آنچه درباره تو بر حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) نازل گشتهفيـكَ كـافِرُونَ، وَلاَِهْلِ الْخِـلافِ عَلَيْـكَ ناصِرُونَ،بود كافر بودند، و در عوض يار و ياور مخالفين تو بودندوَقَدْ اَمَرَ اللّهُ بِاتِّباعِكَ، وَنَدَبَ الْمُؤْمِنينَ اِلى نَصْرِكَ،در صورتىكه خداوند به پيروى از تو دستور داده بود و مؤمنان را به يارى تو دعوت كرده بودوَقالَعَزَّوَجَلَّ: }يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَكُونُوا مَعَو فرموده بود: «اى كسانىكه ايمان آورديد از خدا بترسيد و باالصَّادِقِينَ{، مَوْلاىَ بِكَ ظَهَرَ الْحَقُّ، وَقَدْ نَبَذَهُراستگويان باشيد»، سرور من بوسيله تو حق آشكار شد، در صورتىكه مردم آن را به يكالْخَلْقُ، وَاَوْضَحْتَ السُّنَنَ بَعْدَ الدُّرُوسِ وَالطَّمْسِ،كنار گذاردند و تو واضح كردى سنتّها را پس از كهنگى و نابودىفَلَكَ سابِقَةُ الْجِهادِ عَلى تَصْديقِ التَّنْزيلِ، وَلَكَ فَضيلَةُپس تو پيشى گرفتى در جهاد بر ديگران به تصديق قرآن و براى تو بود فضيلتالْجِهادِ عَلى تَحْقيقِ التَّأْويلِ، وَعَدُوُّكَ عَدُوُّ اللهِ جاحِدٌجهاد براى تحقق دادن به تأويل قرآن، و دشمن تو و دشمن خدا و منكرلِرَسُولِ اللهِ يَدْعُو باطِلا، وَيَحْكُمُ جائِراً، وَيَتَأَمَّرُ غاصِباً،رسول خدا بود آنكه به باطل دعوت مىكرد، و به ستم حكم مىراند، و به غصب و زور حكومت كردهوَيَدْعُو حِزْبَهُ اِلَى النّارِ، وَعَمّارٌ يُجاهِدُ وَيُنادى بَيْنَودار و دستهاش را بسوى دوزخ دعوت مىنمود، و در آن حال عمّار جهاد مىكرد و ميان دو صفالصَّفَّيْنِ: الرَّواحَ الرَّواحَ اِلَى الْجَنَّةِ، وَلَمَّا اسْتَسْقىو فرياد مىزد: كوچ كنيد كوچ كنيد بسوى بهشت و چون آب طلبيد و بجاى آبفَسُقِىَ اللَّبَنَ كَبَّرَ وَقالَ: قالَ لى رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِشير به او دادند تكبير گفت و اظهار داشت كه: رسول خدا صلى اللّه عليهوَآلِهِ: آخِرُ شَرابِكَ مِنَ الدُّنْيا ضَياحٌ مِنْ لَبَن. وَتَقْتُلُكَو آله به من فرموده: آخرين نوشيدنى تو از دنيا جرعهاى از شير است، و تو راالْفِئَةُ الْباغِيَةُ، فَاعْتَرَضَهُ أبُو الْعادِيَةِ الْفَزارِى فَقَتَلَهُ، فَعَلىفرقه ستمكار مىكشند پس در آن حال ابوالعاديه فزارى سر راهش را گرفت و او را كشت پساَبِى الْعادِيَةِ لَعْنَةُ اللهِ وَلَعْنَةُ مَلائِكَتِهِ وَرُسُلِهِ اَجْمَعينَ،لعنت خدا و لعنت فرشتگان و رسولانش همگى بر ابوالعادية بادوَعَلى مَنْ سَلَّ سَيْفَهُ عَلَيْكَ وَسَلَلْتَ سَيْفَكَ عَلَيْهِ يا اَميرَو هم بر آنكس كه شمشير به روى تو كشيد و تو امير مؤمنان به روى او شمشير كشيدىالْمُؤْمِنينَ مِنَ الْمُشْرِكينَ وَالْمُنافِقينَ اِلى يَوْمِ الدّينِ،از مشركان و منافقان تا روز قيامتوَعَلى مَنْ رَضِىَ بِما ساءَكَ وَلَمْ يَكْرَهْهُ، وَاَغْمَضَ عَيْنَهُو هم برآنكس كه خوشنود گشت به آنچه بر تو گران بود و ناراحت نشد، و ديده برهم نهادوَلَمْ يُنْكِرْ، اَوْ اَعانَ عَلَيْكَ بِيَد اَوْ لِسان، اَوْ قَعَدَ عَنْو انكار نكرد يا بر عليه تو كمك كرد بدست يا زبان، يا دست كشيدنَصْرِكَ، اَوْ خَذَلَ عَنِ الْجِهادِ مَعَكَ اَوْ غَمَطَ فَضْلَكَاز يارى تو، يا كنارهگيرى كرد از جهاد كردن در ركابت، يا فضل تو را ناديده گرفتوَجَحَدَ حَقَّكَ، اَوْعَدَلَ بِكَ مَنْ جَعَلَكَ اللهُ اَوْلى بِهِ مِنْو حقت را انكار كرد، يا برابر كرد با تو كسى را كه خدا تو را به او سزاوارتر از خودشنَفْسِهِ، وَصَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ وَسَلامُهُقرار داده بود و درودهاى خدا بر تو و رحمت خدا و بركاتش و سلاموَتَحِيّاتُهُ. وَعَلَى الاَْئِمَّةِ مِنْ آلِكَ الطّاهِرينَ، اِنَّهُ حَميدٌو تحياتش و بر امامان از خاندان پاكت كه براستى او ستودهمَجيدٌ، وَالاَْمْرُ الاَْعْجَبُ وَالْخَـطْـبُ الاَْفْـظَعُ بَعْدَو بزرگ است، و كار شگفتانگيزتر و پيش آمد جانگدازتر پسجَحْدِكَ حَقَّكَ غَصْبُ الصِّديقَةِ الطّاهِرَةِ الزَّهْرآءِ سَيِّدَةِاز انكار حق تو غصب فدك حضرت صديقه طاهره زهرا بانوىالنِّسآءِ فَدَكاً، وَرَدُّ شَهادَتِكَ وَشَهادَةِ السَّيِّدَيْنِ سُلالَتِكَ،زنان صلوات الله عليها بود و هم چنين رد كردن شهادت تو و شهادت دو سرور و سلالهوَعِتْرَةِ الْمُصْطَفى صَلَّى اللهُ عَلَيْكُمْ، وَقَدْ اَعْلَى اللهُ تَعالىپيامبر مصطفى كه درود خدا بر همگيتان باد با اينكه خداى تعالىعَلَى الاُْمَّةِ دَرَجَتَكُمْ، وَرَفَعَ مَنْزِلَتَكُمْ وَاَبانَ فَضْلَكُمْ،درجه و مقام شما را بر مردم والا گردانيده و منزلتتان را رفيعوَشَرَّفَكُمْ عَلَى الْعالَمينَ، فَاَذْهَبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَو فضل و شرفتان را بر جهانيان آشكار كرده، و پليدى را از شما دور ساختهوَطَهَّرَكُمْ تَطْهيراً، قالَاللهُ عَزَّوَجَلَّ: }إِنَّ الاِْنسَانَ خُلِقَو از هر خطا و لغزش پاكيزهتان كردهاست خداى عزوجل فرموده: «براستى انسان حريصهَلُوعاً* إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً* وَإِذَامَسَّهُالْخَيْرُ مَنُوعاً*آفريده شده چون بدى به او برسد بيتابى كند و چون مالى بدستش رسد دريغ كند مگرإِلاَّ الْمُصَلِّينَ{، فَاسْتَثْنَى اللهُ تَعالى نَبِيَّهُ الْمُصْطَفى وَاَنْتَنمازگزاران»، پس جدا كرد خداى تعالى پيامبر مصطفى و همچنين تو رايا سَيِّدَ الاَْوْصِيآءِ مِنْ جَميعِ الْخَلْقِ، فَما اَعْمَهَ مَنْاى آقاى اوصياء از همه مردم، پس چه اندازه كور است آنكسظَلَمَكَ عَنِ الْحَقِّ ثُمَّ اَفْرَضُوكَ سَهْمَ ذَوِى الْقُرْبى مَكْراًكهبهتو ستم كرد درندادنحق تو ولى از روى مكر سهم خويشاوندان پيغمبر را براى تو مقرر داشتوَاَحادُوهُ عَنْ اَهْلِهِ جَوْراً، فَلَمّا آلَ الاَْمْرُ اِلَيْكَ اَجْرَيْتَهُمْدر صورتى كه آن را از اهلش به ستم دور كردند، و چون كار بدست تو افتاد به همان نحو كه آنعَلى ما اَجْرَيا، رَغْبَةً عَنْهُما بِما عِنْدَ اللهِ لَكَ فَاَشْبَهَتْدو دربارهات رفتار كرده بودند رفتار كردى، بخاطر پاداش خدا و بىاعتنائى به عمل آن دو رفتارمِحْنَتُكَ بِهِما مِحَنَ الاَْنْبِيآءِ عَلَيْهِمُ السَّلامُ عِنْدَو شبيه شد گرفتارى تو با آن دو نفر به گرفتارى پيمبران عليهمالسلام در هنگامالْوَحْدَةِ وَعَدَمِ الاَْنْصارِ، وَاَشْبَهْتَ فِى الْبَياتِ عَلَىتنهائى و بىياورى، و شبيه گشتى در خوابيدن برالْفِراشِ الذَّبيحَ عَلَيْهِ السَّلامُ، اِذْ اَجَبْتَ كَما اَجابَ،بستر (رسول خدا) به (اسمعيل) ذبيح عليهالسلام چه آنكه تو نيز مانند او (دستور را) پذيرفتىوَاَطَعْتَ كَما اَطاعَ إسْماعِيْلُ صابِراً مُحْتَسِباً، اِذْ قالَ لَهُ:واطاعت كردى چنانچه اسماعيل اطاعت كرد بردبارانه وپاداش جويانه، درآن هنگامكه (ابراهيم) به او}يَا بُنَىَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَىگفت: «پسرم! من در خواب ديدهام كه تو را ذبح مىكنم پس بنگر تا رأى تو چيست گفتقَالَيَاأَبَتِافْعَلْمَاتُؤْمَرُ سَتَجِدُنِيإِنْشَاءَاللهُمِنْ الصَّابِرِينَ{اى پدر انجام ده آنچه را مأمور گشتهاى كه مرا اِنْ شاءَ اللّه خواهى يافت از بردباران»وَكَذلِكَ اَنْتَ لَمّا اَباتَكَ النَّبِىُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ،و هم چنين تو هنگامى كه مسأله خوابيدن تو در بستر پيغمبر(صلى الله عليه وآله) پيش آمدوَاَمَرَكَ اَنْ تَضْجَعَ فى مَرْقَدِهِ، واقياً لَهُ بِنَفْسِكَ، اَسْرَعْتَو به تو دستور داد كه بيارمى در خوابگاهش و حفظ كنى او را، با به خطر افكندن جان خود، فوراًاِلى اِجابَتِهِ مُطيعاً وَلِنَفْسِكَ عَلَى الْقَتْلِ مُوَطِّناً، فَشَكَرَ اللهُاجابت و اطاعت كردى و براى كشته شدن آماده شدى، و خداى تعالى اين اطاعتتَعالى طاعَتَكَ وَاَبانَ عَنْ جَميلِ فِعْلِكَ بِقَوْلِهِ جَلَّ ذِكْرُهُ:تو را سپاسگزارى كرد، و پرده از اين كار شايسته و نيكت برداشت به گفتارش جَلَّ ذِكْرُه كه فرمود:}وَمِنْ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللهِ{«و از مردم كسى است كه مىفروشد جانش را براى رضاى خدا»ثُمَّ مِحْنَتُكَ يَوْمَ صِفّينَ، وَقَدْ رُفِعَتِ الْمَصاحِفُسپس گرفتارى تو در جنگ صفين در آن هنگام كه قرآنها را از روى نيرنگحيلَةً وَمَكْراً، فَاَعْرَضَ الشَّكُّ، وَعُزِفَ الْحَقُّ، وَاتُّبِـعَو خدعه بر نيزهها كردند، و در نتيجه شك و ترديد پديدار شد و حق به يك سو افتاد و از گمانالظَّنُّ، اَشْبَهَتْ مِحْنَةَ هارونَ اِذْ اَمَّرَهُ مُوسى عَلىپيروى كردند، شبيه بود به گرفتارى هارون هنگامى كه موسى او را برقَوْمِهِ، فَتَفَرَّقُوا عَنْهُ، وَهارونُ يُنادى بِهِمْ وَيَقُولُ: }يَا قَوْمِقوم خود امير كرد و آنها از دورش پراكنده شدند و هارون بر آنها فرياد مىزد: «اى مردمإِنَّمَافُتِنتُمْ بِهِوَإِنَّرَبَّكُمْالرَّحْمَنُفَاتَّبِعُونِي وَأَطِيعُوا أَمْرِي*فريب خوردهايد شما بوسيله گوسالهپرستى و همانا پروردگار شما خداى رحمان است مراپيروى كنيد و قَالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عَاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنَا مُوسَى{مطيع فرمان من باشيد، گفتند: ما هم چنان پرستش او را مىكنيم تا بازگردد بسوى ما موسى»وَكَذلِكَ اَنْتَ لَمّا رُفِعَتِ الْمَصاحِفُ قُلْتَ: يا قَوْمِ اِنَّماو همچنين تو هنگامى كه قرآنها بالاى نيزه رفت فرمودى: اى مردم شمافُتِنْتُمْ بِها وَخُدِعْتُمْ فَعَصَوْكَ وَخالَفُوا عَلَيْكَ، وَاسْتَدْعَوْابه اينها فريب خوردهايد، و دچار نيرنگ شدهايد ولى نافرمانى و مخالفت تو را كردند و خواستند تا دو نفرنَصْبَ الْحَكَمَيْنِ فَاَبَيْتَ عَلَيْهِمْ، وَتَبَرَّأْتَ اِلَى اللهِ مِنْحَكَم معين شود، و تو از اين كار خوددارى كردى، و از كردار ايشان بسوى خدا بيزارىفِعْلِهِمْ، وَفَوَّضْتَهُ اِلَيْهِمْ فَلَمّا اَسْفَرَ الْحَقُّ، وَسَفِهَجستى، و كار را به ايشان واگذاشتى، و چون پرده از روى حق برداشته شد، والْمُنْكَرُ، وَاعْتَرَفُوا بِالزَّلَلِ وَالْجَوْرِ عَنِ الْقَصْدِ،نا روايى منكر روشن شد و به خطاى خويش و عدول از حق اعتراف كردنداخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِهِ، وَاَلْزَمُوكَ عَلى سَفَهِ التَّحْكيمَ، الَّذىپس از آن اختلاف نظر پيدا كرده و تو را مجبور به پذيرفتن حَكميّت سفيهانه كردند با اينكهاَبَيْتَهُ وَاَحَبُّوهُ، وَحَظَرْتَهُ وَاَباحُوا ذَنْبَهُمُ الَّذِى اقْتَرَفُوهُ،تو نخواستى و آنان خواستند و تو آنرا تحريم و آنها مباح دانستند، گناهى بود كه مرتكب شدندوَاَنْتَ عَلى نَهْجِ بَصيرَة وَهُدىً، وَهُمْ عَلى سُنَنِ ضَلالَةو تو بر طريق بينائى و هدايت بودى، و ايشان بر روش گمراهىوَعَمىً، فَما زالُوا عَلَى النِّفاقِ مُصِرّينَ، وَفِى الْغَىِّو كورى پس همواره بر نفاق اصرار داشتند، و در گمراهى سرگردانمُتَرَدِّدينَ، حَتىّ اَذاقَهُمُ اللهُ وَبالَ اَمْرِهِمْ، فَاَماتَبودند، تا بالاخره چشانيد به ايشان خداوند وبال كارشان را، و مىراندبِسَيْفِكَ مَنْ عانَدَكَ فَشَقِىَ وَهَوى، وَاَحْيى بِحُجَّتِكَ مَنْبوسيله شمشيرت دشمنت را ودر نتيجه بدبخت ونگونسار گرديد، وزنده گردانيد بوسيله حجت تو هر كهسَعَدَ فَهُدِىَ، صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ غادِيَةً وَرآئِحَةً وَعاكِفَةًسعادتمند و هدايت شد، درودهاى خدا بر تو باد بامدادان و شامگاهان و در هنگام اقامتوَذاهِبَةً، فَما يُحيطُ الْمادِحُ وَصْفَكَ، وَلا يُحْبِطُو در سفر وصف كنندهاى نتواند وصف فضائل تو نكند و بدخواه والطّاعِنُ فَضْلَكَ، اَنْتَ اَحْسَنُ الْخَلْقِ عِبادَةً، وَاَخْلَصُهُمْعيب جويت نتواند فضل تو را نابود گرداند، تو از همه مردم در عبادت بهتر، و در زهدزَهادَةً، وَاَذَبُّهُمْ عَنِ الدّينِ، اَقَمْتَ حُدُودَ اللهِ بِجُهْدِكَ،خالصتر، و در دفاع از دين سر سختترى، بپاداشتى حدود خدا را به كوشش خودوَفَلَلْتَ عَساكِرَ الْمارِقينَ بِسَيْفِكَ، تُخْمِدُ لَهَبَو شكست دادى سپاه بيرون رفتگان از دين (خوارج) را به شمشيرت، فرو نشاندى شرارهالْحُرُوبِ بِبَنانِكَ، وَتَهْتِكُ سُتُورَ الشُّبَهِ بِبَيانِكَ،جنگها را به سر انگشت تدبيرت و دريدى پردههاى شبهه را به قدرت بيان خودوَتَكْشِفُ لَبْسَ الْباطِلِ عَنْ صَريحِ الْحَقِّ، لا تَأْخُذُكَ فِىو كنار زدى پوشش باطل را از چهره حق، باز نداشت تو را از وظيفه الهيتاللهِ لَوْمَةُ لائِم، وَفى مَدْحِ اللهِ تَعالى لَكَ غِنىً عَنْملامت ملامت كنندهاى و با مدح و ثنائى كه خداوند از تو كرده بىنيازى ازمَدْحِ الْمادِحينَ وَتَقْريظِ الْواصِفينَ، قالَ اللهُ تَعالى:مدح ثناگويان و توصيف توصيف كنندگان خداى تعالى فرمايد: }مِنْ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ «از مؤمنان مردانى هستند كه به پيمانى كه با خدا كرده بودند صادقانه وفا كردند پس برخى از آنهامَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلا{بدرود زندگى گفتند و برخى از آنها در انتظار بسر برند و به هيچوجه تغيير نيافتند» و چونوَلَـمّا رَأَيْتَ اَنْ قَتَلْتَ النّاكِثينَ وَالْقاسِطينَ وَالْمارِقينَ،كشته ديدى پيمان شكنان و متجاوزان و از دين بيرون روندگان راوَصَدَقَكَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَعْدَهُ، فَاَوْفَيْتَو راست شد وعده رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و تو هم به عهدشبِعَهْدِهِ قُلْتَ: اَما آنَ اَنْ تُخْضَبَ هذِهِ مِنْ هذِهِ؟ اَمْ مَتىوفا كردى گفتى آيا وقت آن نشده كه خضاب شود اين (محاسن) از اين (خونسر)؟ يا چه زمانيُبْعَثُ اَشْقاها؟ واثِقاً بِاَنَّكَ عَلى بَيِّنَة مِنْ رَبِّكَ وَبَصيرَةبرانگيختهشودبدبخترين امت؟ (ابنملجم) چون اطمينان داشتى كهبابرهانىآشكارازپروردگارت و بينائىمِنْ اَمْرِكَ، قادِمٌ عَلَى اللهِ، مُسْتَبْشِرٌ بِبَيْعِكَ الَّذى بايَعْتَهُ بِهِ،در كارت به ملاقات خدا نائل مىشود و بشارت سوداى با خدا را مىيابىوَذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ، اَللّـهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ اَنْبِيآئِكَو اين است آن كاميابى بزرگ، خدايا لعنت كن كشندگان پيمبرانوَاَوْصِياءِ اَنْبِيآئِكَ بِجَميعِ لَعَناتِكَ، وَاَصْلِهِمْ حَرَّ نارِكَ،و اوصياء پيمبرانت را به همه لعنتهايت، و جايشان ده در آتش سوزانتوَالْعَنْ مَنْ غَصَبَ وَلِيَّكَ حَقَّهُ، وَنْكَرَ عَهْدَهُ وَجَحَدَهُو لعنت كن هر كه حق ولى تو را غصب كرد، و پيمانش را انكار كرد پس از يقينبَعْدَ الْيَقينِ وَالاِْقْرارِ بِالْوِلايَةِ لَهُ، يَوْمَ اَكْمَلْتَ لَهُ الدّينَ،و اقرار به ولايتش، در روز (غدير) كه دين را برايش كامل كردىاَللّـهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ وَمَنْ ظَلَمَهُ وَاَشْياعَهُمْخدايا لعنت كن كُشندگان امير مؤمنان و هر كه به او ستم كرده و پيروانشانوَاَنْصارَهُم، اَللّـهُمَّ الْعَنْ ظالِمى الْحُسَيْنِ وَقاتِليهِ،و يارانشان را، خدايا لعنت كن ستمگران امام حسين(عليه السلام) و كشندگانش راوَالْمُتابِعينَ عَدُوَّهُ، وَناصِريهِ، وَالرّاضينَ بِقَتْلِهِ وَخاذِليهِو نيز پيروان و ياوران دشمنش را، و هم آنانكه راضى به كشتنش بودند، و دست از ياريش كشيدندلَعْناً وَبيلا، اَللّـهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِم ظَلَمَ آلَ مُحَمَّدلعنتى و بالآور، خدايا لعنت كن نخستين ستمكارى را كه به آل محمد ستم كردوَمانِعيهِمْ حُقُوقَهُمْ، اَللّـهُمَّ خُصَّ اَوَّلَ ظالِم وَغاصِبو از حقوقشان ممانعت كرد، خدايا اختصاص ده نخستين ستمكار و غاصب آل محمد را به لعنتلاِلِ مُحَمَّد بِاللَّعْنِ، وَكُلَّ مُسْتَنّ بِما سَنَّ اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ،و هم چنين هر پيرو بدعت گذارى را تا روز قيامت، خدايا درود فرست براَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد خاتَمِ النَّبِيّينَ، وَعَلى عَلِيّ سَيِّدِمحمد خاتم پيمبران، و بر على آقاى اوصياء و آلالْوَصِيّينَ وَآلِهِ الطّاهِرينَ، وَاجْعَلْنا بِهِمْ مُتَمَسِّكينَپاكش و قرار ده ما را از متمسكين به دوستى ايشان، و از كاميابان به ولايتشانوَبِوِلايَتِهِمْ مِنَ الْفآئِزينَ الاْمِنينَ الَّذينَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْو از ايمنانى كه ترسى بر آنها نيست و بيم و اندوهىوَلا هُمْ يَحْزَنُونَ. ندارند.

زيارت امير مؤمنان(عليه السلام)

در روز ولادت پيامبر(صلى الله عليه وآله) اَلسَّلامُ عَلى رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلى خِيَرَةِ اللهِ، اَلسَّلامُسلام بر رسول خدا، سلام به برگزيده خدا، سلامعَلَى الْبَشيرِ النَّذيرِ السِّراجِ الْمُنيرِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ،بر نويد ده و بيم ده مردم و آن چراغ تابناك و رحمت خدا و بركاتش بر او باداَلسَّلامُ عَلَى الطُّهْرِ الطّاهِرِ، اَلسَّلامُ عَلَى الْعَلَمِ الزّاهِرِ،سلام بر پاك و پاكيزه از عيب و گناه، سلام بر پرچم رخشاناَلسَّلامُ عَلَى الْمَنْصُورِ الْمُؤَيَّدِ، اَلسَّلامُ عَلى اَبِى الْقاسِمِسلام بر آنكه نصرت و تأييد شد، سلام بر ابىالقاسممُحَمَّد وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلى اَنْبِيآءِ اللهِمحمد و رحمت خدا و بركاتش بر اوالْمُرْسَلينَ وَعِبادِ اللهِ الصّالِحينَ، اَلسَّلامُ عَلى مَلائِكَةِ اللهِسلام بر پيمبران فرستاده خدا و بر بندگان شايستهاش، سلام بر فرشتگان خداالْحآفِّينَ بِهذَا الْحَرَمِ وَبِهذَا الضَّريحِ الّلائِذينَ بِهِ. كه گرداگرد اين حرم و ضريح و پناهنده به آنند

آنگاه به نزديك قبر برو و بگو

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وَصِىَّ الاَْوْصِيآءِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ ياسلام بر تو اى وصى اوصياء، سلام بر تو اىعِمادَ الاَْتْقِيآءِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وَلِىَّ الاَْوْلِيآءِ، اَلسَّلامُتكيهگاه پرهيزكاران، سلام بر تو اى ولى اولياء، سلامعَلَيْكَ يا سَيِّدَ الْشُّهَدآءِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا آيَةَ اللهِبر تو اى آقاى شهيدان، سلام بر تو اى آيت بس بزرگالْعُظْمى، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خامِسَ اَهْلِ الْعَبآءِ، اَلسَّلامُخدا، سلام بر تو اى پنجمين آل عباء، سلامعَلَيْكَ يا قآئِدَ الْغُرِّ الْمُحَجَّلينَ الاَْتْقِيآءِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يابر تو اى پيشواى سفيد رويان با تقوى، سلام بر تو اىعِصْمَةَ الاَْوْلِيآءِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا زَيْنَ الْمُوَحِّدينَنگهدار اولياء، سلام بر تو اى زيور يكتا پرستانالنُّجَبآءِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خالِصَ الاَْخِلاّءِ، اَلسَّلامُبرگزيده، سلام بر تو اى خالص دوستان صميمى حق، سلامعَلَيْكَ يا والِدَ الاَْئِمَّةِ الاُْمَنآءِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَبر تو اى پدر امامان امانتدار، سلام بر تو اى صاحبالْحَوْضِ وَحامِلَ اللِّوآءِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا قَسيمَ الْجَنَّةِحوض و پرچمدار (در روز جزا)، سلام بر تو اى قسمت كننده بهشتوَلَظى، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَنْ شُرِّفَتْ بِهِ مَكَّةُ وَمِنى،و دوزخ سلام بر تو اى كه شرافت يافت بدو مكه و منىاَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بَحْرَ الْعُلُومِ وَكَنَفَ الْفُقَرآءِ، اَلسَّلامُسلام بر تو اى درياى علوم و پناه بينوايان، سلامعَلَيْكَ يا مَنْ وُلِدَ فِى الْكَعْبَةِ وَزُوِّجَ فِى السَّمآءِ بِسَيِّدَةِبر تو اى كه بدنيا آمدى در خانه كعبه و به همسرى تو بانوىالنِّسآءِ وَكانَ شُهُودُهَا الْمَلائِكَةَُ الاَْصْفِيآءَُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَزنان درآمد در آسمان و گواهان بر عقد ازدواج تو فرشتگان برگزيده بودند، سلام بر تويا مِصْباحَ الضِّيآءِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَنْ خَصَّهُ النَّبِىُّاى چراغ روشن، سلام بر تو اى كسى كه مخصوصش داشت پيامبربِجَزيلِ الْحِبآءِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَنْ باتَ عَلى فِراشِبه عطاى شايان، سلام بر تو اى كه خفتى بر بسترخاتَِمِ الاَْنْبِيآءِ وَوَقاهُ بِنَفْسِهِ شَرَّ الاَْعْداءِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ ياخاتم پيمبران و محافظتش كردى بجان خودت از شر دشمنان، سلام بر تو اىمَنْ رُدَّتْ لَهُ الشَّمْسُ فَسامى شَمْعُونَ الصَّفا، اَلسَّلامُكه بازگشت براى او خورشيد و بدين جهت همطراز گشتى با شمعون صفا، سلامعَلَيْكَ يا مَنْ اَنْجَى اللهُ سَفينَةَ نُوح بِاسْمِهِ وَاسْمِ اَخيهِبر تو اى كه خداوند بوسيله نام او و نام برادرش (امير مؤمنان) نجات داد كشتى نوح راحَيْثُ الْتَطَمَ الْمآءُ حَوْلَها وَطَمى، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَنْدر آن هنگام كه امواج آب گرد آنها را فراگرفت و مىخروشيد، سلام بر تو اى كسىتابَ اللهُ بِهِ وَبِاَخيهِ عَلى آدَمَ اِذْ غَوى، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ ياكهبوسيله او وبرادرش (اميرمؤمنان) خدا توبه آدمرا پذيرفت در آنهنگام كه فريب خورد، سلام برفُلْكَ الْنَّجاةِ اْلَّذى مَنْ رَكِبَهُ نَجى وَمَنْ تَاَخَّرَ عَنْهُ هَوى،تو اى كشتى نجاتى كه هر كه بر آن سوار شد نجات يافت و هر كه از آن كناره گرفت به هلاكت افتاداَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَنْ خاطَبَ اْلثُّعْبانَ وَذِئْبَ الْفَلا،سلام بر تو اى كسى كه سخن گفت با اژدها و گرگ بياباناَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَميرَالْمُؤْمِنينَ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ،سلام بر تو اى امير مؤمنان و رحمت خدا و بركاتشاَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللهِ عَلى مَنْ كَفَرَ وَاَنابَ، اَلسَّلامُسلام بر تو اى حجت خدا بر آن كس كه كفر ورزيد و بازگشت، سلامعَلَيْكَ يا اِمامَ ذَوِى الاَْلْبابِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَعْدِنَبر تو اى پيشواى صاحبان خرد، سلام بر تو اى كانالْحِكْمَةِ وَفَصْلَ الْخِطابِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَنْ عِنْدَهُحكمت و جدائىبخش حق و باطل، سلام بر تو اى كه نزد او استعِلْمُ الْكِتابِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ميزانَ يَوْمِ الْحِسابِ،علم كتاب (قرآن)، سلام بر تو اى ميزان عمل در روز حساباَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا فاصِلَ الْحُكْمِ النّاطِقَ بِالْصَّوابِ،سلام بر تو اى يكسره كننده داورى و گوياى بصدق و صواباَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمُتَصَدِّقُ بِالْخاتَمِ فِى الْمِحْرابِ،سلام بر تو اى صدقه دهنده انگشتر در محراباَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَنْ كَفَى اللهُ الْمُؤْمِنينَ الْقِتالَ بِهِ يَوْمَسلام بر تو اى كه بىنياز كرد خدا مؤمنان را از پيكار بوسيله او در جنگالاَْحْزابِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَنْ اَخْلَصَ للهِِ الْوَحْدانِيَّةَاحزاب، سلام بر تو اى كسىكه از روى اخلاص خدا را به يگانگى شناختوَاَنابَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا قاتِلَ خَيْبَرَ وَقالِعَ الْبابِ،و بسويش بازگشت، سلام بر تو اى كشنده (كفار) خيبر و بركَننده (آن) دَراَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَنْ دَعاهُ خَيْرُ الاَْنامِ لِلْمَبيتِ عَلىسلام بر تو اى كه فراخواندش بهترين مردمان (پيامبر) براى خوابيدن درفِراشِهِ فَاَسْلَمَ نَفْسَهُ لِلْمَنِيَّةِ وَاَجابَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَنْبسترش و او جان خود را به كف گرفت و به او پاسخ مثبت داد، سلام بر تو اى كهلَهُ طُوبى وَحُسْنُ مَئآب وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ، اَلسَّلامُبراى او است «شجره طوبى» و سرانجام نيك و رحمت خدا و بركاتش بر تو باد، سلامعَلَيْكَ يا وَلِىَّ عِصْمَةِ الْدِّينِ وَيا سَيِّدَ الْسّاداتِ، اَلسَّلامُبر تو اى سرپرست نگهدارى دين و اى آقاى آقايان سلامعَلَيْكَ يا صاحِبَ الْمُعْجِزاتِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَنْبر تو اى صاحب معجزات، سلام بر تو اى كهنَزَلَتْ فى فَضْلِهِ سُورَةُ الْعادِياتِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَنْنازل گشت در فضيلتش سوره «العاديات» سلام بر تو اى كهكُتِبَ اسْمُهُ فِى السَّمآءِ عَلَى الْسُّرادِقاتِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَنوشته شده نامش در آسمان بر سراپردههاى عرش، سلام بر تويا مُظْهِرَ الْعَجائِبِ وَالاْياتِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَميرَاى آشكار كننده شگفتيها و آيات، سلام بر تو اى اميرالْغَزَواتِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مُخْبِراً بِما غَبَرَ وبِما هُوَ آت،در غزوات، سلام بر تو اى خبردهنده از گذشته و از آنچه پس از اين آيداَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مُخاطِبَ ذِئْبِ الْفَلَواتِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَسلام بر تو اى خطاب كننده گرگ بيابان، سلام بر تويا خاتِمَ الْحَصى وَمُبَيِّنَ الْمُشْكِلاتِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يااى مهركننده سنگريزه و بيان كننده مسائل مشكله، سلام بر تو اىمَنْ عَجِبَتْ مِنْ حَمَلاتِهِ فِى الْوَغا مَلائِكَةُ السَّمواتِ،كه بشگفت آمدند از حملههايش در ميدان جنگ، فرشتگان آسمانهااَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَنْ ناجَى الْرَّسُولَ فَقَدَّمَ بَيْنَ يَدَىْسلام بر تو اى كه راز گفت با رسول خدا و پيش از رازنَجْواهُ الْصَّدَقاتِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا والِدَ الاَْئِمَّةِ الْبَرَرَةِگفتنش صدقهها داد، سلام بر تو اى پدر امامان نيكوالْسّاداتِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا تالِىَو سروران و رحمت خدا و بركاتش بر تو باد، سلام بر تو اى تالى مرتبهالْمَبْعُوثِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ عِلْمِ خَيْرِ مَوْرُوثمبعوث به نبوت، سلام بر تو اى وارث دانش بهترين ارث گذاروَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَيِّدَ الْوَصِيّينَ،و رحمت خدا و بركاتش، سلام بر تو اى آقاى اوصياء،اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اِمامَ الْمُتَّقينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا غِياثَ سلام بر تو اى پيشواى پرهيزكاران، سلام بر تو اى فريادرسالْمَكْرُوبينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عِصْمَةَ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُگرفتاران، سلام بر تو اى نگهدار مؤمنان، سلامعَلَيْكَ يا مُظْهِرَ الْبَراهينِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا طـه وَيس،بر تو اى آشكار كننده براهين، سلام بر تو اى طه و ياسيناَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حَبْلَ اللهِ الْمَتينَِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَنْسلام بر تو اى واسطه مطمئن توسل به خدا، سلام بر تو اى كسىتَصَدَّقَ فى صَلاَتِهِ بِخاتَمِهِ عَلَى الْمِسْكينِ، اَلسَّلامُكه صدقه داد در نماز انگشتر خود را بر مسكين، سلامعَلَيْكَ يا قالِعَ الصَّخْرَةِ عَنْ فَمِ الْقَليبِ وَمُظْهِرَ الْمآءِبر تو اى بر كننده سنگ از در چاه و بيرون آورنده آبالْمَعينِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ اللهِ النّاظِرَةِ، وَيَدَهُگوارا، سلام بر تو اى ديده بيناى حق و دستالْباسِطَةَ، وَلِسانَهُ الْمُعَبِّرَعَنْهُ فى بَرِيَّتِهِ اَجْمَعينَ، اَلسَّلامُگشاده او و زبان تفسير كننده دين او در ميان همه خلق، سلامعَلَيْكَ يا وارِثَ عِلْمِ النَّبِيّينَ، وَمَسْتَوْدَعَ عِلْمِ الاَْوَّلينَبر تو اى وارث علم پيمبران و گنجينه علم اولين و آخرينوَالاْخِرينَ، وَصاحِبَ لِوآءِ الْحَمْدِ، وَساقِىَ اَوْلِيائِهِ مِنْو صاحب پرچم «حمد» و ساقى دوستان خدا از حوض خاتمحَوْضِ خاتَمِ النَّبِيّينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا يَعْسُوبَ الدّينِ،پيمبران، سلام بر تو اى پادشاه دين

/ 37