بیشترلیست موضوعات ارتباط انسان و طبيعت در اسلام و آيين دائو مقدمه الف) ارتباط انسان و طبيعت در آيين دائو عقايد چينيان باستان آيين دائوى فلسفى و آيين دائوى دينى سه شخصيت مهم آيين دائوى فلسفى لائودزه دائودجينگ مفهوم دائو قانون تضاد اصل وو - وى اصل يين يانگ مفهوم «تهى» طبيعتگرايى در آيين دائو ذى شعور بودن طبيعت خدا پديدآورنده طبيعت اهميت پديدههاى طبيعى زمين فرش انسان زمين قرارگاه انسان جمال طبيعتبراى انسان نهى از اسراف انفاق از مواهب طبيعى نظر به خلقتبراى عبرت و تذكر انسان آبادكننده زمين آيه بودن طبيعت فرق آيات شفاهى و غير شفاهى واكنش بشر در مقابل آيات الهى شفاهى و غيرشفاهى انسان، آيه بزرگ الهى خاتمه توضیحاتافزودن یادداشت جدید
در آغاز، فعل «فرو فرستادن» يا تنزيل آيه از جانب خداست...اما اگر انسانى نباشد كه معنى ژرف آيه را بفهمد فعل خدابىحاصل و بىاثر مىماند، چنان كه قرآن مىگويد: قد بينا لكم الايات ان كنتم تعقلون 204 (براى شما نشانهها راآشكار كرديم، اگر بتوانيد بفهميد) آيات در آن هنگام، شروع بهنشان دادن آثار مثبتخود مىكنند كه آدمى از طرف خود فهم ژرفىنشان دهد. در اينجا قسمتبشرى موضوع آغاز مىشود. و اين فعاليتمهم بشرى با افعال گوناگونى در قرآن بيان شده است (ستون 2 درجدول) كه نماينده جنبههاى گوناگون فهم است. از نظر قرآن، سرچشمه اين عمل فهم انسانى در قابليتروانشناختىاى است كه لب يا قلب، دل، نام دارد (ستون 3). همهفعاليتهاى عقلى و ذهنى ذكر شده در ستون 2 چيزى جز تجلى ملموساين قابليتيا اصل اساسى عقلى و ذهنى نيست. قلب همان چيزى استكه به آدمى شايستگى «فهميدن» آيات الهى را مىبخشد. به همينجهت، اگر اين منبع اصلى فهم دربسته و مهر شده باشد و درست كارنكند، ديگر اصلا آدمى نمىتواند چيزى بفهمد: و طبع على قلوبهمفهم لا يفقهون 205 (و مهرى بر دلهاى ايشان نهاده شده، پسنمىتوانند بفهمند). قلب طبيعتا چنان ساخته شده كه اگر درست و هنجارى كار كند،معنى آيات را مىفهمد. آيا اگر آيات را خوب فهم كند در آنها چهخواهد ديد؟ در ستون 4، معنى و منظور آيات، بدان صورت كه برقلب فهمنده آشكار مىشود، آمده است. براى چنين قلبى، بيشترآيات نمادهاى دو چيزند كه متقابلاند. بعضى از آيات رمز و نمادخير و محبتبى حد و رحمت و مرحمتخدايند، در صورتى كه بعضىديگر، خشم و انتقام و عذاب هولناك الهى را نشان مىدهند. درحالت اول، فعل الهى نشان دادن آيتيا انتقال آن از طريقپيامبر به نوع بشر تبشير يعنى «خبر خوش دادن» است، و درحالت دوم، انذار، يعنى «آژير دادن» يا به صورت برهنهتر،وعيد يعنى «بيم دادن» است و پيامبر به مناسبت همين دو عملمژده دادن و بيم دادن كه بر عهده اوست، گاهى مبشر خواندهمىشود و گاه منذر. ستون بعدى (5) واكنش آدمى را در مقابل آيات الهى نشان مىدهد،كه يا تصديق استيا تكذيب. اين دو واكنش در برابر آيات اهميتفراوان دارد، چون مستقيما از يك طرف به باور كردن يا ايمانمىانجامد و از طرف ديگر به باور نكردن يا كفر. واكنش بشرىهمراه با ساخت معنى شناختى آن در ستون 6 آمده است. پذيرش دستهاول آيات، يعنى آيات بيشترى، به شكر مىانجامد و پذيرش دستهدوم آيات، يعنى آيات انذارى، به تقوا مىانجامد كه معنىابتدايى و اساسى آن، ترس از مالك روز پاداش و كيفر است. نتيجهتكذيب آيات، كفر است، به معناى بىايمانى. 206 بدين ترتيب، تقوا و شكر دو عكس العمل متناسب با فهم آياتطبيعى و دريافت پيام آنهاست. قرآن از شاكران تمجيد مىكند وآنها را قليل مىداند: و من آياته ان يرسل الرياح مبشرات و ليذيقكم من رحمتهو لتجرى الفلك بامره و لتبتغوا من فضله و لعلكم تشكرون. 207 (واز جمله نشانههاى او اين است كه بادها را نويدبخش مىفرستد تااز رحمتخويش به شما بچشاند و تا كشتى به فرمان وى روان شود وتا از فضل او سهمى بجوييد و شايد سپاس گذاريد) و لقد مكناكم فى الارض و جعلنا لكم فيها معايش قليلا ماتشكرون 208 (و شما را در زمين مكان دادهايم و در آن براى شمامعيشتها قرار دادهايم ولى سپاسى كه مىگذاريد اندك است). يا ايها الذين آمنوا كلوا من طيبات ما رزقناكم و اشكروا للهان كنتم اياه تعبدون 209 (اى كسانى كه ايمان آوردهايد ازچيزهاى پاكيزه كه روزيتان كردهايم بخوريد و اگر فقط خدا رامىپرستيد سپاس او بگذاريد).