مفهوم سياست خارجى
معاونت متون آموزشى و كمك آموزشىمركز تحقيقات اسلامىجـوامـع از زمـانـهـاى كـهـن بـا يـكـديـگـر روابـط سـيـاسـى داشـتـه اند و در چارچوب يك سلسله
اصول مشخص و از پيش تعيين شده ، براى دستيابى به اهداف سياست خارجى با كشورهاى دور و نـزديـك رابـطـه
برقرار مى كردند؛ توسل به (جنگ) به عنوان ابزارى كلاسيك و شناخته شـده مـورد تـوجـه كـشـورهـا
بـوده و (ديـپـلمـاسـى) نـيـز در تحصيل اهداف و رفع اختلافات نقش چشمگيرى داشته است .(1)
امـروزه جـوامـع بـه وسـيـله مـرزهـاى جـغـرافـيـايـى از يـكـديـگـر جـدا مـى شـونـد، امـّا در
عـيـن حـال با جامعه بزرگترى به نام (جامعه بين الملل) مرتبط هستند. اين جامعه بزرگتر، شبيه خـانـه
اى اسـت كـه حدود 180 اتاق (2) دارد و هر يك از آنها، تحت نام (كشور) روابط بـيـن المـللى را شـكـل مـى
دهـنـد و در ادبـيـات عـلوم سـيـاسـى بـه (واحـدهاى سياسى) معروف هـسـتـنـد.(3) هـر يـك از ايـن
واحـدهـا تـنـظـيـم روابـط سياسى خود را در مقوله اى به نام (سـيـاسـت خـارجـى) سـازمـانـدهى كرده
و اين امر را به تشكيلاتى به نام وزارت امور خارجه سپرده اند.
اهميت و ضرورت بحث
در خـصـوص اهـمـيـت و ضـرورت مـطـالعـه سـيـر تـاريـخـى سـيـاسـت خـارجـى كـشـورمـان ، دلايـلفـراوانـى وجـود دارد: نـخـسـت ايـن كـه ، ايـن مبحث از مقولات مهم و سرنوشت ساز هر كشور مـحـسـوب مى
گردد؛ ديگر اين كه كسب شناخت و آگاهى در زمينه تاريخ ديپلماسى كشور موجبات شـنـاخـت وضـع حكومتهاى
پيشين و چگونگى عملكرد آنها را فراهم مى آورد. برآيند اين كوششها، افـزايـش سطح آگاهيهاى ملى است كه
بى ترديد با ميزان مشاركت و توجه مردم به پديده ها و رويدادهاى سياسى بويژه سياست خارجى و آگاهيهاى
ملى رابطه اى مستقيم دارد.قـانـون اسـاسـى جـمـهـورى اسـلامـى در اصـول مـتـعـدّد و نـيـز در فـصـل دهـم از اصـل 152 تـا 155 بـه
مـقـوله سـياست خارجى پرداخته است . زيرا مبحث سياست خارجى ما، دربرگيرنده موضوعات بسيار مهمى
همچون كوشش در حفظ منافع ملى و ميهنى ، دفاع از حـقـوق مـسـلمـانـان و مـسـتـضـعـفـيـن جـهـان ،
بـرقـرارى روابـط صـلح آمـيـز و حـسـنـه بـا مـلل جـهـان ، صـدور انـقـلاب اسلامى ، كمك به نهضتهاى
آزاديبخش و... مى باشد كه البته همه اينها بيانگر اهميت سياست خارجى است .
تعريف سياست خارجى
سـيـاسـت دولتـهـا اصـولاً يا به امور داخلى مربوط مى شود يا به امور بين المللى ؛ اصطلاح سـيـاسـتخـارجـى در مقابل امور داخلى به كار مى رود.در خصوص سياست خارجى به تعريفهاى زيـادى برمى خوريم ،
بدون اينكه اين تعريفها تفاوت ماهوى و مفهومى داشته باشند و تقريباً هـمـه آنـهـا بـه يك مفهوم
اشاره دارند.امّا از ميان آنها تعريف زير كاملتر و روشنتر به نظر مى رسد:(سـيـاسـت خـارجـى) عـبـارت اسـت از: خـط مـشـى و روشـى كـه دولت در بـرخـورد بـا امـور و مـسـائل
خـارج از كـشـور بـراى حـفـظ حـاكـمـيـت و دفـاع از مـوجـوديـت و [تـعـقـيـب و تحصيل ] منافع خود
اتّخاذ مى كند.(4)
تفاوت سياست داخلى و خارجى
اوّليـن گـام در مـطـالعـه سـيـاسـت خـارجـى ، شـنـاخـت تفاوتهاى اساسى سياست داخلى و خارجىكـشـورهـاسـت . عـده اى مـعـتـقـدنـد سـيـاسـت خـارجى ، پلى است كه سياست داخلى را به محيط بين
المـلل ارتـبـاط مـى دهـد. ايـن سـخـن كـوتـاه ، به نوعى بيانگر تمايز محيط داخلى از محيط بين
المللى است و در مطالعه سياست خارجى ، درك هر دو محيط ضرورى است . كسى كه خواهان شناخت درسـت سـيـاسـت
خـارجى است ، در قدم نخست بايد مرزهاى بين دو حوزه سياست داخلى و خارجى را تشخيص بدهد(5). برخى از
تفاوتهاى سياست داخلى و خارجى به قرار زير است :
1 ـ عـنـصـر حاكميت :
برجسته ترين عاملى كه سياست داخلى را از سياست خارجى متمايز مى كند، عـنـصـر (حـاكميت) است . در واقع ساير معيارهايى كه براى نشان دادن تفاوت سياست داخلى و خـارجـى كشورها مطرح
مى شوند، نشأ ت گرفته از مقوله حاكميت است .در حوزه سياست داخلى ، حـاكـمـيـت ، فـرصـت و امـكـان
فـرمـانـروايـى را فـراهـم و اجـراى سـيـاسـت را تـسـهـيـل مـى كـنـد. امـّا در عرصه سياست خارجى ،
حاكميت كشور به وسيله حاكميت و قدرت ديگر كـشـورهـا محدود مى شود؛ چرا كه از ديد حقوق بين الملل ،
كشورها در سطح مساوى قرار داشته و برابرند.(6)