قـرار نداده و به همان ميزان كه به صلح و همزيستى مسالمت آميز اهميت مى دهد، مبارزه با ظلم و ستم را
نيز در دستور كار دولت اسلامى قرار مى دهد. تا آنجا كه ستم ستيزى و مبارزه بـا طـاغـوتـها و گردنكشان
از ويژگيهاى بارز و اساسى دين اسلام مى باشد.قرآن كريم در اين مورد مى فرمايد:(... فـَمـَنِ اعـْتـَدى عـَلَيـْكـُمْ فـَاعـْتـَدُوا عـَلَيـْهِ بـِمـِثـْلِ مـَااعـْتـَدى
عـَلَيـْكـُمْ وَاتَّقـُوا اللّهَ...)(254)... پس هر كه بر شما تعدّى كرد، بر او تعدّى كنيد به همان سان كه او بر شما تعدّى كرده و از نافرمانى خدا
بپرهيزيد...بـه ايـن تـرتـيـب مـلاحـظـه مـى كـنـيـم كـه در مـكـتـب اسـلام كـه سـرچـشـمـه حـقـوق بـيـن
المـلل اسـلامـى اسـت و بـه نـوبـه خـود تـنـظـيـم كـنـنـده روابـط بـيـن المـلل و سياست خارجى
دولت اسلامى است ، اصل بر روابط صلح آميز است مگر اين كه دولتى مـشـى مـحـاربـه و تـجـاوز را در
پـيـش گـيـرد. در آن صورت دولت اسلامى موظف به مقابله به مثل و توسّل به راههاى خشونت آميز مى باشد.
روابط صلح آميز در قانون اساسى
تـرديـدى نـيست كه سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران به عنوان بخشى از كلّ سياست كشور بـر مـوازيـنشـريـعـت اسلامى مستقر شده و از كتاب و سنّت نشأ ت گرفته است . همچنان كه در صـفـحـات پـيـشـيـن
اشـاره شـد، مـنـبـع و مـبـنـا بـراى دريـافـت اصـول سـيـاسـت خـارجـى جـمـهـورى اسـلامـى ايـران
، قـانـون اسـاسـى اسـت . در خـصـوص اصـل بـرقـرارى روابـط صـلح آمـيـز بـا دول غـيـر مـحـارب بـه
عـنـوان يـكـى از اصول صريح سياست خارجى كشور به اصل چهارده قانون اساسى مى توان استناد كرد.قـانـون اسـاسـى در اصـل مـذكـور بـا اسـتـنـاد بـه آيـه اى از قـرآن كـريـم ، يـكـى از اصول سياست
خارجى دولت اسلامى را ترسيم و تبيين كرده است :بـه حـكـم آيـه شـريـفـه: (لا يَنْهيكُمُ اللّهُ عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِى الدّينِ وَ
لَمْ يُخْرِجُوكُم مِنْ دِيارِكُمْ اَن تَبَرُّوهُمْ و تُقْسِطُوا اِلَيْهِمْ اِنَّ اللّه
يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ) دولت جمهورى اسلامى ايران و مـسـلمـانـان مـوظـفـنـد نـسـبـت بـه افـراد
غـيـر مـسـلمـان بـا اخـلاق حـسـنـه و قـسـط و عـدل اسـلامـى عـمـل نـمـايـنـد و حـقـوق انـسـانـى
آنـان را رعـايـت كـنـنـد. ايـن اصل در حق كسانى اعتبار دارد كه بر ضد اسلام و جمهورى اسلامى ايران
توطئه و اقدام نكنند.بـه ايـن تـرتـيـب مـلاحـظـه مـى كـنـيـم كـه صـلح طـلبـى و اصل پذيرش صلح در سياست خارجى حكومت
اسلامى يك مقوله پذيرفته شده اى است امّا كسانى كـه بـا مـسـلمـيـن مـى جـنـگـنـد، در ايـن
زمـيـنـه مـسـتـثـنـى شـده انـد. فـصـل دهـم قـانـون اسـاسـى كـه بـه سـيـاسـت خـارجـى كـشـور
اخـتـصـاص يـافـتـه ، در اصـل 152 بـه بـرقـرارى روابـط صـلح آمـيـز مـتـقـابـل بـا دول غير محارب
بطور صريح اشاره كرده است :سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران بر اساس نفى هرگونه سلطه جويى و سلطه پذيرى ، حـفـظ اسـتـقـلال
هـمـه جـانـبـه و تـماميت ارضى كشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهّد در بـرابـر قـدرتـهـاى
سـلطـه گـر و روابـط صـلح آمـيـز متقابل با دول غير محارب استوار است .
دفاع از حقوق مستضعفين
يـكـى ديـگـر از اصـول قـابـل بـررسـى در سـيـاسـت خـارجـى جـمـهـورى اسـلامـى ايـران ، اصلدفـاع از حـقـوق مـسـتـضـعـفـيـن اسـت . بـايـد تـوجـه داشـت كـه ايـن اصـل از نـقـطـه نظر
كارشناسى نيازمند تبيين و تفسير است و وجود واژه هايى همچون (حمايت) كـه مـى تـوانـد مـفـاهـيـم
مـتـعـدّدى را شـامـل گـردد و نـيـز تـشـخـيـص (اسـتـضـعـاف) و مستضعف قابل حمايت ، بحث را بسيار
پيچيده مى كند.قـانـون اسـاسـى جـمـهـورى اسـلامى ايران در اصل 154 جهت گيرى سياست خارجى دولت را در چگونگى برخورد
با مستضعفين و ستم ديدگان به وضوح مشخّص و تبيين كرده است :جـمـهـورى اسـلامـى ايـران سـعـادت انـسـان در كـلّ جـامـعـه بـشـرى را آرمـان خـود مـى دانـد و
اسـتـقـلال و آزادى و حـكـومـت حـق و عدل را حق همه مردم جهان مى شناسد.