مسائل سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران (1)
(رابطه با آمريكا)
پـيـروزى انـقلاب اسلامى ايران در بهمن 1357 سرآغاز عصرى تازه و وقوع رويدادهاى تلخ و شـيـريـن در سـيـاسـت خـارجـى ايـران بـود. از ايـن تـاريـخ بـه بـعـد ديـپـلمـاسى ايران با يك تـحـوّل عـمـيـق
و كـيـفـى و بـا خـطّ مـشـى جـديـدى در عـرصـه بـيـن المـللى ظـاهـر شـد. ايـن تـحـوّل شـگـرف بـيـش
از هـر چـيـز، از سـيـاسـت نـه شـرقـى ، نـه غـربـى بـه عـنـوان يـك اصـل اسـتـراتـژيـك و پـايـدار
نـشـأ ت گـرفـتـه بـود. ايـن اصـل از شـريـعت نبوى الهام گرفته و از ويژگيهاى روح حاكم بر ديپلماسى
جمهورى اسلامى ايـران مـحـسـوب مـى شـود و نيز سمبل استقلال سياست خارجى كشور است ؛ به گونه اى كه در
تاريخ گذشته ايران و تاريخ ديپلماسى جهان ، نظيرى بر آن نمى توان يافت .بى شك ، يكى از عمده ترين دلايل تـقـابـل شـيـطـان بـزرگ (آمـريـكـا) با جمهورى اسلامى ايران ،
اتّخاذ سياست نه شرقى ، نه غـربـى اسـت . گـرچـه در درسـهـاى گـذشـتـه بـا كـم و كـيـف سـيـاسـت
خـارجـى ايـران قبل از انقلاب آشنا شديم ، امّا مرورى هر چند گذرا به اوضاع حاكم بر سياست خارجى
ايران در آستانه طلوع خورشيد انقلاب اسلامى سبب مى شود تا پديده هايى كه در عرصه روابط ايران و
آمريكا به قوع پيوسته بهتر درك شوند.پـس از جـنـگ جـهـانـى دوّم در شـرايـطى كه كشورهاى استعمارزده جهان سوّم در مناطق مختلف جهان
بـويـژه در آسـيـا يكى پس از ديگرى غُل و زنجير وابستگى را از هم گسسته و به فضاى آزاد گـام مـى
نـهـادنـد، ايـران ، تـحـت سـلطـه پـهـلوى بـا كـودتـاى 28 مـرداد سـال 1332 ه. ش دوره اى تـاريـك و
ظـُلمـانـى تـوأ م با سلطه همه جانبه آمريكا را آغاز كرد و طـولى نـكـشـيـد كـه به صورت پايگاهى
براى اقدامات نظامى آمريكا و جزيره ثباتى براى سـيـاستهاى امپرياليستى آن كشور در خاور ميانه
درآمد.(282) نفوذ همه جانبه آمريكا در طـىّ 25 سـال دوره سـلطـه گـرى ايـن كـشـور بر حيات اقتصادى ،
فرهنگى ، سياسى و نظامى ايـران و غـارت ثـروت مـلّى كـشـور، بهايى بود كه رژيم بى كفايت پهلوى براى
حفظ تاج و تخت خود پرداخت .در آسـتـانـه ظـهـور انـقلاب اسلامى اوضاع نابسامانى بر سياست خارجى ايران حكمفرفا بود. ايـران بـه
عنوان يكى از ستونهاى اصلى سياست خاورميانه اى آمريكا در خليج فارس ، درياى عـمـان و بـخـشـى از
اقيانوس هند به ايفاى نقش ژاندارمى منطقه مى پرداخت و از منافع نامشروع جهان غرب به ويژه آمريكاى
جهانخوار پاسدارى مى كرد. وقوع انقلاب اسلامى و استقرار حكومت جـمـهـورى اسـلامـى ايران سبب
فروريختن يكى از اصلى ترين پايه هاى دكترين نيكسون شد و ايـران بـه سرعت از مدار سلطه آمريكا خارج
گرديد. اين ، يكى از پيامدهاى فورى انقلاب بود كه سبب دستپاچگى و بُهت و حيرت زمامداران آمريكا شد.پـايـان دوره 25 سـاله غارت ذخاير ملّى ايران به دست آمريكا، به خطر افتادن امكان دسترسى آسـان ،
مـداوم و مـطـمـئن جـهـان غـرب به نفت منطقه و به خطر افتادن حيات اقتصادى آنها، به هم ريـخـتـن
مـعـادله و مـوازنـه قـدرت در جـهـان بـه نـفـع ايـران ، انـحـلال پـيـمان سنتو در چهار مهر 1359،
برچيده شدن پايگاههاى جاسوسى و استراق سمع و جـمـع آورى آنـهـا از بـهـشـهـر و كـبـكـان در
مـرزهـاى شـمـال و شـرق كـشـور، اخـراج چهل الى 45 هزار مستشار آمريكايى از ايران ، پا كرفتن جوّ ضدّ
آمريكايى در جهان به ويژه در پيرامون ايران ، تنها بخشى از پيامدهاى فورى و ضربات شوك آورى بود كه
انقلاب اسلامى ايـران بـر پـيـكـر نـحـس آمـريـكـا نـواخـت . نـگـرشـى هـر چـنـد سـطـحـى بـر ايـن
تـحـوّلات علل موضعگيرى آمريكا در قبال جمهورى اسلامى ايران را آشكار مى كند.(283)قدر مسلّم اين است كه حوادث و پديده هايى كه در تاريخ زرّين ديپلماسى جمهورى اسلامى ايران نـسـبـت
بـه آمـريـكـا بـه ثـبت رسيده به موارد بالا محدود نمى شود و آنچه كه مورد بررسى و اشاره قرار مى
گيرد به فراخور گنجايش بسيار محدود اين درس از ميان صدها واقعه ، دست چين و گـزينش شده و طبعاً بررسى
جامع الاطراف مسائل سياست خارجى ايران در مورد آمريكا مجالى ديـگـر مـى طلبد. به همين دليل به مرور
برخى از فرازهاى مهم سياست خارجى ايران نسبت به آمريكا مى پردازيم .