كـشـور را بـه خـود مـشـغـول داشـت . از مـيـان ايـن رويـدادهـا مى توان به اشـغـال ايـران تـوسـط
مـتـّفـقـيـن و تـلاش همه جانبه هيأ ت حاكمه براى تخليه ايران از وجود نـيـروهـاى اشـغـالگـر،
خـوددارى روسـهـا از تـخـليـه بخشهاى شمالى ايران ، تقويت نيروهاى تجزيه طلب در آذربايجان و
كردستان و استفاده از اين مقولات به عنوان اهرم فشار در جهت كسب امتياز نفت شمال و بالاخره كشمكشهاى
سياسى و ديپلماتيك بريتانيا و ايران بر سر مسأ له نفت و ملى شدن صنعت نفت ايران اشاره كرد.طـى ايـن سـالهـا كـه بـيـش از يـك دهـه پـر تـلاطـم از تـاريـخ ديـپـلمـاسـى مـعـاصـر ايـران را
شـامـل مـى شـود، شكل گيرى (سياست موازنه منفى) مشخّصه اصلى جهت گيرى سياست خارجى كـشـور را
تـشـكـيـل مـى دهـد و ايـن سـيـاسـت ، بـطـور آشـكـار ديـپـلمـاسـى ايـران را از سـالهـاى قبل
متمايز مى كند.سـيـاسـت مـوازنـه مـنـفـى تـا وقوع كودتاى 28 مرداد 1332 شاكله اصلى پديده هاى سياسى و راهـنـمـاى
سـيـاسـت خـارجـى ايـران بـود. ملّى شدن صنعت نفت ، پيروزى چشمگيرى براى سياست خـارجـى كـشـور
محسوب مى گرديد امّا كودتاى مشترك آمريكا و انگليس در 28 مرداد 1332 سير حـوادث را بـه كـلى تـغـيـيـر
داد و بـا انعقاد كنسرسيوم نفتى غارت مجدّد منابع و ثروتهاى ملى كـشـور آغـاز شـد. در واقـع كـودتاى
28 مرداد به منزله شكست (سياست قدرت سوّم) در ايران بود كه از قرن نوزده ميلادى بطور جدّى دنبال مى شد.يـكـى از پـيـامدهاى فورى كودتاى 28 مرداد حضور فعّالانه و پرشتاب ايالات متّحده آمريكا در صحنه
سياست داخلى و خارجى ايران بود. گرچه سايه شوم بريتانيا از سياست خارجى كشور بطور كامل محو نگرديد،
امّا ابتكار عمل در جهت گيرى سياست خارجى ايران به دست هيأ ت حاكمه و نخبگان ديپلماسى آمريكا افتاد.به اين ترتيب ، از فرداى كودتاى 28 مرداد، از نفوذ انگليس در سياست خارجى ايران به شدّت كاسته شد و
نفوذ آمريكا جايگزين آن گرديد.بـا حـذف دولت ملّى دكتر (محمّد مصدّق) از صحنه سياست و تحكيم پايه هاى قدرت محمدرضا پـهـلوى ،
پـروسـه زوال مـشـروعـيـت سياسى در ايران شتاب بيشترى به خود گرفت و دستگاه حاكم براى تأ مين بقاى
خود بيش از پيش مهيّاى تمكين فرامين و خواسته هاى زمامداران آمريكا شد و به همين لحاظ ايران از اين
سالها به بعد به صورت متّحد وابسته آمريكا در منطقه درآمد.از دهـه 1330 تـا 1357 سـيـاسـت خـارجـى ايران در ارتباط با آمريكا در وضعيت كاملاً انفعالى قـرار
گـرفـت و با دست به دست شدن قدرت در ميان زمامداران دموكرات و جمهورى خواه آمريكا، سـيـاسـت خـارجـى
ايـران دچـار نـوسـانـات شـديـدى شـد. روى كـار آمـدن كـنـدى در آمـريـكـا مسائل تازه اى را در
سياست خارجى پهلوى مطرح كرد كه از ميان آنها مسأ له (اصلاحات ارضى) بـخـش عـمـده اى از ديـپـلمـاسـى
ايـران ـ آمـريـكـا را بـه خـود مـشغول داشت . در طى سالهاى 1330 تا 1357 ه . ش سياست خارجى فرامنطقه اى
ايران متوجه دو ابرقدرت وقت ، يعنى شوروى سابق و آمريكا بود.
سير تحوّل سياست خارجى منطقه اى ايران از صفويه تا پايان سلسله پهلوى
سـيـاسـت خـارجـى هـر كـشـورى از دو جـهـت قـابـل بـررسـى و تـجـزيـه و تحليل است . يكى بعدفرامنطقه اى آن است كه بيشتر متوجه بازيگران قدرتمند و اصلى نظام بـيـن المـلل اسـت و ديـگـرى بـعـد
مـنـطقه اى آن مى باشد. ما در صفحات گذشته به جمع بندى ديـپـلمـاسـى فـرامـنـطـقـه اى ايران تا آغاز
انقلاب شكوهمند اسلامى پرداختيم و اكنون ، مهمترين مسائل سياست خارجى منطقه اى كشور را در اين مقطع
زمانى مرور مى كنيم .با يك بررسى كلّى در سياست خارجى منطقه اى ايران به اين نكته واقف مى شويم كه كشور ما از ديـربـاز در
ايـن بـعـد از سـيـاسـت خـارجـى خـود پـيـوسـتـه بـا مـشـكـل مـواجـه بـوده اسـت . صـفـويـان
هـنـگـامى كه قدرت را به دست گرفتند، بخش عمده اى از كـوشـشـهـاى خـود را صـرف مـقـابله با تهديدهاى
همسايه هاى شمالى ، غربى و شرقى كشور كـردنـد و در جـنـوب نـيز با بيگانگان مهاجم و سلطه جو درگيرى
داشتند.