اصول و اهداف سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران (4) - سیاست خارجی ایران قبل و بعد از انقلاب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیاست خارجی ایران قبل و بعد از انقلاب - نسخه متنی

محسن پورقلی؛ تهیه کننده: مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تفاوت سياست نه شرقى ، نه غربى با سياست عدم تعهّد
بـعـد از جـنـگ جـهـانـى دوّم و تـكـويـن نـظـام دوقـطـبـى ، بـا بـيـدارى مـلّتـهـاى تـحـت سـتـم
و شكل گيرى خيزشهاى استقلال طلبانه ، برخى از كشورها نظير مصر، هند، يوگسلاوى سابق و انـدونـزى از
لحاظ فرهنگى ، ايدئولوژى ، اقتصادى و سياسى ، راهى متفاوت با شرق و غرب پيمودند.

ايـن رونـد در سـال 1335 ه‍ . ش / 1965 مـيـلادى مـنـجـر بـه تـشـكـيـل كـنفرانسى در باندونگ اندونزى ـ
تحت همين عنوان ـ گرديد و در پى آن نهضت سياسى تـازه اى بـه نـام (عـدم تـعـهـّد) در بـرابـر شـرق و
غـرب شـكـل گـرفـت . تـا اين تاريخ ، هنوز تز ارزشمندى كه ادعاى (عدم وابستگى و اتّكا) به دو قطب قدرت
را داشته باشد، ارائه نشده بود.

بـا پـيـروزى انـقـلاب اسـلامـى ايـران در بـهـمن 1357 (دكترين نه شرقى ، نه غربى)  با ادّعـايـى
مشابه عدم تعهّد وارد عرصه بين المللى شد و آثارى به مراتب بيشتر و درخشانتر از سـياست عدم تعهّد از
خود بر جاى گذاشت . وجه مشترك اين دو فلسفه سياسى در عدم جذب شدن بـه بـلوكـهـاى قـدرت و اتـحـاديـه
هـاى ابر قدرتهاست . امّا على رغم اين تشابه ، سياست نه شـرقـى ، نـه غـربـى چـه در تئورى و چه در عمل
، داراى يك سلسله ويژگيهايى است كه موجب تـمـايز آن با سياست عدم تعهّد شده است ؛ در اين زمينه به
مهمترين تفاوت اين دو سياست اشاره مى شود.

تـز عـدم تـعـهّد يك اصل تدافعى و انفعالى در قبال نظام دوقطبى و بلوكهاى حاكم بر روابط بـيـن
المـللى اسـت و بـه مـعـنـاى ايـجـاد قـدرت و قـطـب جـداگـانـه اى نـمـى بـاشـد. ايـن اصـل ، نـظـام
غـيـر عـادلانـه و تـوزيـع نـابـرابـر قـدرت را نـه تـنـهـا مـورد سـؤ ال قرار نداده و با آن به
مبارزه برنخاسته ، بلكه به عنوان يك واقعيت موجود ـ هر چند كه غير عـادلانـه بـاشـد ـ آن را
پـذيـرفـتـه اسـت ولى بـراى حـفـظ اسـتقلال و موجوديت خود از ورود به دسته بنديهاى ابرقدرتها
خوددارى مى كند. با توجه به ايـنـكـه شـرط عـضـويـت در نـهـضت عدم تعهّد، عدم عضويت رسمى كشورها در
اتّحاديه ها و بلوك بنديهاى شرق و غرب است ، بسيارى از كشورهاى وابسته ، به عضويت آن درآمده اند.

سـيـاسـت نـه شـرقـى ، نـه غربى ، برخلاف سياست عدم تعهّد، در برابر ابر قدرتها حالت تـدافـعـى و
انـفـعـالى نـدارد؛ بـلكـه بـا اتـّخـاذ سـيـاسـت تـهـاجـمـى ، فـعـّال و پـويـا عـليـه سـلطـه
گـران بـه مـبـارزه مـى پـردازد.(244)

بـنـابـرايـن ، اصـل نـه شـرقـى ، نـه غـربـى ، نـه تـنـهـا
نـوعـى عـدم تـعـهـّد در قـبـال قـدرتـهـا را دنـبـال مـى كـنـد، بـلكـه در عـيـن حـال مـانـع از
اعـمـال سـلطه جويانه آنان مى شود. همچنين ، دكترين عدم تعهّد نمايندگى جهان سوّم را برعهده دارد؛
در حـالى كـه دكترين نه شرقى ، نه غربى علاوه بر آن ، نمايندگى جهان اسلام را نيز به دوش ‍ مى كشد.

اصول و اهداف سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران (4)

(روابط مسالمت آميز با دول غيرمحارب،
دفاع ازحقوق مستضعفين،حمايت ازنهضتهاى آزاديبخش)

يـكـى از مـبـاحـث مـهـمّ و پـرمـنـاقـشـه در سـيـاسـت خـارجـى جـمـهـورى اسـلامـى ايـران ،
مـقـوله اصـول سـياست خارجى است . زيرا شالوده و پايه هاى بنيادين خط مشى و جهت گيرى ديپلماسى كـشـور
به وسيله اصول سياست خارجى رقم مى خورد و راهنماى مجريان و سياستگذاران دستگاه سياست خارجى كشور
همان اصول اساسى سياست خارجى است .(245)

ايـن مـقـوله از آن جـهـت پـرمـنـاقـشـه اسـت كـه اسـتـخـراج اصـول سـيـاسـت خارجى از منابع موجود
كار چندان آسانى نبوده و استنباط صاحب نظران سياست خـارجـى كـشـور در اين خصوص متفاوت است . با نگاهى
به منابع مكتوب در مورد سياست خارجى مـلاحـظـه مـى كـنيم كه در فهرست كردن و ذكر اصول سياست خارجى
وحدت نظر و اتّفاق رأ ى وجـود نـدارد.(246)

بـراى پـرهـيـز از ورود بـه اين وادى پرمناقشه ، لازم به نظر
مى رسد كه براى شناخت اصول سياست خارجى به قانون اساسى رجوع كنيم .

/ 74