از جمله مسايلى كه در سياست خارجى كشورها مطرح است ، مسأ له معيارهاى مشخص در اولويت بندى بـرقـرارى
روابـط بـا سـايـر واحـدهـاى سـيـاسـى اسـت . در تـجـزيـه و تـحـليـل سـيـاست خارجى كشورها
معمولاًاين سؤ ال مطرح مى شود كه آيامعيارى براى برقرارى روابـط كـشـورهـا بـا يـكـديـگـر وجـود
دارد، يـا ايـن كـه بـازيـگـران عـرصـه نـظـام بـيـن المـلل ـ كـشـورها ـ بدون پيروى از ضابطه و
معيارى مشخص ، مبادرت به برقرارى رابطه با يكديگر مى كنند؟يكى از مواردى كه علماىِ روابط بين الملل و سياست خارجى درباره آن اتّفاق نظر ندارند، همين مقوله
است .در اين مورد به سه برداشت عمده بر مى خوريم كه به آنها اشاره مى شود:
الف ـ طـرفـداران وجود معيارهاى ثابت در اولويت بندى روابط كشورها
طرفداران اين برداشت مـعـتـقـدنـد كـه گـرچـه مـمكن است در تنظيم و درجه بندى معيارهاى برقرارى روابط كشورها با يـكديگر
اختلاف نظر باشد، ولى به هر حال در وجود آنها و الزام عملى به آنها اختلافى نيست و چـه بسا ممكن است
در تطبيق معيارها با مصاديق عينى اختلافاتى باشد، ولى در وجود ضوابط و معيارهايى براى ايجاد رابطه و
گسترش آن با ديگر كشورها بحثى نيست .(211)
ب ـ مـنـكـران نـظـم ثـابـت در اولويت بندى جهت گيرى روابط كشورها
برخى از نويسندگان و صاحب نظران سياست خارجى معتقدند كه اولويتها در برقرارى روابط در هر نظامى به شرايط زمـان و اوضـاع و احـوال
سـيـاسـى ، اقـتـصـادى و اجـتماعى بستگى دارد. چه بسا نظام حاكم بر اولويـتـهـا، بـر حـسـب زمان و
تحت تأ ثير شرايط بين المللى ، معكوس شوند. بنابراين ، هيچ نـظـمـى را در اولويـت بـنـدى بـراى
بـرقرارى روابط نمى توان قطعى و ابدى فرض نمود، بلكه نظام اولويت بندى روابط، امرى قابل تغيير و
منعطف است .(212)
ج ـ قـائلان بـه عـوامـل ثـابـت و مـتغيّر
شايد بتوان به برداشت سوّمى نيز اشاره نمود كه در واقـع تـركـيـبـى از دو برداشت بالا مى باشد. طبق اين ديدگاه فرض بر اين است كه با وجود ثبات نسبى سياسى ،
نظامى و اقتصادى در يك كشور، نظير عدم وقوع كودتا، انقلاب ، شورش و تـغـيـيـر نـاگـهـانـى رهـبـران
سـيـاسـى و هـيـأ ت حـاكـمـه ، بـه هـر حـال واحـدهـاى سـيـاسـى در مـحـيـطـى پـويـا بـه نـام
نـظـام بـيـن المـلل بـه ايـفـاى نـقـش مـى پـردازنـد و مـتـغـيـّرهـاى مـؤ ثـر در جـهت گيرى
كشورها پيوسته در حـال دگـرگـونـى هـستند. امّا با وجود اين ، يك سلسله امور ثابتى نيز وجود دارند كه
در تعيين جهت گيرى كشورها با يكديگر از قبيل برقرارى رابطه ، توسعه و تحكيم سطح روابط و يا حـتـى
قـطـع رابـطـه ، تـأ ثـيـر قـاطـع و مـسـتـقـيـم دارنـد. از مـيـان ايـن عـوامـل ثـبـات بـخـش مى
توان به ارزشهاى ايدئولوژيكى ، منافع ملى ، شرايط جغرافيايى ، موقعيت ژئوپلتيك و دهها عامل ديگر
اشاره كرد.(213)بـا تـوجـه بـه بـرداشـت اخـيـر كـه تـركـيـبـى از ديـدگـاهـهـاى اوّل و دوم مـى بـاشـد، مـى تـوان
بـرخى از اولويتهاى ذهنى و عملى براى برقرارى روابط با ساير كشورها را به ترتيب اهميت به صورت زير
طبقه بندى كرد:1 ـ ارزشهاى اعتقادى و ايدئولوژيكى ؛2 ـ درك منافع ملّى جمهورى اسلامى ايران و احترام به آن ؛3 ـ جغرافياى سياسى ؛4 ـ هـمـدلى بـا مـواضـع بـيـن المـللى جـمـهورى اسلامى ايران و همكارى با ايران در مجامع بين
المللى ؛5 ـ نـداشـتـن سـابـقـه تـجـاوز بـه حـقـوق و رفـتـار خـصـمـانـه و عـهـدشـكـنـى در مقابل جمهورىاسلامى ايران در طول زمان .(214)