بازگشتي،برمي گردند.بعد از طرف سرمقدّس، صدايي چون رعد شنيدم وفهميدمصداي تسبيح ملائكه است.«1»
امام سجّاد(ع)درباره اسارت اهلبيت(ع)فرمود:در راه شام،مرابر شتري لاغر وبرهنه سوار
كردند وسر حسين(ع)را بالاي نيزدند وزنان در پشت سر من،بر استران بي زين ،سوار
بودند.و
نگهبانان از پشت سر واطراف، با نيزه هاي كشيده،مواظببودندواگر چشم يكي از ما از
اشگ پر مي شد،سرش را با نيزهمي كوفتند.«2»
شهادت رقيّه
زنان اهلبيت امام حسين(ع)،شهادت حضرت وجوانان بنيهاشم را از كودكان كارواناسراء،مخفي نگه داشته بودند.ومي
گفتند كه آنهابه مسافرت رفته اند وبزودي بر مي گردند.شبي درشام،نيمه هاي شب،رقيه(س)دختر امام،از خواببيدار شد وپدرش را صدازد ومي
گفت:پدرم حسين(ع)كجاست ؟اوبهانة پدر را گرفته بودوبقدري مضطرب بود،كههمة
كودكان درخرابه را،به گريه وفغان انداخت.يزيد متوجه سرو وصداي كودكان امام شد وسؤال كرد:چهخبراست؟وقتي جريان رقيه(س)را
به او گفتند،دستور داد كه
1و
2 ـدركربلا چه گذشت؟