روضه های چهارده معصوم (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

روضه های چهارده معصوم (علیه السلام) - نسخه متنی

گردآورنده: محمد تقی صرفی پور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شبي‌ بستر امام‌ را انداختيم‌ ولي‌ امام‌ رضا(ع‌)نيامد!اهل‌ وعيال‌امام‌ دچار اضطراب‌ شدند
وماهم‌ از نيامدن‌ ايشان‌ ناراحت‌بوديم‌.وقتي‌ صبح‌ شد،امام‌رضا(ع‌) داخل‌ خانه‌ شد ونزد
ام‌ّاحمد كه‌ بانوي‌ خانه‌ بود،رفت‌ وفرمود:آن‌ امانتهايي‌ را كه‌ پدرم‌بشما سپرد،را بياور
وبمن‌ بده‌!ام‌ّ احمد با شنيدن‌ اين‌مطلب‌،شروع‌ بنوحه‌ وزاري‌ نمود.امام‌ اورا تسلّي‌ داد
وازبيقراري‌ منع‌ نمود.وفرمود:اين‌ راز را فاش‌ نكن‌ تا خبرشهادت‌پدرم‌،به‌ والي‌ مدينه‌
برسد.

بعد از چند روز خبرشهادت‌ موسي‌ بن‌ جعفر(ع‌)به‌ مدينه‌رسيد وخبرآن‌ مطابق‌ همان‌ شبي‌ بود
كه‌ امام‌ رضا(ع‌)در منزل‌نبودند وبه‌ بغداد رفته‌ بودند تا پدربزرگوارشان‌را غسل‌
وكفن‌نمايند.بعد از آن‌ ،امام‌ رضا(ع‌)دستور دادند تا براي‌ امام‌كاظم‌(ع‌)عزاداري‌ نمايند.«1»

وقتي‌ امام‌ كاظم‌ بشهادت‌ رسيد،جنازه‌ امام‌ را چهارغلام‌ برسردست‌ گرفته‌ بودند وصدامي‌
زدند:اي‌ مردم‌!هركه‌ مي‌ خواهدموسي‌ بن‌ جعفر(ع‌)را ببيند،بيايد!
باشنيدن‌ اين‌ نداء،دربغداد غلغله‌ افتاد.سليمان‌ بن‌ جعفر عموي‌هارون‌ در كنار شط‌ّ،قصري‌
داشت‌.وقتي‌ صداي‌ غوغاي‌ مردم‌را شنيدواين‌ نداءبگوشش‌ رسيد،از قصر بيرون‌ آمد وعمامه‌اش‌
را انداخت‌ وگريبان‌ چاك‌ كرد.اوبا پاي‌ برهنه‌ در تشييع‌حضرت‌ حاضر شد ودستور داد كه‌ در جلو
جنازه‌صدابزنند:هركه‌ مي‌ خواهد به‌ طيّب‌ فرزند طيّب‌ نگاه‌ كند،بيايد وبه‌ بدن‌مقدّس‌
امام‌ نگاه‌ كند.

همة‌ مردم‌ جمع‌ شدند وصداي‌ شيون‌ وفغان‌ از زمين‌ به‌ آسمان‌مي‌ رسيد.«2»

2 ـمنتهي‌ الامال‌

/ 84