روضه های چهارده معصوم (علیه السلام) نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
آنرا بمن خوراندند وزهربه جگر من رسيده است!واين خونها قطعات جگرمن مي
باشندپرسيدند:چرا خودرا معالجه نمي كنيد؟فرمود:مرگ را باچهمي توان معالجه نمود؟
دراين ميان،امام حسين(ع)به همراهاسود وارد شدند.حسين(ع)برادر خودرا درآغوش گرفت
وسر مبارك وميان دوچشمش رابوسيد.سپس نزد برادر نشست ومدتي آندو باهم نجوا نمودند .اسود
گفت:*انّا لِلّه وانّا اليه راجعون.*گويا خبر رحلت امامحسن(ع) به برادرش رسيده
است.«1»
از زياد مخارقي نقل شد است كه:وقتي زمان شهادت امامحسن(ع)رسيد،برادرش
حسين(ع)رافراخواند وفرمود:ايبرادر !هنگام جدائي من رسيده است ومن به خداي
خويشملحق مي شوم....اي حسين!چون از دنيا رفتم،چشم مرا بر هم
1-منتهي الامال
گذار ومرا غسل وكفن كن!سپس بدنم را در تابوت گذاشته وبرسر قبر پيامبر ببر تا با اوديدار
كنم.بعد بسوي قبر جدّه ام فاطمهبنت اسد ببر ودرآنجا دفنم نما!مردم گمان مي كنند كه
شما ميخواهيد مرا در كنار رسول خدا(ص)به خاك بسپاريد وجمعشده واز شما ممانعت مي
كنند!تورا بخدا سوگند!مبادا دربارهمن به اندازه شيشه حجامتي خون ريخت شود!...
وقتي امام رحلت نمود،حسين(ع)بعد از غسل وكفن ونماز بربدن شريفش،جنازه را طبق
وصيت،بطرف مرقد نبيّ اكرم(ص)حركت داد.امّا مروان ،حاكم مدينه،دستورداد تا مأمورين
راه رابر جنازه امام حسن(ع)بستند!«1»
وطبق روايتي آن بدن شريف را تير باران كردند،بطوريكه هفتادتير از بدن حضرت،بيرون
كشيدند.«2»
از رسول خدا(ص)در فضيلت زيارت امام حسن(ع) نقل شدهكه:چون فرزندم حسن را به زهر
شهيد كنند،ملائكه آسمانهايهفتگانه بر او مي گريند وهمه چيز حتّي' پرندگان
آسمانوماهيان درياها بر او مي گريند.هرچشمي كه بر اوبگريد،چشمش در روزيكه چشمها كور
مي شوند،كور نميگردد.وهرشخصي كه بر مصيبت او اندوهگين شود،دلش درروزيكه دلها
اندوهگين است،غمگين نمي شود.وهركه اورادربقيع زيارت كند،در روزيكه قدمها بر پل
صراط لرزاناست،قدمش بر پل صراط ثابت باشد.«3»
1-ارشاد 2-منتهي الامال 3-منتهي الامال
*ذكر مصيبت امام حسين(ع)واهل بيتش
*
/
/
*روضه وداع حسين(ع)باقبر پيامبر:
*
امام حسين(ع)قبل از حركت بطرف مكّه سپس كربلا،برايوداع با رسول خدا(ص) بر سر مرقد
شريف حضرت رفت وگفت :السلام عليك يا رسول اللّه!من حسين فرزندتو وفرزندزاده
توهستم.من سبط توهستم كه مرا در ميان مسلمين ،برايهدايت جانشين قراردادي!اي
پيامبر خدا!اينك آنها مراضعيف شمردند ومقام وحقّ مرا رعايت نكردند!من اينشكايت را
بشما مي كنم تا زمانيكه شمارا ملاقات نمايم.
شب بعدنيز امام به زيارت قبر جدّش رفت وفرمود:خدايا!اينقبر
پيامبرت،محمّد(ص)است.ومن فرزند دختر پيامبرتهستم.براي من حوادثي پيش آمده است
كه تو خود به انهادانائي!خدايا!من معروف را دوست دارم واز منكر بي زارم.ايخداي