روضه های چهارده معصوم (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

روضه های چهارده معصوم (علیه السلام) - نسخه متنی

گردآورنده: محمد تقی صرفی پور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ذوالجلال‌ وصاحب‌ كرامت‌!به‌ حق‌ّ اين‌ قبر وآنكه‌ در آن‌است‌،از تو مي‌ خواهم‌ كه‌ راهي‌
در پيش‌ روي‌ من‌ قرار دهي‌ كه‌مورد رضا وخوشنودي‌ تو ورسول‌ تو باشد.«1»
امام‌ در جواب‌ اُم‌ّ سلمه‌ كه‌ خواستار منصرف‌ شدن‌ از سفر به‌عراق‌ بود،فرمود:اي‌ مادر!من‌
مي‌ دانم‌ كه‌ از روي‌ ظلم‌ شهيد مي‌شوم‌ وسرم‌ از تنم‌ جدا مي‌ شود.به‌ تحقيق‌ كه‌ خداوند
عزّ وجل‌ّمقدر كرده‌ است‌ كه‌ اهل‌ بيتم‌ آواره‌ وفرزندانم‌ شهيد شده‌ ويا به‌زنجير اسارت‌
كشيده‌ شوند وآنها طلب‌ كمك‌ مي‌ كنند ولي‌
كمك‌ وفريادرسي‌ پيدا نمي‌ نمايند.«2»
1و2-سخنان‌ امام‌ حسين‌(ع‌) از مدينه‌ تاكربلا
/شهادت‌ مسلم‌ بن‌ عقيل‌(ع‌)
/
/
 
/
بعد از حركت‌ از مكّه‌ بسوي‌ كوفه‌،درمحل‌ّ ثعلبيه‌ خبر شهادت‌مسلم‌ بن‌ عقيل‌ وهاني‌ را
به‌ امام‌ دادند.امام‌ فرمود:*انّا لِلّه‌ وانّااليه‌ راجعون‌ .*آنگاه‌ اشك‌ به‌ صورتش‌ جاري‌
شد.همراهان‌امام‌ نيز گريه‌ كردند وصداي‌ شيون‌ زنها هم‌ بگوش‌ مي‌ رسيد.سپس‌ امام‌
فرمود:*بعد از شهادت‌ مسلم‌ وهاني‌،ديگر زندگي‌گوارا نيست‌.*«1»
 
*شهادت‌ مسلم‌ بن‌ عقيل‌(ع‌)
*
مردم‌ كوفه‌ بعد از آن‌ همه‌ استقبال‌ از سفير امام‌ حسين‌(ع‌)،باتهديدهاي‌ ابن‌ زياد،از
اطراف‌ مسلم‌ پراكنده‌ شده‌ واورا تنهاگذاشتند!بطوريكه‌ شبي‌ بعد ازنماز مغرب‌ وعشاء
،اوجايي‌ رانداشت‌ كه‌ برود.لذا تنها وغريب‌،خسته‌ وتشنه‌ در كوچه‌ هاي‌كوفه‌ ،به‌ سكوي‌ در
خانه‌ اي‌ تكيه‌ زده‌ بود.صاحب‌ خانه‌ زني‌بنام‌ طوعه‌ بود كه‌ در انتظار مراجعت‌ پسرش‌
بود.او وقتي‌ مسلم‌را شناخت‌،اورا به‌ خانه‌ بردومسلم‌ را اكرام‌ نمود.امّا وقتي‌ پسرطوعه‌
آمد ومتوجه‌ حضور مسلم‌ در خانه‌ شان‌ شد،اين‌ مطلب‌را به‌ مأمورين‌ خبر داد وناگاه‌ خانه‌
طوعه‌ به‌ محاصره‌ مأمورين‌ابن‌ زياد درآمد.
حضرت‌ مسلم‌(ع‌)شمشير خودرا برداشت‌ واز خانه‌ بيرون‌ آمدوبه‌ مأمورين‌ حمله‌ نمود.عده‌ اي‌
از آنها بدست‌ او كشته‌ شدندوبه‌ هرطرف‌ حمله‌ مي‌ نمود،از مقابلش‌ مي‌ گريختند.
1-سخنان‌ امام‌ حسين‌(ع‌)از مدينه‌ تا كربلا
امّا وقتي‌ از مقابله‌ با مسلم‌ عاجز شدند،نامردانه‌ از بالاي‌بامها،سنگ‌ وچوب‌ وآتش‌ بر
حضرت‌ مي‌ انداختند.
مدتي‌ وضع‌ به‌ اين‌ منوال‌ بود تا اينكه‌ ابن‌ اشعث‌،به‌ مسلم‌ امان‌داد وگفت‌:من‌ تورا
سالم‌ به‌ نزد ابن‌ زياد مي‌ برم‌ واو قصد كشتن‌تورا ندارد!چون‌ ضعف‌ وخستگي‌ وتشنگي‌ بر
مسلم‌ غلبه‌ كرده‌بود،بناچار اين‌ امان‌ را قبول‌ كرد وخودرا تسليم‌ نمود وآنان‌ اورابنزد
حاكم‌ كوفه‌ بردند.مسلم‌ را مقداري‌ بر در دارالاماره‌ نگه‌داشتند تا اينكه‌ فرمود:اي‌
منافقان‌ بي‌ وفا!جرعه‌ آبي‌ به‌ من‌بدهيد!يكنفر بنام‌ مسلم‌ بن‌ عمرو،جوابداد:يك‌ قطره‌
آب‌ بتونمي‌ دهيم‌ تا از آب‌ حميم‌ جهنّم‌ بياشامي‌!
حضرت‌ فرمود:مادرت‌ به‌ عزايت‌ بنشيند!توسزاوارتري‌ از من‌به‌ اينكه‌ از آب‌ حميم‌ جهنم‌
بياشامي‌!دراين‌ موقع‌ مسلم‌ ازشدّت‌ ضعف‌ وتشنگي‌ به‌ ديوار تكيه‌ داد.
در اين‌ هنگام‌ عمرو بن‌ حريث‌ به‌ غلام‌ خود گفت‌ كه‌ ظرف‌ آبي‌براي‌ مسلم‌ ببرد.
وقتي‌ ظرف‌ آب‌ را بدست‌ او دادند وخواست‌ بياشامد،ظرف‌ ازخون‌ دهان‌ حضرت‌ پُر شد.آبرا

/ 84