وَ إِنَّهُ في أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنالَعَلِيٌّ حَكِيمٌ 43: 4، فرمودند: مقصودأمير المؤمنين عليه السّلام است.
و مؤيد اين تأويل حديثي است كه از امامثامن عليّ بن موسى الرّضا عليه السّلامروايت شده كه آن حضرت فرمودند: پدرم امامموسى كاظم عليه السّلام اين آيه را تلاوتفرمود: وَ إِنَّهُ في أُمِّ الْكِتابِلَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ 43: 4، بعد ازآن فرمود: مقصود عليّ بن أبي طالب عليهالسّلام است.
و در حديث ديگر از أصبغ بن نباته (رحمهالله) روايت شده كه گفت:
روزى با مولاي خود أمير المؤمنين عليهالسّلام بمنزل صعصعة بن صوحان رفتيم درحالتي كه أو در بستر خود خوابيده بود چونچشم صعصعة بر جمال أمير المؤمنين عليهالسّلام افتاد از جاى برخاست و إظهاربهبودى نمود و مرض أو سبك گرديد پس آن جناببه او فرمود: اى صعصعة زيارت كردن ما رابراى خود مايه فخر و افتخار بر قوم خودمشمار، صعصعة عرض كرد: نه يا أمير المؤمنينليكن آن را ذخيره و أجر مىشمارم براىخود، پس أمير المؤمنين فرمود: به خدا قسمكه من گمان نداشتم در حقّ تو مگر خفّتمئونت و كثرت معونت را، صعصعة عرض كرد: ياأمير المؤمنين به خدا قسم كه من اعتقادندارم در حقّ تو مگر اين را كه عالم هستى بهخدا، و به درستى كه خداى تعالى در نظر توعظيم است، و به درستى كه تو در كتاب خداعليّ حكيم هستى يعنى خداى تعالى در حقّ توفرموده: إِنَّهُ في أُمِّ الْكِتابِلَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ 43: 4، و بهدرستى كه تو نسبت به مؤمنان رءوف و رحيمهستى.
و در حديث ديگر عبد الله بن سنان از حضرتأبي عبد الله عليه السّلام روايت نموده كهآن جناب فرمودند:
زمانى كه زيد بن صوحان در جنگ جمل به زمينافتاد أمير المؤمنين عليه السّلام بسوى أوروانه گرديد تا آن كه به بالين سرش نشست پسبه أو فرمود: يا زيد خدا ترا رحمت كندبتحقيق كه بودى تو خفيف المئونة و كثيرالمعونة، چون زيد آواز آن حضرت را شنيد سرخود را بلند نمود و بجانب آن حضرت نظرافكند و عرض كرد:
يا أمير المؤمنين خدا ترا جزاي خير دهد بهخدا قسم كه من عالم نبودم ترا مگر آن كه