اگر درست دقت كنيم خواهيم ديد قانونى كه بشر پيوسته در آرزوى آنست ومردم تنها و دسته دسته به نهاد خدادادى لزوم چنان مقرراتى را كه سعادتشان را تأ مين كند , درك ميكنند , همانا قانونى است كه جهان بشريت را از آن جهت كه جهان بشرى است بيتبعيض و استثناء به نيكبختى رسانيده در ميانشان كمال عمومى را برقرار سازدو بديهى است تاكنون دردوره هاى گوناگون زندگى بشر چنين قانونى كه تنظيم يافته عقل و خرد باشد , درك نشده است و اگر چنين قانونى بحسب تكوين بعهده خرد گذاشته شده بود البته در اين روزگاران دراز براى بشريت درك و مفهوم ميشدبلكه همه افراد مردم كه با جهاز تعقل مجهز ميباشند آن را تفصيلا درك ميكردند چنانكه لزوم آن رادر جامعه خود درك ميكنند .و بعبارت روشنتر قانون كامل مشتركى , كه بايد سعادت جامعه بشرى را