شيعه چنانكه در آغاز , براى پيدايش تفكر فلسفى عاملى مؤثر بود در پيشرفت اينگونه تفكر و ترويج علوم عقليه نيز ركنى مهم بود و پيوسته بذل مساعى ميكرد و از اين روى با اينكه با رفتن ابن رشد , فلسفه از ميان اكثرت تسنن رفت هرگز ازميان شيعه نرفت و پس از آن ميان شيعه نرفت و پس از آن نيز فلاسفه اى نامى مانند خواجه طوسى وميرداماد وصدرالمتأ لهين بوجودآمده يكى پس از ديگرى در تحصيل و تحرير فلسفه كوشيدند .همچنين در ساير علوم عقليه كسانى مانند خواجه طوسى و بيرجندى و غير ايشان بوجود آمدند .همه اين علوم و بويژه فلسفه الهى در اثر كوشش خستگى ناپذير شيعه پيشرفت عميق كرد چنانكه با سنجش آثار خواجه طوسى و شمس الدين تركه و ميرداماد و صدرالمتأ لهين با آثارگذشتگان روشن است .
چرا فلسفه در شيعه باقى ماند
چنانكه عامل مؤثر در پيدايش تفكر فلسفى و عقلى در ميان شيعه و بوسيله شيعه درميان ديگران ذخاير علمى بوده كه از پيشوايان شيعه بيادگار مانده عامل موثر دربقاء اين طرز تفكردر ميان شيعه نيز همان ذخاير علمى است كه پيوسته شيعه بسوى آنها با نظر تقديس و احترام نگاه ميكند و براى روشن شدن اين مطلب كافى است كه ذخاير علمى اهل بيت (ع ) را با