كاملا روشن است كه از روز اول گروه اقليت شيعه از اكثريت تسنن جدا شده پيوسته با مخالفين خود در نظريات خاصه اى كه داشت بمحاجه ميپرداخت .درست است كه محاجه دو طرفى است و متخاصمين هر دو در آن سهيم ميباشند ولى پيوسته شيعه جانب حمله و ديگران جانب دفاع را بعهده داشته اند و پيشقدمى در تهيه وسائل كافيه مخاصمت در حقيقت از آن كسى است كه بحمله ميپردازد .و نيز در پيشرفتى كه تدريجا نصيب مبحث كلامى شد و در قرن دوم و اوايل قرن سوم با شيوع مذهب اعتزال باوج ترقى رسيد پيوسته علماء و محققين شيعه كه شاگردان مكتب اهل بيت بودند در صف اول متكلمين قرار داشتند .گذشته از اينكه (133) سلسله متكلمين اهل سنت از اشاعره و معتزله و غير ايشان به پيشواى اول شيعه على عليه السلام ميرسد .و اما كسانيكه بآثار صحابه پيغمبر اكرم (ص ) آشنائى دارند خوب ميدانند كه در ميان اينهمه آثار كه از صحابه ( كه در حدود دوازده هزار نفر از ايشان ضبط شده ) در دست است حتى يك اثر كه مشتمل بتفكر فلسفى باشد نقل نشده تنها اميرالمؤمنين عليه السلام است كه بيانات جذاب وى در الهيات عميقترين تفكرات فلسفى را دارد .صحابه و علماء تابعين كه بدنبال صحابه آمده اند و بالاخره عرب آن روز به تفكر آزاد فلسفى هيچگونه آشنائى نداشتند .و در سخنان دانشمندان دو قرن اول هجرى نمونه اى از كنجكاوى فلسفى ديده نميشود تنها بيانات