شیعه در اسلام نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
ازجزئيات حوادث و گرفتاريهاى سالها و هزاران سالها پس از خود غفلت نكند , و سخن گويد ولى ازمهمترين وضعى كه بايد در اولين لحظات پس ازمرگش بوجود آيد غفلت كند يا اهمال ورزد وامرى باين سادگى ( از يكطرف )و باين اهميت ( از طرف ديگر ) بناچيز گيردو با اينكه بطبيعيترين و عادى ترين كارها مانند خوردن و نوشيدن و خوابيدن مداخله و صدها دستور صادر نموده ازچنين مسئله با ارزشى بكلى سكوت ورزيده كسى را بجاى خود تعيين نفرمايد ؟ و اگر بفرض محال تعيين زمامدار جامعه اسلامى در شرع اسلام بخود مردم مسلمان واگذار شده بود باز لازم بود پيغمبر اكرم (ص ) بيانات شافى در اين خصوص كرده باشد ودستورات كافى بايست بدهد تا مردم در مسئله اى كه اساسا بقاءو رشد جامعه اسلامى و حيات شعائر دين بآن متوقف واستوار است , بيدار و هشيار باشند .و حال آنكه از چنين بيان نبوى و دستور خبرى نيست و اگر بود كسانيكه پس از پيغمبر اكرم (ص ) زمام امور را بدست گرفتند مخالفتش نميكردند در صورتيكه خليفه اول خلافت را به خليفه دوم با وصيت منتقل ساخت و همچنين خليفه چهارم بفرزندش وصيت نمود و خليفه دوم خليفه سوم را با يك شوراى شش نفرى كه خودش اعضاء آن و آئين نامه آنرا تعيين و تنظيم كرده بود , روى كار آورد ومعاويه امام حسن را بزور بصلح وادار نموده خلافت را باين طريق برد و پس از آن خلافت بسلطنت موروثى تبديل شد و تدريجا شعائر دينى از جهاد و امر به معروف و نهى ازمنكر و اقامه حدود و غير آنها يكى پس از ديگرى از جامعه هجرت كرد و مساعى شارع