شیعه در اسلام نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
اينان طبعا با دلهاى پاك خودشان متوجه جهان ابديت ميشوند و به نمودهاى گوناگون اين جهان ناپايدار بنظر آيه و نشانه نگاه ميكنند و هيچگونه اصالت و استقلالى بآنها نميدهند .آن وقت است كه از دريچه آيات و نشانه هاى زمينى و آسمانى نو و نامتناهى عظمت كبرياى خداى پاك را با درك معنوى مشاهده ميكنند و دلهاى پاكشان يكجا شيفته درك رمزهاى آفرينش ميشود و بجاى اينكه در چاله تنگ سود پرستى شخصى زندانى شوند در فضاى نامتناهى جهان ابديت بپرواز در آمده اوج ميگيرند .وقتيكه از راه وحى آسمانى ميشنوند كه خدايتعالى ازپرستش بتها نهى ميكند و ظاهر آن مثلا نهى از سر فرود آوردن در برابر بت است , بسبب تجليل از اين نهى ميفهمند كه غير از خدا را نبايد اطاعت كرد زيرا حقيقت اطاعت همان بندگى و سر فرود آوردن است و از آن بالاتر ميفهمند كه از غير خدا نبايد بيم و اميد داشت و از آن بالاتر ميفهمند كه بخواستهاى نفس نبايد تسليم شد و از آن بالاتر ميفهمند كه نبايد بغير خدا توجه نمود .و همچنين وقتيكه از زبان قرآن ميشنوند كه بنماز امر ميكند و ظاهر آن بجا آوردن عبادت مخصوص است , بحسب باطن از آن ميفهمند كه بايد با دل و جان كرنش و نيايش خدا را كرد و از آن بالاتر ميفهمند كه بايد در برابر حق خود را هيچ شمرد و فراموش كرد تنها با ياد خدا پرداخت .چنانكه پيداست معانى باطنى كه در دو مثال بالائى يادآورى شد مدلول لفظى امر و نهى نامبرده نيست ولى درك آنها براى كسى كه به تفكر وسيعترى پرداخته جهانبينى را بخودبينى ترجيح ميدهد , اجتناب ناپذير ميباشد .