سرآغاز
خداوندا دلم را چشم بگشاى به رحمت باز كن گنجينه ى جود دلى بخش از ناى خويش معمور دراسانيم شكر انديش گردان اميدم را به جائى كش عمارى چو خود برداشتى اول ز خاكم
چو خود برداشتى اول ز خاكم
به معراج يقينم راه بنماى درونم خوان بشاد روان مقصود زبانى ز آفرين ديگران دور به دشوارى سپاسم بيش گردان كه باشد پيشگاه رستگارى مده آخر به طوفان هلاكم
مده آخر به طوفان هلاكم