بردن شكر خسرو را به خانه ى خويش به مهماني - گزیده ای از خسرو و شیرین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گزیده ای از خسرو و شیرین - نسخه متنی

امیرخسرو دهلوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بردن شكر خسرو را به خانه ى خويش به مهماني





  • به صد خواهشگرى شهرا پريروى
    شهنشه نيز نگذشت از رضايش
    چو هر گل كرد خوش با بلبلى جاى
    شكر گفتا كه چون من خود برانم
    تو هم بهر دل من گر توانى
    شهنشه زان حدي آمد به خود باز
    كه گر خسرو نداند داند آفاق
    چه شيران را ز راه افگندم اين جا
    چه زرها خاك شد بر استانم
    كه با چندين حريفان بر در من
    نه مقصود من آن بود اندرين كار
    وليكن بس كه نامت مي شنيدم
    كنون اقبال كرد آن كار سازى
    روا باشد كه چندين كرده پرهيز
    مرا خواهى تو كش خواه اشتياقت
    ملك گفتا كه هست اين سهل كارى
    همين دم موبدان را شو طلبگار
    صنم گفت ار چه جانت ناصبور است ملك ناكام از ان سرو شكر خند
    ملك ناكام از ان سرو شكر خند



  • به عشرتگاه خود شد ميهمان جوى
    به مهمان رفت در مهمان سرايش
    ملك ماند و بهار عالم آراى
    كه باقى عمر دولت با تو رانم
    حديى گوش كن زان پس تو دانى
    صنم برداشت مهر از حقه ى راز
    كه من چون رستم از غوغاى عشاق
    چه شاهان را كلاه افگندم اين جا
    چه سرها پست شد بر آشيانم
    نيالود از لب كس ساغر من
    كه در در پرده دارم پارسا وار
    هوايت را بصد جان مي خريدم
    كه از وصلت كنم گردن فرازى
    سرانجام از فساد اتش كنم تيز
    كه بى تزويج، دورم ز اتفاقت
    به كابينى بيرزد چون تو يارى
    كه تا فردا ندارم صبر اين كار
    بيا امشب كه فردا هم نه دور است به آغوشى و بوسى گشت خرسند
    به آغوشى و بوسى گشت خرسند


/ 65