مناجات شيرين در شب فراق - گزیده ای از خسرو و شیرین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گزیده ای از خسرو و شیرین - نسخه متنی

امیرخسرو دهلوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مناجات شيرين در شب فراق





  • شبى تاريك چون دريائى از قير
    ز جنبيدن فلك بى كار گشته
    ز ظلمت گشته پنهان خانه ى خاك
    سواد تيره چون سوداى جانان
    جهان چون اژدهاى پيچ در پيچ
    شبى اين گونه تاريك و جگر سوز
    به آب ديده با شب راز مي گفت
    همى ناليد كاى شب چند ازين داغ
    به پايان شو كه من زين بى قرارى
    چو خسبى آخر اى صبح سيه روى
    چه شد يارب پگه خيزان شب را
    مگر بشكست ناى مطرب پير
    مگر بر نوبتى خواب اشتلم كرد
    مگر شد بسته مرغ صبح در دام
    مگر دود دلم عالم سيه كرد
    وگر نه كى شبى را اين در نگست
    مرا زين شب سيه شد روى هستى
    گهى باشد كه اين شب روز گردد
    ازين ظلمات غم يابم رهائى بسى مى كرد زينسان نا اميدى
    بسى مى كرد زينسان نا اميدى



  • به دريا در چكيد چشمه ى شير
    ستاره در رهش مسمار گشته
    چو چاه بيژن و زندان ضحاك
    به دامان قيامت بسته دامان
    به جز دود سيه گردش دگر هيچ
    ز غم بى خواب شيرين سيه روز
    ز روز بد حكايت باز مي گفت
    همائى را مكش در چنگل زاغ
    به خواهم مردن از شب زنده دارى
    به آب چشم من رخ را فرو شوى
    كه در تسبيح نگشايند لب را
    كه بر مى نارد امشب ناله ى زير
    كه امشب خاستن را وقت گم كرد
    كه بانگى در نمي آرد به هنگام
    دم من شمع گردون را تبه كرد
    كه گردون بسته و سياره لنگ است
    سيه روئيست اين نى شب پرستى
    دل پر سوز من بى سوز گردد
    به چشم خويش بينم روشنائى كه ناگه از افق بر زد سپيدى
    كه ناگه از افق بر زد سپيدى


/ 65