بازگشت
ارتش به پادگان ها
با آزدسازي سردشت تقريباً همه خطّه كردستان از سيطره نظامي ضدانقلاب رهايي يافت و در اين زمان ارتش فرمان داد كه همه سربازان به پادگان ها بازگردند و
شهرها را تخليه كنند. بقيه پاكسازي منطقه را نيز به ژاندرمري سپردند. قرار شد
جهادسازندگي و گروه هاي ايدئولوژيكي به كردستان بروند و كارهاي عمراني را
آغاز نمايند. اما ديديم و ديديد كه در عرض يك ماه كه ارتش سكوت كرد،
توطئه گران بازگشتند، آنهائيكه به عراق گريخته بودند بازگشتند. اسلحه وارد
كردند، سنگر بستند، راه ها را سد كردند، به شهرها ريختند و عده اي را كشتد.
سرگردنه ها را بستند و خيلي جنايت هاي ديگري از آنها به ظهور پيوست، بازهم
هنگاميكه ارتش سكوت كرده بود. ارتش فقط در پادگان ها بود و نمي خواست وارد
شهرها شود و درگيري بوجود آورد تا اينكه باز دولت احساس كرد سكوت بيش از اين
جايز نيست. چگونه مي توان سكوت كرد هنگاميكه بيست يا سي نفر از پاسداران را
در راه سردشت و بانه بي رحمانه كشتند، و هر روز عده اي را اينجا و آنجا اعدام
مي كنند. چگونه ارتش مي تواند سكوت كند؟