توطئه مريوان
در شهر مريوان 25 پاسدار كرد و محلي زندگي مي كردند، كه اهل مريوان بودند ودر مريوان خانه داشتند و تنها گناه آنها اين بود كه به انقلاب اسلاكي ايران
معتقد بودند و نمي خواستند از احزاب چپ متابعت كنند. در تاريخ 23تيرماه 58
صدها نفر از مسلحين احزاب چپ وارد مريوان شدند و پاسداران را محاصره كردند و
نيمي از آنها را كشتند و بقيه را مجروح و يا متواري كردند. يكي از مجروحين
پاسدار را با موزائيك سر بريدند و جسد او را روي سنگ فرش ها و اطاق ها
كشاندند و نواري پهن از خون او همه جا را گلگون كرده بود.در اين صحنه جنايت، نه ارتشي وجود داشت، نه ژاندارمري و نه شهرباني، ولي
احزاب چپ نمي توانستند حتي وجود 25 مسلح بومي كرد را كه مخالف آنها بودند
تحمل كنند، و اين چنين وحشيانه آنها را قتل عام مي نمايند. ولي هنگامي فرا
مي رسند كه كار از كار گذشته بود، و لذا در پادگان ارتشي مريوان، چهار
كيلومتر خارج شهر مستقر مي شوند. احزاب چپ براي اعتراض به ورود پاسداران به
پادگان مريوان، مردم شهر را به اردوگاهي هشت كيلومتر خارج شهر بردند و زير
چادر جمع كردند، و جاروجنجالي به راه انداختند و چند هزار نفر از طرفداران
آنها از سنندج بسوي مريوان به حركت درآمدند و مي خواستند كه زن ها و بچه ها
را به جلو انداخته به پادگان ارتشي مريوان حمله كنند، و نيروهاي زيادي از
كردهاي داخلي و خارجي همه مرتفعات پادگان را محاصره كردند، و پادگان به شدت
متشنج شده بود.دولت به من مأموريت داد كه به مريوان بروم و قضيه را با صلح و صفا خاتمه دهم،
من نيز همراه با سرتيپ فلاحي فرمانده نيروي زميني با يك هليكوپتر وارد پادگان
مريوان شدم، درحاليكه شهر در تصرف نيروهاي چپي بود و حاصره دشمن هر لحظه
تنگ تر مي شد و تشنجات منطقه بالا مي گرفت. ما مدت ده روز در مريوان مانديم،
و با فعاليت شبانه روزي و جلسات متعدد طولاني با همه اطراف، بالاخره موفق
شديم كه قضيه مريوان را با صلح و صفا حل كينم. بزرگان شهر نظرات ما را
نمي پذيرفتند، ولي احزاب چپ بشدت توطئه مي كردند كه خونريزي به راه بياندازند
و دامنه آشوب و اغتشاش بالا بگيرد.برنامه ما اين بود كه امنيت به منطقه
بازگردد و حاكميت دولت استقرار بيابد و مسلحي مزاحم ديگران نشود و هيچ حزبي
امنيت شهر را بهم نزند، حتي آنها كه كشته داده اند حق انتقام گيري ندارند و
فقط دادستان انقلاب و يا دادگستري حق رسيدگي به اتهامات مجرومين را دارند و
بسمردم شهر نظرات ما را پذيرفتند، زيرا خواهان آشوب و خونريزي نبودند، و
نمي خواستند كه جنگ در شهر آنها باعث تخريب و قتل بي گناهان شود و لذا از
مسلحين احزاب چپ خواسنتد كه شهر را ترك كنند و به حاكميت دولت گردن گذاشتند و
گروه گروه از زن ها و بچه ها از اردوگاه خارج شهر به خانه هاي خود بازگشتند و
با سرور و شادماني بكار و زندگي خود پرداختند، ولي در همان روز حدود 35 نفر
از چريك هاي فدايي خلق و احتمالاً همراه با احزاب ديگر در پشت ساختمان دژبان
مريوان كه تلفن خانه هم بود تحصن كردند و با اين توافق مخالفت مي نمودند.