حركت مجدد
ارتش تصميم گرفت كه دوباره وارد عمل شود و به آنها نشان دهد كه اگر بخواهدقادر است در هر لحظه و هر كجا قدرت آنها را متلاشي سازد، و اين چنني كرد. در
منطقه سردشت و بانه ضرباتي شكننده بر دشمن وارد كرد. در مناطقي كه محل تجمع و
قدرت آنها بود ارتش به آنها حمله مي برد و درست در ميان و وسط آنها پايئن
مي آمد و بابت اينها شهيد مي داد. فكر نكنيد اين عمليات بي خود و بدون زحمت
بود، بسيار شهيد داد، شهدا داد، اما وسط دشن پياده مي شد و دشمن را آنچنان
متلاشي مي كرد كه ديگر به آن نقطه بازنگردد. در يكي از اين رزم ها كه خود نيز
در آن شركت داشتم يكي از هليكوپترها بر قله كوهي فرود مي آمد كه آنها با
كاليبر 50 هليكوپتر را هدف قرار دادند و يكي از سربازان گلوله به سينه اش
نشست و به مريش خانه رفت، هليكوپتر دوم مي خواست پياده شود دوباره او را به
سربازان بستند و يكي از بهترين سربازان ما به شهادت رسيد، ولي همان سربازان
يورش بردند و كاليبر 50 را از دست دشمن گرفتند و همه را به خاك ريختند. و در
كوه ديگري كه خود من پياده مي شدم درست در زير پاي ما به فاصله چند متري
كاليبر 50 وجود داشت، اما هنگاميكه هليكوپتر فرود آمد و گردوخاك به هوا رفت
كاليبر 50 را از ترس و وحشت رها كردند و وارد دره شدند، مي ترسيدند و وحشت
داشتند با كساني روبرو شوند كه به استقبال شهادت آمده اند و از هيچ چيز
نمي ترسند