شب نور
حدود ساعت شش بعدازظهر بود كه نيروهاي كمكي با چندين هليكوپتر يكي پس ازديگري در شهر پاوه در فرودگاه به زمين نشستند. اما اين نيروها وقتي رسيدند كه
شهر پاوه پاك شده بود و دشمن شكست خورده بود و همه كوه ها و تپه ها و فرودگاه
در دست نيروهاي ما قرار داشت. و شب فرا رسيد، ولي چه شبي بود، چه شب زيبايي
بود. هزاران نفر از كميته ها، از پاسداران، از مردم از گوشه و كنار كشور خود
را به پاوه رسانده بودند و تاصبح در كوچه ها و خيابان هاي پاوه تظاهرات
مي كردند و فرياد «الله اكبر» آنها اين كوه ها را مي لرزاند. مقايسه مي كردم
شب قبل را كه شب خوف بود، شب مرگ بود، شب شكست بود و شب بعد را كه شب نور
بود، شب پيروزي بود و شب الله اكبر بود.در همان شب عده اي از بهترين رزمندگان تيپ نوهد نيز فرا رسيدند و تيپ نوهد
شايد بدانيد بهترين كماندوهاي ما هستند. حدود ساعت سه الي چهار صبح با آنها
نقشه اي طرح كرديم شبي بود كه نخوابيديم، شب خواب نبود، شب مبارزه بود.