روزهاي مصيبت
بار
در آن دو روز سه مصيبت بزرگ بر ما وارد آمده بود كه تحمل هر يك بسيار سخت و دردناك بود:1- سقوط هواپيماي فانتوم كه براي شناسايي و كمك آمده بود و در روز 25/5/58 در
چهار كيلومتري شرق پاوه به كوه هاي بلند اصابت كرد و هر دو خلبان آن به شهادت
رسيدند.2- سقوط هليكوپتر 214 و شهادت بهترين دوستان ما در برابر ديدگان ما.3- سقوط بيمارستان پاوه در منتهي اليه شرقي پاوه بدست حزب دموكرات و اعوان آن
در تاريخ 26/5/58 كه 25 نفر پاسدار آن را وحشيانه
كشتند، درحاليكه اكثر آنها مجروح بودند و نمي توانستند از بستر بيماري خارج
شوند، همه آنها را بخارج بيمارستان، پشت ديوار بيمارستان بردند و به گلوله
بستند و بعد بعضي را سر بريدند و بعضي اعمال شنيع ديگري انجام دادند، كهروي
چنگيز را در تاريخ سفيد كردند، و بزرگ ترين لعنت ابدي را براي خود خريدند.براستي
كه با اين مصيبت هاي بزرگ و مهلك چقدر سخت بود كه پاسداري خسته و دل شكسته و
نااميد بتواند در مقابل سيل هزارها دشمن مسسلح خونخوار مقاومت كند و چه نيروي
خدايي لازم بود كه بتواند اين 16 پاسدار باقيمانده را كه 6 يا 7 نفر آنها نيز
مجروح بودند، به قدرت ايمان و اسلحه شهادت مجهز كند و خطرناك ترين جملات
سنگين دشمن را دفع نمايد، و آن شب تاريك وحشتناك را با پيروزي به صبح اميد
متصل كند.دشمن
به پيروزي خود اطمينان داشت، همه اين مصيبت ها را كه بر ما وارد آمده بود
بخوبي مي دانست، از شكست روحيه ها آگاهي داشت و آنچنان جسارت پيدا كرده بود
كه در روشنايي روز تا 30 متري پاسگاه پيش مي آيد و آنقدر به خود اطمينان دارد
كه به فكر بازگشت نيست، بلكه منتظر سقوط شهر است، و بخصوص براي تضعيف بيشتر
روحيه ها، آنچنان بي رحمانه و وحشيانه پاسداران مجروح بيمارستان را قتل عام
مي كند، و هر رهگذر ساده اي را در خيابان هاي شهر هدف گلوله قرار مي دهد،
بطوريكه چند نفر در همان دو روز در خيابان روبروي خانه پاسداران مورد اصابت
گلوله قرار گرفند و كشته شدند