برهان قاطع - حاضر جوابی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
برهان قاطع
امام فخررازي ازطرف دشمنان متهم به داشتن مذهب اسماعيلي شد .امام به بالاي منبررفت وبه خاطرتبرئه خويش برآن طايفه لعنت فرستاد .روزي درخلوت ،يكي ازشاگردان ريش اوراگرفته ،خنجري برسينه اش نهاد .فخررازي شروع به التماس نمودوعلت سوءقصدراپرسيد .شاگردبه اوگفت:بايدازاين پس به اسماعيليه لعنت ننمايي .امام سوگنديادكردكه گفته اورا اطاعت كند .دراين وقت شاگردكيسه زري نزداوگذاشت وگفت:اين سيصدوشصت دينارزراست كه هرساله براي شماخواهدرسيد .وقتي ازامام فخرپرسيدندچرادر ردعقيده اسماعيليان نمي كوشي ؟،باتبسم پاسخ داد .وقتي برهان قاطع ايشان يعني خنجروكيسه زرراديدم فهميدم كه سكوت دربرابراين طايفه بهتراست .