خانه -دوستان - حاضر جوابی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حاضر جوابی - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خانه -دوستان

درويشي را گرفتاري پيش آمد گليمي از خانه دوستي بدزديد .

حاكم به قطع يدش فرمان داد .

صاحب گليم ، به شفاعتش آمد و گفت من او را حلال كردم حاكم گفت هر چند كه تو شفاعتش كني اما من بايد قانون شرع را درباره اش اجرا كنم .

صاحب مال گفت سخن شما درست است اما هر كس كه از مال وقف چيزي بدزدد ، نبايد دستش را قطع كنند .

هر چه كه در خانه درويشان است در خانه اشخاصي مثل من وقف محتاجان ميباشد .

حاكم ، اين سخن را پذيرفت و دست از او برداشت اما به زبان سرزنش و ملامت به او گفت آيا هيچ خانه ديگري را پيدا نكردي ، كه از خانه چنين دوستي دزدي كردي ؟ آن بيچاره گفت اي حاكم نشنيده اي كه گفته اند خانه دوستان بروب و در دشمنان مكوب .

/ گلستان سعدي با اندكي تغيير

/ 66