عبادت مريضروزي ابوالعيناءبراي عيادت يكي ازدوستانش به منزل او رفت وآن شخص بهبوديافته بود .ابوالعيناءبه غلام آن مردگفت:حال اربابت چطوراست ؟گفت:آنچنانكه تودوست مي داري ؟گفت:پس چراصداي شيون نمي شنوم ؟