حاضر جوابي شوريده شيرازي - حاضر جوابی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
حاضر جوابي شوريده شيرازي
يكي ازشاعران درباره ناصرالدين شاه ،شوريده شيرازي يافصيح الملك بودكه محروم ازبياني بود،اماذهني روشن داشت وبالبداهه شعرمي گفت: وي به فرمان ناصرالدين شاه به تهران مي آيدوسه سال مي ماند،ولي روزي هواي شيراز به سرش مي زندوشرفيا!مي شودتابراي مراجعت به شيرازاجازه بگيرد .ناصرالدين شاه ازوي مي پرسدكه چرامي خواهدتهران راترك كند .شوريده جواب مي دهد .ماپنج نفررفيق بوديم وباهم عهدبستيم كه زن نگيريم ،ولي آنهاعهدراشكستندوزن گرفتند .من هم بايداين عهدرابشكنم .ناصرالدين شاه ازوي خواست كه شعري را بالبداهه بخواند .شوريده شعري خواندكه مضمون آن چنين بود .من آمدم شاه را زيارت كنم .اگرچه خودش رانديدم ،ولي صدايش راشنيدم ،همچون محمدمصطفي صلي الله عليه وآله رانديدم ،ونزدخدارفت خدارانديد،ليكن صدايش را شنيد .ناصرالدين شاه ازحاضرالذهني وسرعت اودرشعرگفتن خيلي خوشش آمدوبه اين مناسبت لقب فصيح الملكي به اوارزاني داشت ودهي ازدهات فارس رابه عنوان تيول به شاعرواگذاركردكه "بولنجان "نام داشته است .دراين جلسه شاه درحاليكه قدم مي زده مي گويد .توكه نابيناهستي سعي كن زن زشت بگيري ،والااگر زن خوشگل بگيري طعمه ديگران خواهدبود،زيرازنهاافرادچشم داراگرخوشگل باشند قسمت ديگران مي شوندچه برسدبه توكه نابينايي .شوريده پس ازشنيدن اين سخن ، روبه رجالي كه حضورداشتندمي كندوبالهجه شيرازي مي گويد .چشم دارها،مي شنويدكه اعليحضرت همايوني چه مي فرمايند؟ناصرالدين شاه قدري به فكرمي رودوبعدجلوي شوريده مي ايستدومي گويد .مثل اينكه به ماهم زدي !شوريده مي گويد .خيرقربان ، فرمايش اعليحضرت رابه چشم دارهاابلاغكردم !