سید محمدعلی داعی نژاد، حسن رضائی مهر، علی اکبر مؤمنی، ابوالقاسم مقیمی حاجی، عباس بصیر، محمد ملک زاده، هبت الله صدر السادات زاده، احمد شجاعی، محمد جواد نوروزی، مهدی اکبری، محمد امین، غلامحسن محرمی، حمید کریمی؛ تهیه کننده: مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه قم؛ با مقدمه و نظارت: عبدالحسین خسروپناه
ركن دوم مدرنيسم، اومانيسم است. قبل از ورود به بحث، به يك نكتهى متدولوژيكى و روششناختى اشاره ميكنيم؛ بعضيها در هنگام بحث، معناى لغوى واژهها را در نظر ميگيرند و نظر ميدهند. اين خلط مفهوم (معناى لغوى و اصطلاحي) در بسيارى از متفكران معاصر، مثل شريعتي، وجود دارد كه مثلاً اصطلاح پروتستانيزم اسلامى را مطرح ميكنند؛ ولى در حقيقت اين اصطلاح داراى تناقض، و يك مفهوم پارادوكسيكال است. معناى لغوى اين اصطلاحات، مشكلى را حل نميكند. اينها اصطلاحاتى هستند كه داراى بار معنايياند. واژهى اومانيسم نيز چنين است. بعضى خيال ميكنند اومانيسم به معناى اصالت انسان و احترام و ارزش گذاشتن به انسان است؛ لذا تعارضى بين اومانيسم و اسلام نميبينند براى اينكه اسلام دربارهى احترام وكرامت انسان بسيار سخن گفته است؛ «كرمنا بنى آدم»(6) دارد. بعد از آن ميگويد ما اومانيسم اسلامى داريم.اين دقيقاً مغالطهاى از نوع خلط بين معناى لغوى و اصطلاحى است. معناى اومانيسم اين است كه غايت همه چيز انسان است. اصالت انسان و اومانيسم آنچه را كه براى انسان سود دنيوى ـ نه اخروى ـ دارد، ميپذيرد و اگر چيزى سود دنيوى براى انسان نداشته باشد يا نداند كه سود دارد يا ندارد، آن را نميپذيرد. همه چيز بايد خادم انسان باشد. اگر خدمتگزارى يك چيز به انسان محرز نشد آن را نميپذيرد. در اينجا اگر سخنى از خدا و دين به ميان ميآيد، بايد ديد كه آيا براى زندگى دنيوى انسان نافع است و ميتواند به آباد كردن دنياى انسان بپردازد يا نميتواند. اگر توانست، ميپذيريم، وگرنه نميپذيريم؛ و بايد اين را هم درك كنيم و هر جاى آن را درك نكرديم، آن را كنار ميگذاريم؛ مثلاً اگر كسى اومانيسم اسلامى را به معناى اصطلاحياش ميپذيرد، آياتى از قرآنكه نفع دنيايى داشت ميپذيرد و آياتى را كه نفع دنيايى نداشت و ندانست كه دارد يا نه، كنار ميگذارد.