آسیب ‌شناسی مطبوعات جلد 3

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آسیب ‌شناسی مطبوعات - جلد 3

سید محمدعلی داعی نژاد، حسن رضائی مهر، علی اکبر مؤمنی، ابوالقاسم مقیمی حاجی، عباس بصیر، محمد ملک زاده، هبت الله صدر السادات زاده، احمد شجاعی، محمد جواد نوروزی، مهدی اکبری، محمد امین، غلامحسن محرمی، حمید کریمی؛ تهیه کننده: مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه قم؛ با مقدمه و نظارت: عبدالحسین خسروپناه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عقل دوره‎ى سوم مي‎گويد: آنچه كه ما با عقل رازستيز و راززدا مي‎فهميم، پذيرفتنى است و آنچه را كه مربوط به عقلانيت رازآلوده است، كنار مي‎گذاريم و با آن كارى نداريم. اينجاست كه عقلى كه در مدرنيته است، با دين‎دارى جمع نمي‎شود. مثلاً، اگر عقل مدرنيته، نفهميد كه چرا، شارع مقدس براى آزادى جنسى محدوديت قرار داده است، چون حكمت آن را نمي‎فهمد، مي‎گويد: من به آن عمل نمي‎كنم و معتقد به آن نيستم. من تا حكم چيزى را درك نكنم، آن را نمي‎پذيرم. اگر خودم حكمت روزه، حرمت شرب خمر و گوشت خوك را نفهمم، قبولش ندارم. عقل مدرنيته معتقد به آزمون‎پذيرى است و قايل است كه هر مقوله‎اى را بايد آزمايش كرد و پس از آن اگر فهميد كه ضرر آن بيش‎تر از نفعش است، آن را از زندگى اجتماعى حذف مي‎كند؛ حتى مسأله‎ى خدا را مورد بررسى قرار مي‎دهد كه آيا نيازى از ما رفع مي‎كند؟

اگر برطرف كرد، مي‎پذيرد و اگر برطرف نكرد، نمي‎پذيرد و حتى خدا هم مخلوق اين عقل مي‎شود.

پس روشن شد كه عقل دوران مدرنيته، عقلى را مي‎پذيرد كه رازستيز و راززدا باشد؛ لذا در اين دوره‎ى عقل، حس‎گرايى به اوج شكوفايى خود مي‎رسد، اما شهودگرايى و عرفان، نزول پيدا مي‎كند. تا اين‎جا روشن شد كه چه‎طور اين ركن مدرنيته با دين سازگارى ندارد. خود مدرنيته اعتراف كرده است كه «من با دين ناسازگارم». دست ما نيست كه بين آن دو سازگارى برقرار كنيم و اگر بخواهيم سازگارى برقرار كنيم، يا بايد در دين دخل و تصرف كنيم ـ كه بعضي‎ها كرده‎اند ـ يا در مدرنيته.

2. اومانيسم

ركن دوم مدرنيسم، اومانيسم است. قبل از ورود به بحث، به يك نكته‌ى متدولوژيكى و روش‎شناختى اشاره مي‎كنيم؛ بعضي‎ها در هنگام بحث، معناى لغوى واژه‎ها را در نظر مي‎گيرند و نظر مي‎دهند. اين خلط مفهوم (معناى لغوى و اصطلاحي) در بسيارى از متفكران معاصر، مثل شريعتي، وجود دارد كه مثلاً اصطلاح پروتستانيزم اسلامى را مطرح مي‎كنند؛ ولى در حقيقت اين اصطلاح داراى تناقض، و يك مفهوم پارادوكسيكال است. معناى لغوى اين اصطلاحات، مشكلى را حل نمي‎كند. اين‎ها اصطلاحاتى هستند كه داراى بار معنايي‎اند. واژه‎ى اومانيسم نيز چنين است. بعضى خيال مي‎كنند اومانيسم به معناى اصالت انسان و احترام و ارزش گذاشتن به انسان است؛ لذا تعارضى بين اومانيسم و اسلام نمي‌بينند براى اين‌كه اسلام درباره‎ى احترام وكرامت انسان بسيار سخن گفته است؛ «كرمنا بنى آدم»(6) دارد. بعد از آن مي‎گويد ما اومانيسم اسلامى داريم.

اين دقيقاً مغالطه‎اى از نوع خلط بين معناى لغوى و اصطلاحى است. معناى اومانيسم اين است كه غايت همه چيز انسان است. اصالت انسان و اومانيسم آن‎چه را كه براى انسان سود دنيوى ـ نه اخروى ـ دارد، مي‎پذيرد و اگر چيزى سود دنيوى براى انسان نداشته باشد يا نداند كه سود دارد يا ندارد، آن را نمي‎پذيرد. همه چيز بايد خادم انسان باشد. اگر خدمت‎گزارى يك چيز به انسان محرز نشد آن را نمي‎پذيرد. در اين‎جا اگر سخنى از خدا و دين به ميان مي‎آيد، بايد ديد كه آيا براى زندگى دنيوى انسان نافع است و مي‎تواند به آباد كردن دنياى انسان بپردازد يا نمي‎تواند. اگر توانست، مي‎پذيريم، وگرنه نمي‎پذيريم؛ و بايد اين را هم درك كنيم و هر جاى آن را درك نكرديم، آن را كنار مي‎گذاريم؛ مثلاً اگر كسى اومانيسم اسلامى را به معناى اصطلاحي‎اش مي‎پذيرد، ‌آياتى از قرآن‌كه نفع دنيايى داشت مي‎پذيرد و آياتى را كه نفع دنيايى نداشت و ندانست كه دارد يا نه، كنار مي‎گذارد.

/ 51