راه حل هاى دكتر سروش
يكى از شخصيتهاى معاصر كه به نحوى تلاش كرده است تا چالش ميان ديندارى و تجدد را حل نمايد دكتر سروش است. ايشان در دههى 67 تا 76 يك راه حل پيشنهاد داد و از سال 76 به بعد هم راه حل ديگرى ارائه داد، كه تا حدود زيادى اين دو راه حل با هم متناسب نيستند. راه حل اول
راه حل اول ايشان كه در كتاب قبض و بسط تئوريك شريعت ارائه كرده است، اين است كه: همهى معرفتهاى ديني، متأثر از معرفتهاى بيرون دينياند؛ چون در تاريخ فكر و انديشه، همهى علوم، اعم از علوم تجربي، مانند فيزيك و شيمي، و علوم انساني، مانند جامعهشناسى و روانشناسى و همچنين فلسفه، در حال تكامل و تحولاند. اين معرفتها كه با عقل و تجربه و با ابزارهاى غير دينى به دست آمدهاند، بايد به نوعى با فهم ما از كتاب و سنت سازگارى پيدا كنند. براى اينكه ما بتوانيم معرفتهاى بيروندينى را با معرفتهاى دين سازگار كنيم، راهى جز تحميل و تطبيق اين معرفتها بر كتاب و سنّت نداريم. دليل ايشان اين است كه متن صامت است و سخنى ندارد و ما هستيم كه الفاظ را با همين معرفتهاى بيروندينى معنادار ميكنيم؛ بنابراين، خود اين آيه ظهور و دلالت و معنايى ندارد.پس با تغيير معرفتهاى بيروندينى معرفت دينى هم تغيير پيدا ميكند و با آن سازگار ميشود. با توجّه به اين مطالب، هيچ تعارضى بين مدرنيته و دين نخواهد بود؛ بنابراين، اگر كسي، جامعهشناسى ماركس را بپذيرد، تفسير قرآن و معرفت دين او ماركسيستى ميشود؛ و اگر جامعهشناسى ماكس وِبِر يا دوركيم را بپذيرد، چون مدل جامعهشناسياش عوض ميشود، مدل معرفت دينياش نيز فرق خواهد كرد. بنا بر اين مطالب، ما ميتوانيم تمام محصولات مدرنيته را با دين سازگارى دهيم؛ البتّه در اين صورت ما ديگر يك اسلام نخواهيم داشت، بلكه دهها، صدها و هزاران قرائت از اسلام خواهيم داشت و فهم ما از اسلام سابجكتيو (subjective) و شخصى خواهد بود.اين نظريهى دكتر سروش ـ كه به طور خلاصه مطرح شد ـ از گادامر، فيلسوف معروف آلمانى قرن بيستم، گرفته شده است. وى در كتاب حقيقت و روش اين بحثها را مطرح ميكند. هرچند دكتر سروش، نه به گادامر اشارهاى ميكند و نه به منتقدان او در غرب. اين سخنان در خود غرب مورد نقدهاى جدى قرار گرفت. از منتقدان جدى گادامر، آقاى هرش و خانم «بتي» هستند كه كتابهاى مختلفى را در اين زمينه نوشته اند.